شعر درباره دوستی و رفاقت ، شعر درباره دوست از فریدون مشیری - پارسی زی
شعر در مورد نماز ، جمعه و جماعت خواندن و نماز کودکانه و ریا از مولانا

شعر در مورد نماز ، جمعه و جماعت خواندن و نماز کودکانه و ریا از مولانا

شعر در مورد نماز شعر در مورد نماز ، جمعه و جماعت خواندن و نماز کودکانه و ریا از مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

متن در مورد شتر و گلچینی از متن ها و جملات درباره شتر

متن در مورد شتر و گلچینی از متن ها و جملات درباره شتر

متن در مورد شتر متن در مورد شتر ؛ گلچینی از متن ها و جملات درباره شتر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

شعر عید مبعث حضرت رسول اکرم ، شعر درباره حضرت محمد کودکانه + اشعار مبعث

شعر عید مبعث حضرت رسول اکرم ، شعر درباره حضرت محمد کودکانه + اشعار مبعث

شعر عید مبعث حضرت رسول اکرم شعر عید مبعث حضرت رسول اکرم ، شعر درباره حضرت محمد کودکانه + اشعار مبعث همگی در سایت پارسی …

شعر درباره دوستی و رفاقت

شعر درباره دوستی و رفاقت ، شعر درباره دوست از فریدون مشیری

شعر درباره دوستی و رفاقت ، شعر درباره دوست از فریدون مشیری همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعری درباره دوستی و رفاقت

سلامتیه دوست نازنینی

که گفت:

قبر منو خیلی بزرگ بسازین….

چون یه دنیا ارزو

با خودم به گور میبرم !

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره دوست و رفاقت

چشمی دارم همه پر از صورت دوست

با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست

از دیده دوست فرق کردن نه نکوست

یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست

بیشتر بخوانید : متن زیبا برای دوست داشتن خاله ، دختر خاله + متن و یک نامه برای خاله جونم

شعر در مورد دوستی و رفاقت

یا رب دل دوستان پراز غم نکنی

باتیر قضا قامت ما خم نکنی

ای چرخ تورا به حق قرآن سوگند

یک مو زتن رفیق ما کم نکنی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت از سعدی

وقتی تنهائیم دنبال دوست میگردیم،

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیبهایش میگردیم،

وقتی از دستش دادیم

دنبال خاطره هایش میگردیم.

و باز هم تنهائیم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت از مولانا

دوست از پشت بهت خنجر نمی زنه

کنارت و پا به پات می یاد

حتی اگه تمام دنیا

مقابلت ایستاده باشن

بیشتر بخوانید : متن زیبا برای دوست داشتن پدر ، و مادر + جملات زیبا در مورد پدر

شعر در مورد دوستی و رفاقت سعدی

پای در زنجیر

پیش دوستان

به، که با بیگانگان

در بوستان

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت از حافظ

باغبانی پیرم ، که به غیر از گلها از همه دلگیرم

کوله ام غرق غم است، آدم خوب کم است

عده ای بی خبرند

عده ای کور و کرند

اندکی هم پکرند

و میان رفقا، عده ای همچو شما تاج سرند

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت حافظ

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است

بی تو از گردش ایام دلم بیزار است

بی تو ای مونس جان، دل ز غمت میسوزد

دل افسرده من طالب یک دیدار است

بیشتر بخوانید : متن زیبا برای دوست داشتن مادر ، متن ادبی و زیبا در وصف مادر

شعری درباره دوستی و رفاقت

ما زنده به عشقیم ولی عشق تب دوست

ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست

ما تشنه دردیم ولی از غم هجران

درویش نگاهیم ولی با لب خندان

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره دوست و رفاقت

سلامتی رفیقی

که پیشمون نیست ولی توی قلبمونه!

به یادمون نیست ولی تو یادمونه!

بی خیالمونه ولی همیشه تو خیالمونه…

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت

یادته زیر گنبد کبود دوتا رفیق بودیم

و کلی حسود ؟

تقصیر اون حسودا بود که حالا

ما شدیم یکی بود یکی نبود …

بیشتر بخوانید : متن زیبا برای دوست مجازی ، متن زیبا و طولانی برای دوست صمیمی

شعر در مورد دوستی و رفاقت از سعدی

پرسید دوست رو

چون دوستش داری بهش نیاز داری

یا که چون بهش نیاز داری دوستش داری ؟

گفتم چون دارمش بی نیازم . . .

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت از مولانا

سلامتیه دوست نازنینی

که گفت:

قبر منو خیلی بزرگ بسازین….

چون یه دنیا ارزو

با خودم به گور میبرم !

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دوستی و رفاقت سعدی

داروها و دوستی ها

هر دو مشکلات را حل میکنند !

با این تفاوت که دوستی ها

هیچ وقت تاریخ انقضا ، بها و اندازه ندارند . . .

بیشتر بخوانید : متن زیبا برای دوست راه دور ، متن زیبا برای دوست مجازی و دوست داشتن

شعر در مورد دوستی و رفاقت از حافظ

ای کاش محبت اثری داشته باشد

معشوق ز عاشق خبری داشته باشد

کو خنجر تیزی که کنم پاره جگر

قربان رفیقی که وفا داشته باشد

⇔⇔⇔⇔

دل من دیر زمانی ست که می پندارد:

« دوستی » نیز گلی ست

مثل نیلوفر و ناز ،

ساقه ترد ظریفی دارد

بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد

جان این ساقه نازک را

-دانسته-

بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست

از نخستین دیدار،

هر سخن ، هر رفتار،

دانه هایی ست که می افشانیم

برگ و باری ست که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

گر بدان گونه که بایست به بار آید

زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید

آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف

که تمنای وجودت همه او باشد و بس

بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است

در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز

عطر جان پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز

دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان

خرج می باید کرد

رنج می باید برد

دوست می باید داشت

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

دست یکدیگر را

بفشاریم به مهر

جام دل هامان را

مالامال از یاری ، غمخواری

بسپاریم به هم

بسراییم به آواز بلند

– شادی روح تو !

ای دیده به دیدار تو شاد

باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

تازه ، عطر افشان

گلباران باد

فریدون مشیری

آخرین بروز رسانی در : شنبه 19 آذر 1401
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.