شعر در مورد ولادت حضرت رقیه ، متن و مولودی زیبا و کودکانه حضرت رقیه - پارسی زی
متن تولدت مبارک رفیق جونم ، متن تبریک تولد عاشقانه طولانی برای دوست

متن تولدت مبارک رفیق جونم ، متن تبریک تولد عاشقانه طولانی برای دوست

متن تولدت مبارک رفیق جونم متن تولدت مبارک رفیق جونم ، متن تبریک تولد عاشقانه طولانی برای دوست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

استاتوس تولد خواهرزاده ، اهنگ و تبریک تولد برای خواهرزاده یعنی

استاتوس تولد خواهرزاده ، اهنگ و تبریک تولد برای خواهرزاده یعنی

استاتوس تولد خواهرزاده استاتوس تولد خواهرزاده ، اهنگ و تبریک تولد برای خواهرزاده یعنی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

متن شعور و شخصیت ، متن کوتاه درباره بیشعوری بعضیا

متن شعور و شخصیت ، متن کوتاه درباره بیشعوری بعضیا

متن شعور و شخصیت متن شعور و شخصیت ، متن کوتاه درباره بیشعوری بعضیا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

شعر در مورد ولادت حضرت رقیه

شعر در مورد ولادت حضرت رقیه ، متن و مولودی زیبا و کودکانه حضرت رقیه

شعر در مورد ولادت حضرت رقیه ، متن و مولودی زیبا و کودکانه حضرت رقیه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد ولادت حضرت رقیه

در بحر ولا گوهرِ نایاب آمد

در شامِ سیاه،دخترِ مهتاب آمد

با ذکرِ حسین حسین همه گل ریزید

میلادِ رقیّه بِنتُ الارباب آمد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد میلاد حضرت رقیه

وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش

من معتقدم گنج نهان است رقیه

مانند حسین بن علی بر تن آدم

جسم است اگر سوریه جان است رقیه

آنجا که عمو آمده با مشک لب رود

عکس وسط آب روان است رقیه

من باورم این است که از خلقت عالم

مقصود حسین است و بهانه ست رقیه

رفته ست علی اکبر و تا لحظه‌ی آخر‌

ای وای که گوشش به اذان است رقیه

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ماه ، گرفتگی و شعر حافظ در مورد ماه آسمان و ستاره و دلتنگی عاشقانه

شعر کودکانه در مورد ولادت حضرت رقیه

در چهرهء خود هیبت زهرا دارد

بر دوش ابالفضل علی جا دارد

با این که سه ساله است مانند عمو

در دادن حاجت ید طولا دارد

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد تولد حضرت رقیه

امشب رقیه در مثل انگار فاطمه ست

امشب خود حسین به جای پیمبر است

دختر نگو که مادر ارباب بود و بس

دختر نگو که جلوه ی زهرای دیگر است

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد تولد حضرت رقیه

با این هجوم، وقتِ تماشا نمیشود

گیرم که هست، قسمت ماها نمیشود

عرش و بهشت گِرد سرش چرخ میزنند

با این حساب نوبت دنیا نمیشود

جبریل در تمامی عمرش ندیده بود

در ازدحام این همه دل جا نمیشود

با اکبر و سکینه و سجاد و این بهار

باباتر از حسین که پیدا نمیشود

پیداست از نگاه حسین و صدای او

زیباتر از شنیدن بابا نمیشود

شکر خدا که حضرت ارباب بعد از این

دلتنگ روی حضرت زهرا نمیشود

بیشتر بخوانید : شعر در مورد مرگ ، مادر و پدر و دوست و عزیز و انسانیت و خواهر و جوان ناکام

شعر درباره ولادت حضرت رقیه

دار و ندارم به زیر پات، که شدی فخر بابات

نیت منه شرط حیات، بریزم نقل و نبات

شیرینی میریزه از لبات، مثل قند و شکلات

امشب مستن همه عشاق

مادر شده ام اسحاق

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره ولادت حضرت رقیه

علی ِ اکبر و عباس و حسین و زینب

آب گردد دلشان موقع رنجیدن تو

مهریان دختر ارباب گدایی به خدا

دست خالی نرود موقع بخشیدن تو

کودک و این همه اوصاف و جلال و جبروت

به خدا نیست غلط معجزه نامیدن تو

محشری ، معجزه ای ، بی بدلی غوغایی

دختری نیست به اندازه تو بابایی

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه درباره ولادت حضرت رقیه

شعبان رسید و حال حسین است خوب خوب

حالا ولی به لطف قدوم تو بهتر است

تو پا گشودی و همه دنیا بهشت شد

دیگر زمین به یمن تو از عرش سر تر است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد مهربانی ، و مهرورزی خدا و دوست و محبت پدر و مادر و با حیوانات

