شعر در مورد ایثار ، شعر کودکانه و جملات کوتاه در مورد فداکاری و از خود گذشتگی
استاتوس تولدم مبارک ، نیست جدید و طنز + دلنوشته و استوری تولدم مبارک
استاتوس تولدم مبارک استاتوس تولدم مبارک ، نیست جدید و طنز + دلنوشته و استوری تولدم مبارک همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …
پیام تسلیت فرزند نوجوان ، متن غم انگیز مرگ جوان ناکام
پیام تسلیت فرزند نوجوان پیام تسلیت فرزند نوجوان ، متن غم انگیز مرگ جوان ناکام همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …
متن فلسفی در مورد تولد خودم طولانی و مجموعه متن ها و جملات زیبا درباره تولد خودم
متن فلسفی در مورد تولد خودم طولانی متن فلسفی در مورد تولد خودم طولانی ؛ مجموعه متن ها و جملات زیبا درباره تولد خودم همگی …
شعر در مورد ایثار
شعر در مورد ایثار ، شعر کودکانه و جملات کوتاه در مورد فداکاری و از خود گذشتگی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد ایثار
وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم
پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم
چون ز راه اندر رسد ما روی بر راهش نهیم
وانگهی بر خاک راهش دیده خونافشان کنیم
هرچه در صد سال گرد آورده باشیم این زمان
گر همه جان است ایثار ره جانان کنیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ایثار و شهادت
به ظاهر بندگان را مینوازد
عجب با بنده در اسرار چونست
چو اول دیدمش جانیم بخشید
بدانستم که در ایثار چونست
بیشتر بخوانید : شعر در مورد زخم دل ، متن و شعر دل کندن از عشق و شکست در زندگی و بدبختی
شعر در مورد ایثار و گذشت
ایثار کنم؟ یعنی که چشمم را ببندم؟
دنیای غم باشم ولی بر غم بخندم؟
تو غافل از من باشی و من بی توقع،
مرداب باشم؟ بی صدا باشم؟ بگندم؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ایثارگران
ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم
گوهری در پایش افکندیم و کانی یافتیم
چون نظر کردیم در بستان بیاد قامتش
راستی را از سهی سروی روانی یافتیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ایثار مادر
هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد
سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را
بجه از جا چه میپایی چرا بیدست و بیپایی
نمیدانی ز هدهد جو ره قصر سلیمان را
بیشتر بخوانید : شعر در مورد سوگند ، متن و شعر عاشقانه در مورد قسم خوردن + شعر با قسم
شعری در مورد ایثار و فداکاری
معلم یعنی یک ، ایثار مطلق
به راه عشق ، پرچمدار مطلق
گذشتن از حد ایثار جان ها
زکات علم دادن ، بیکران ها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد ایثار
اگر بی او دمی از دل برآرم
که داند تا چه تیمارم فرستد
وگر در عشق او از جان برآیم
هزاران جان به ایثارم فرستد
وگر در جویم از دریای وصلش
به دریا در نگونسارم فرستد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر حافظ در مورد ایثار
چند بینی صورت نقش جهان
بازگرد و سوی اسرارش نگر
حرص بین در طبع حیوان و نبات
بعد از آن سیری و ایثارش نگر
حرص و سیری صنعت عشقست و بس
گر ندیدی عشق را کارش نگر
بیشتر بخوانید : شعر در مورد دست ، متن عاشقانه درباره دستانت و دست در دست یار + دست معشوق
شعر کوتاه در مورد ایثار
شرمندۀ احسان توام دولت ایران
دربست به قربان توام دولت ایران
ایثار تو بد جور مرا کشته ، خدایا…..
محتاج زر و کان توام دولت ایران
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد فرهنگ ایثار و شهادت
جنونست شجاعت میندیش و درانداز
چو شیران و چو مردان گذر کن ز غریها
که اندیشه چو دامست بر ایثار حرامست
چرا باید حیلت پی لقمه بریها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ایثار و شهادت
در میان عاشقان عاقل مبا
خاصه اندر عشق این لعلین قبا
دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بوی گلخن از صبا
گر درآید عاقلی گو راه نیست
ور درآید عاشقی صد مرحبا
مجلس ایثار و عقل سخت گیر
صرفه اندر عاشقی باشد وبا
بیشتر بخوانید : شعر در مورد بچه ، متن و شعر درباره معصومیت کودک و کودکی از مولانا و حافظ
شعر در مورد ایثار و از خود گذشتگی
من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت
کان در ضمیر نیست که اظهار میکنم
جان است و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست میدهد ایثار میکنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ایثار و گذشت
خود چه باشد هر دو عالم پیش تو
دانه افتاده از انبارها
آفتاب فضل عالم پرورت
کرده بر هر ذرهای ایثارها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ایثار و فداکاری
عاشقی و بی نوایی کار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست
تا بود عشقت میان جان ما
جان ما در پیش ما ایثار ماست
بیشتر بخوانید : شعر در مورد ستاره ، جمله عاشقانه و متن درباره ستاره چشمک زن و آسمان پر ستاره
شعر در مورد ایثارگری
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
باید که عشق را به شما اقتدا کنند
بی دردهای خفته به مرداب عافیت
باید حساب خویش ز مردان جدا کنند
صبوح آمد صبوح آمد
صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو
به ایثار عقار آمد
.
طالب جان صفا
جامه چرا می خواهد
و آنک برده ست
تن و جامه به ایثار دهید
.
همی گویم دلا بس کن
دلم گوید جواب من
که من در کان زر غرقم
چرا ز ایثار بگریزم
.
خود را و دوستان را
ایثار بخش از آنک
بالادو است حرص تو
بی پای چون کدو
.
تو نه آنی که فریبی
ز کسی صرفه بجویی
تو همه لطف و عطایی
تو به ایثار فریبی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر چه دارد عالم اخلاق بی ایثار نیست
دست بسیار است اگر از آستین بیرون کنید