متن ادبی در مورد سرما ، روز برفی و زمستان سرد + متن کوتاه ادبی زمستان - پارسی زی
شعر در مورد غم و اندوه ، شعر غمگین درباره زندگی و مرگ + شعر مولانا مرگ

شعر در مورد غم و اندوه ، شعر غمگین درباره زندگی و مرگ + شعر مولانا مرگ

شعر در مورد غم و اندوه شعر در مورد غم و اندوه ، شعر غمگین درباره زندگی و مرگ + شعر مولانا مرگ همگی در …

پیامک روز جوان مبارک ، باد عشقم + متن و پروفایل روز جوان مبارک به انگلیسی

پیامک روز جوان مبارک ، باد عشقم + متن و پروفایل روز جوان مبارک به انگلیسی

پیامک روز جوان مبارک پیامک روز جوان مبارک ، باد عشقم + متن و پروفایل روز جوان مبارک به انگلیسی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

شعر طنز درباره حسادت ؛ اشعار زیبا طنز درباره حسادت

شعر طنز درباره حسادت ؛ اشعار زیبا طنز درباره حسادت

شعر طنز درباره حسادت شعر طنز درباره حسادت ؛ اشعار زیبا طنز درباره حسادت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

متن ادبی در مورد سرما

متن ادبی در مورد سرما ، روز برفی و زمستان سرد + متن کوتاه ادبی زمستان

متن ادبی در مورد سرما ، روز برفی و زمستان سرد + متن کوتاه ادبی زمستان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن ادبی در مورد سرما

آغوش تو که باشد،

-مهربانی اش را می گویم-

زمستان را هم به سخره می گیرم …

بی هیچ ترس و تردیدی از این همه سرمایی

که حتی نفس در سینه می خشکاند

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی در مورد سرماخوردگی

زمستان بود

وُ برف بود وُ سرما بود

زمستانی که جز

خاطراتِ محوِ تو

دلم گرمِ هیچ ردپایی‌ نبود

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثابت قدمی ، ثبات قدم و پایداری و عزم راسخ

متن ادبی درباره سرما

مینویسم که بخوانی،

مینویسم که به گوشَت برسانند،

نبودنت،توی این سرمای عجیب

“چقدر بلاتکلیف کرده جانَم را”

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی در مورد ننه سرما

هوا سرد شده

تو هم که دوری میکنی

مگر آدم چقدر لباس گرم دارد؟

سرما می خورد خب…!!!

⇔⇔⇔⇔

متن کوتاه ادبی در مورد سرما

دوستت دارم را به لاله گوش هایت بیاویز…

که هر کلام دیگری شنیدنش حرام است به تو…

دوستت دارم را به جیبِ پیراهنت بدوز

سمتِ چپِ سینه‌ات که راهِ دل به دل نزدیک‌تر باشد

دوستت دارم را دورِ گردنت بپیچ در سوزِ سرما

نفس در نفس زودتر اثر می‌کند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد سگ ،گله مهربان و باوفا اصحاب کهف + سگ کشی

متن ادبی درباره سرمای زمستان

به زندگی دست می کشم به دکمه ها،

به لباس ها و تو را در تاریکی جستجو می کنم

یکی یکی رویاهایم را

به خاطر می آورم احساس می کنم

با زندگی کنار آمده ام

به خاطر تو می خواهم در سرمای زیادی بایستم

سرم را از هر کجای مرگ که باشد بیرون می آورم

و به تو خیره می شوم

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی درباره سرما و برف

تو

شعر مرا بپوش

سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را

می دوزم

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی در مورد سرما

نترسان مرا از سرما

بی تو زندگی میکنم

در فصل پنجم..

بعد از زمستان

اینجا منفی بسیار درجه است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثبات قدم ، پایداری و ایستادگی و ثبات داشتن

متن ادبی در مورد سرماخوردگی

می بینی ترسِ نبودنت چه به روزم آورده است؟

و وحشت گم کردن دستی گرم

چگونه تا مغز استخوانم نفوذ کرده است ؟

دیگر چگونه بگویم چقدر دلتنگ توأم؟

وقتی دندان هایم از ترس یا سرما

– چه فرق می کند اصلاً ؟

– واژه هایم را تکه تکه می کنند

و ناچارم بریده بریده د و س ت ت د ا ش ت ه ب ا ش م. …

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی درباره سرما

رفتنت حفره‌ ای در من ایجاد خواهد کرد

که تابستان و زمستان از آن سوز می‌آید؛

با اینهمه آغوشت را بردار و برو

هرجای دنیا را که خواستی گرم کن!

پرندگانی هستند که ترجیح می‌ دهند

پای عشقی که ریشه دارد از سرما یخ بزنند

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی در مورد ننه سرما

دیوانه‌وار پشت سرش دویدم

از پله‌ها پایین رفتم فریاد زدم:

شوخی بود، باور کن

از پیش من نرو

لبخندی ترسناک چهره‌اش را پوشاند

به سردی گفت:

در باد نایست، سرما می‌خوری..

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثروتمند و فقیر + شعر در مورد ثروتمندان و فقر و ثروت

متن کوتاه ادبی در مورد سرما

دنیا اگه دنیای خوبی بود

که دوای سرما خوردگی

شلغم نبود

سیب زمینی سرخ کرده

با سس بود..

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی درباره سرمای زمستان

حس غریبی دارم روزهایِ برفی

روزهایی که صورتم از سرما می سوزد

و دست هایم در جیبم هم گرم نمی شود…

سُر می خورم و می افتم

و خودم بلند می شوم…

خودم خودم را می تکانم و ادامه می دهم…

چیزی درونِ سینه ام دارد یخ می زند

از بس می گویم تنھایی هم عالمی دارد…

تا بھانه گیری هایش تمام شود…

⇔⇔⇔⇔

متن ادبی درباره سرما و برف

پاییز که می شود حرف شال را نمی زنی

تا خیال بافی ام گردن تو باشد

شانزلیزه را به رفت و آمد گرفته ای

و دامنت بندری به خورد کافه ها می دهد

با ویولن‌سل‌های بازنشسته

یا لهجه ای که از خرخره بوی غربت می دهد

سرما را بهانه می کنم

که سرم شانه های دموکراتت را ییلاق قشلاق کند.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد غذا ، غذای سالم و شعر سعدی و شعر طنز غذای سلامت خوردن

متن ادبی در مورد سرما

دوام نمیاورم

سرمای زمستان امسال را….

باید کوچ کنم!!!

به قشلاق آغوشت……

⇔⇔⇔⇔

زمستان سردی دارم، مگر دستانت را به دستانم ببافی دوستت دارم عشق من که زاده زمستان هستی.

آخرین بروز رسانی در : پنج شنبه 13 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.