شعر درباره تولد حضرت رقیه

وقتی که فراتر ز زمان است رقیه

از مَنظر من جان جهان است رقیه

مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت

در جزء نه در سطح کلان است رقیه

مانند علی اکبر و مانند اباالفضل

در کرب بلا یک جریان است رقیه

زینب به حسینش همه‌ی عمر چگونه ست

نسبت به اباالفضل همان است رقیه

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره میلاد حضرت رقیه

ای فدای چهره زهراییت

جان، فدای این همه زیباییت

تا تویی مه پاره سلطان عشق

هر نگاهت، گشته چون دیوان عشق

ای نگاه عرشیت عشق آفرین

تار مویی از سرت حبل المتین

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی ولادت حضرت رقیه

با نگاهی از همه دل برده ای

جان گرفته از تو هر دل مرده ای

امشب از تو لحظه ها زیبا شده

خنده جای گریه بر غمها شده

امشب از تو عشق هم احیا شده

دختری آرام جان شیعه زهرا شده

امشب از تو آسمان هم ، میل باران می کند

چشمه الطاف حق یکباره طغیان می کند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد رفسنجان ، شعر کوتاه و زیبا در مورد پسته رفسنجان با لهجه کرمانی

اشعار در مورد ولادت حضرت رقیه

خوش آمدی و قدم رنجه کردی ای خاتون

و غصّه را ز دل نا امید ما بردی

تو آمدی و شب سوّمم مجزّا شد

مرا به مُحرِمی خانه ی خدا بردی

⇔⇔⇔⇔

متن درباره ولادت حضرت رقیه

امشب شب تولد طفلی پری پر است

امشب شب نتیجه و مزد پیمبر است

بر روی دوش زینت دوش نبی گلی

رویید و عالم از نفحاتش معطر است

در نیمه ی شبی که حسین است بی قرار

ماما به خنده گفت به ارباب:”دختر است”

از رحمت خداست که کوثر عطا شده

میلاد کوثری ز حسین بن کوثر است

⇔⇔⇔⇔

متن درباره تولد حضرت رقیه

روی تو را به زینت زیور نیاز نیست

زیور کجا کنار زر ناب ،زیور است

تو از تبار آبی و مادربزرگت آب

غم نیست تا عموی تو سقای لشکر است

آسوده تر بخواب، دلت قرص،غم نخور

وقتی که گاهواره ات آغوش اکبر است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دزفول ، شعر در مورد مقاومت و پایداری مردم دزفول

شعر برای تولد حضرت رقیه

لیلی لیلای دنیا

زینت آغوش سقا

دنیا هم می خنده وقتی

می خندی بر روی بابا

شعر در مورد ولادت حضرت رقیه ، متن و مولودی زیبا و کودکانه حضرت رقیه

با خنده هایش دلبری می‌کرد از عمه

در خواست‌های بهتری می‌کرد از عمه

مهتاب را امشب درون خانه آورده است

یعنی برای گریه هایش شانه آورده است

متن درباره تولد حضرت رقیه

می‌گفت: عمه غصه بی مادری کافیست

حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست

تنها رفیق درد و آهت می‌شوم عمه

در اوج تنهایی پناهت می‌شوم عمه

متن تولد حضرت رقیه

پس روی من عمه حساب ویژه‌ای وا کن

بنشین و فکری بابت غم‌های بابا کن

اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم

فکر پس از آتش زدن بر خیمه‌ها باشیم

متن میلاد حضرت رقیه

تو بچه‌ها را جمع که باقی غم با من

تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من

تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه

پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه

متن میلاد حضرت رقیه

هر طور که شد پا به پایت راه می‌آیم

با تاول پا‌های خسته راه می‌آیم

پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد

پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد

⇔⇔⇔⇔

بوی شراب ناب از پیمانه می‌آید

وقتی به آغوش عمو دردانه می‌آید

زهرا به استقبال زهرا می‌رود امشب

ام ابی‌ها دست بابا می‌رود امشب

چشم رقیه تا که به ارباب می‌افتد

انگار عکس ماه بین آب می‌افتد

خورشید در آغوش ماه ایل می‌چرخد

دور و بر گهواره اش جبریل می‌چرخد

شهزاده‌ای از تیره‌ی شاه آمده مردم

هم بازی عباس از راه آمده مردم

قنداقه تا در دست اکبر می‌رود، انگار

زهرا در آغوش پیمبر میرود هربار

احساس خود را همزمان با عمه جان می‌گفت:

وقتی که در گوشش علی اکبر اذان می‌گفت:

زینب به استهلال قرص ماه می‌آید

یعنی دوباره فاطمه از راه می‌آید

با خنده هایش دلبری می‌کرد از عمه

در خواست‌های بهتری می‌کرد از عمه

مهتاب را امشب درون خانه آورده است

یعنی برای گریه هایش شانه آورده است

می‌گفت: عمه غصه بی مادری کافیست

حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست

تنها رفیق درد و آهت می‌شوم عمه

در اوج تنهایی پناهت می‌شوم عمه

پس روی من عمه حساب ویژه‌ای وا کن

بنشین و فکری بابت غم‌های بابا کن

اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم

فکر پس از آتش زدن بر خیمه‌ها باشیم

تو بچه‌ها را جمع که باقی غم با من

تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من

تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه

پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه

هر طور که شد پا به پایت راه می‌آیم

با تاول پا‌های خسته راه می‌آیم

پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد

پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد

غصه نخور که مرد شامی بد نگاهم کرد

اصلا خودم فکری به حال زجر خواهم کرد

حالا که می‌بینم از این بدتر نخواهم گشت

پس احتمالا از خرابه بر نخواهم گشت

آخرین بروز رسانی در : چهارشنبه 13 بهمن 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.