شعر در مورد ناراحتی ، شعر کوتاه غمگین جدایی و زندگی + شعر ناراحتی از معشوق - پارسی زی
متن در مورد تسلیت همسر ، پیام تسلیت به همسر برای فوت مادر و پدر

متن در مورد تسلیت همسر ، پیام تسلیت به همسر برای فوت مادر و پدر

متن در مورد تسلیت همسر متن در مورد تسلیت همسر ، پیام تسلیت به همسر برای فوت مادر و پدر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

پیام برای فوت شده ، یک پیام کوتاه برای تسلیت رسمی

پیام برای فوت شده ، یک پیام کوتاه برای تسلیت رسمی

پیام برای فوت شده پیام برای فوت شده ، یک پیام کوتاه برای تسلیت رسمی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

شعر تسلیت مادر شوهر ، پروفایل تسلیت برای مادر شوهر خواهر

شعر تسلیت مادر شوهر ، پروفایل تسلیت برای مادر شوهر خواهر

شعر تسلیت مادر شوهر شعر تسلیت مادر شوهر ، پروفایل تسلیت برای مادر شوهر خواهر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

شعر در مورد ناراحتی

شعر در مورد ناراحتی ، شعر کوتاه غمگین جدایی و زندگی + شعر ناراحتی از معشوق

شعر در مورد ناراحتی ، شعر کوتاه غمگین جدایی و زندگی + شعر ناراحتی از معشوق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد ناراحتی

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم

ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم

نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم

زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ناراحتی از یار

نه از سفید و نه از سیاه . . .

دیگر از هیچ یک نمی نویسم !

دیگر نه از تو می نویسم و نه از رفتنت . . .

هیچ کدام را نمی خواهم ،

همین چند سال خاطره

برای گریه هایم کافیست !

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثبات قدم ، پایداری و ایستادگی و ثبات داشتن

شعر در مورد ناراحتی از دوست

دل در بر من زنده برای غم توست

بیگانه خلق و آشنای غم توست

لطفی‌ست که می‌کند غمت با دل من

ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ناراحتی معشوق

ای همدم روزگار، چونی بی من

ای مونس غم‌گسار، چونی بی من

من با رخ چون خزان، زردم بی‌تو

تو با رخ چون بهار، چونی بی من

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ناراحتی از عشق

هر شبم سر می شود با غصه و ناراحتی

می کُشد آخر مرا این خاطراتِ لعنتی

درد هایِ قرن،از تنهایی و سر درگُمیست

هر کسی کم دارد این جا ظاهرا هم صحبتی

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثروتمند و فقیر + شعر در مورد ثروتمندان و فقر و ثروت

شعر در مورد ناراحتی از همسر

ناراحتی ازم

می دانم خیلی بد کردم

از ناراحتی لب به هیچ چیز نمی زنم

فقط این بغضم هست که پایین می رود

آن هم به زور…

دلم تنگت شده

بیا پایان بده این ناراحتی ها را

دلم تاب ندارد این غصه ها را

بیا و رفتنت را پس بگیر

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ناراحتی عشق

چنان دل بسته ام کردی

که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما

سایه ام با من نمی آمد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ناراحتی یار

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت

بر سینه می فشارمت اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای

تا صبح می شمارمت اما ندارمت

بیشتر بخوانید : شعر در مورد غذا ، غذای سالم و شعر سعدی و شعر طنز غذای سلامت خوردن

شعر در مورد ناراحتی دوست

دوستت داشتم

دوستت دارم

و دوستت خواهم داشت

از آن دوستت دارم‌ ها

که کسی نمی‌داند

که کسی نمی‌تواند

که کسی بلد نیست

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد ناراحتی

صائب امشب

نوبت افسانه مژگان او است

چشم اگر داری

به فکر گریه مستانه باش

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ناراحتی از دوست

اعتراضی کردم از این عشق با ناراحتی

داد پاسخ این چنین،هر جور دیدی راحتی

تا شدم وابسته اش دیدم خیانت می کند

هی تحمل می کنم با یک دلِ پر طاقتی

سرد شد با قلب من از کوه یخ هم سرد تر

خوب می بینم به ما دیگر ندارد رغبتی

بیشتر بخوانید : متن تبریک تولد ؛ رسمی خواهر ، برادر ، مادر ، همسر و رفیق

شعر در مورد بیماری معشوق

غم نام های بسیاری دارد

مرا ببخش که غمگینم

و به هر نامی که صدایم می زنی

گریه ام می گیرد!

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره بیماری معشوق

غمگینم

خودم را بغل گرفته ام

و شانه هایم

چون گهواره ی کودکی گریان

تکان تکان می خورد!

غمگینم

و می دانم هیچ پرنده ای

روی شاخه های لرزان یک درخت

لانه نخواهد ساخت!

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ناراحتی از همسر

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دختر ، زیبا مو مشکی و با حجاب و بختیاری و کرد

شعر درباره ناراحتی عشق

تو کجا نالی از این خار که در پای منست

یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست

دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب

عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست.

شعر در مورد ناراحتی ، شعر کوتاه غمگین جدایی و زندگی + شعر ناراحتی از معشوق

دو هزار چشم غمگین به دو چشم واله گشته

به جهان جان رسیدم، غزلم ترانه گشته

تو روان به خواب شهری، من از این خیال ترسان

مگریز از خیالم، مگریز، رو مگردان!

.

می خواهمت بمان! می جویمت مرو!

سرگشته ام چو باد! می خواهمت بمان!

به کجا مرا کشانی که نمی‌دهی نشانم؟

به جز این دگر ندانم که تو جان این جهانی

.

اگر از غروب رویت هوسم کند شکایت

و گر این خیال واهی برد از سرم هوایت

دگرم روا نباشد که نظرم کنم به سویی

ببرد خیال، من را، ز جنون به جستجویی

.

من و گونه‌های خیسم به امید شانه‌هایت

به فسون ماه ماند، شب سرد انتظارت

هوس از تو جان بگیرد به که گویمت چه بودی

مگر از تو دل ربودم که من از منم ربودی؟

.

به نگاه پر زمهرت، قسمت دهم به باران

من و قبله گاه چشمت، دو هزار چشم گریان

می‌خواهمت بمان! می‌جویمت مرو!

سرگشته‌ام چو باد! می‌خواهمت بمان!

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 17 بهمن 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.