شعر در مورد آمدن ماه محرم

شعر در مورد آمدن ماه محرم ، زیباترین اشعار درباره امام حسین و کربلا و عاشورا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد آمدن ماه محرم

باز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید

حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگرید

وعده‏گاه وصل جانان، قبله‏ گاه اهل دل

کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره آمدن ماه محرم

یک کاروان دل به سویت

تو رهروی سوی فردا

دارد می آید محرم

ماه پر از یاد مولا

بیشتر بخوانید : شعر در مورد صبح بخیر ، گفتن عشقم + صبح زیبا جمعه پاییزی و بهاری عاشقانه

شعری در مورد آمدن ماه محرم

محرم شد و دلها شکست

از غم زینب، دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد

از عطش خاک، کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت

چله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم و لیلا همه در خون شدند

این چه غمی بود که دنیا شکست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری درباره آمدن ماه محرم

دارد می آید محرم

ماه حسین و علمدار

هیهات از هرچه ذلت

از زندگانی چو مردار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آمدن ماه محرم

رنگ عالم شد سیاه

درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه

تکیه تکیه یاحسین

درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه

چونکه بالاتر نداشت

درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه

در مِنا امسال آه

علقمه شد روسپید و روی زمزم شد سیاه

جلد مانند لباس

بر اَمالی و لهوف و بر مُقرّم شد سیاه

پوست درسینه زنی

سرخ شد، شد نیلگون و آخرش هم شد سیاه

بین این رنگین کمان

دل سپید و چشم سرخ و رنگ پرچم شد سیاه

برتن مسلم هم آه

رد تیر و تیغ ها قدر مُسلّم شد سیاه

بیشتر بخوانید : شعر در مورد جوانمردی ، پهلوان و رسم مردانگی و مروت

شعر درباره ماه محرم

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)

هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع)

یعنی که تأملی کنید ای یاران !

آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن ماه محرم

باز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید

حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگرید

وعده‏گاه وصل جانان، قبله‏ گاه اهل دل

کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره آمدن ماه محرم

دارد می آید محرم

ماه مساجد، تکایا

ماه غم و اشک و ماتم

بر غربت ابن زهرا

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شب بخیر ، و صبح بخیر گفتن عاشقانه عشقم

شعری در مورد آمدن ماه محرم

عشقی به حسین عشق زینب نشود

این عشق جدا ز شیعه یارب نشود

در روز و شبی که من نگریم ز غمش

آن شام سحر و آن سحرم شب نشود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری درباره آمدن ماه محرم

صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است

فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است …

حسینیه است؟ نه! خیمه؟ نه! کربلا اینجاست

مزار خون خدا فی قلوب من والاست …

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آمدن ماه محرم

هر سال برای تو سیه می پوشیم

در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم

ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز

با یاد لب تو آب را می نوشیم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پرسپولیس ، کوتاه و قهرمان و استقلال + شعر طنز و زیبا پرسپولیس

شعر درباره ماه محرم

از بهر ستیز و مرگ، آماده شوید

در محضر عشق دوست، افتاده شوید

از خون حسین بشنوید این پیغام

در طول زمان همیشه آزاده شوید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن ماه محرم

هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند

با سرورِ آفتاب بیعت کردند

رفتند و به دریای ابد پیوستند

چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره آمدن ماه محرم

ظلمت کده ام،دور ز نورم نکنید

با چشم بدون اشک،کورم نکنید

از هر چه جدام می کنید عیبی نیست

من هیئتی ام،ز گریه دورم نکنید

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شیراز ، و عشق و شیرازی ها + نرگس و بهار شهر شیراز

شعری در مورد آمدن ماه محرم

دارد می آید محرم

ماه همیشه سیه پوش

ماهی که هر انقلابی

از یاد آن گشته پرجوش

آمد محرّم نبض عالم ایستاده

از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده

ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم

بر آفتاب دیده شبنم ایستاده

وقتی که پا در این حسینیّه نهادم

بر تو سلام از دور دادم ایستاده

شعر درباره آمدن ماه محرم

جارو کش فرش عزایت جبرئیل است

فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده

دم: «یا حسین» و بازدم: «جانم حسین» است

نامت میان نوحه و دم ایستاده

پیش خدا روز قیامت سربلند است

هر کس که پای تو مصمّم ایستاده

شعر آمدن ماه محرم

باید یزیدی های این امّت بدانند!

که شیعه در خط مقدّم ایستاده

وَ الله که از هر عذابی در امان است

سینه زنی که زیر پرچم ایستاده

شعر درباره ماه محرم

از بس «أنا العطشان» تو خورده به گوشش

از جوشش خود چاه زمزم ایستاده

ده روز دیگر خواهری در بین گودال

پهلوی جسم نامنظّم ایستاده

شعر درباره آمدن محرم

می زنی قطعاً صدایم بین نوکرها، به نام

روی چشم من قدم که می گذارد اشکهام

بوی تربت می دهد این سجده های گریه دار

می دهم جان در برت انگار بعد السلام