شعر در مورد طالبان ؛ گلچینی از بهترین اشعار در وصف طالبان
شعر در مورد سکوت از حافظ ؛ زیباترین اشعار حافظ درباره سکوت
شعر در مورد سکوت از حافظ شعر در مورد سکوت از حافظ ؛ زیباترین اشعار حافظ درباره سکوت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …
متن زیبا برای تسلیت تاسوعا ، و عاشورای حسینی + متن تاسوعای حسینی تسلیت باد
متن زیبا برای تسلیت تاسوعا متن زیبا برای تسلیت تاسوعا ، و عاشورای حسینی + متن تاسوعای حسینی تسلیت باد همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …
متن حلقه ، متن عاشقانه برای عکس حلقه + شعر حلقه ازدواج
متن حلقه متن حلقه ، متن عاشقانه برای عکس حلقه + شعر حلقه ازدواج همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …
شعر در مورد طالبان
شعر در مورد طالبان ؛ گلچینی از بهترین اشعار در وصف طالبان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد طالبان
به زودی قدرت بیقدرتان تسلیم خواهد شد
به جایش دولت بیدولتان تحکیم خواهد شد
جهان در قرن نو بر صفحۀ تقویم میرقصد
وطن آمادۀ برگشتن تقویم خواهد شد
به قانون خدا نان حلالی بود مردم را
که آن هم با قوانین بشر تحریم خواهد شد
قرانی مانده از قرنی غریبی در کف ملت
که بین دزد خوب و دزد بد تقسیم خواهد شد
به تنظیمات اصلی بازمیگردد بشر آخر
و روی حالت «بل هم اضل» تنظیم خواهد شد
خدا میگوید آن چیزی که من گفتم نشد انسان
ملک میگوید آن چیزی که ما گفتیم خواهد شد
شعر در مورد کشتن مردم
گاهی پدر شدیم و پسر را گریستیم
گاهی پسر شدیم و پدر را گریستیم
هر روز و شب، درست چهل سال میشود
ساعات تلخ پخش خبر را گریستیم
هر دم به خون خویش فتادیم و ساختیم
هی قبر تازه کوه و کمر را، گریستیم
مادر شدیم و از پس هر زخم انفجار
هی چشمهای مانده به در را گریستیم
در خون نشست روسری دخترانمان
رخسارهگان قرص قمر را گریستیم
بعد از تو روزگار همانی که بود، ماند
هر سال ما قضا و قدر را گریستیم
بعد از تو نیز مثل خودت عاصی عزیز!
«شب را گریستیم، سحر را گریستیم»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد طالبان
صبح است و روز نو بــــه فراروی شهر من
چشم تمــــام خلق جهــــــــان سوی شهر من
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دکلمه شعر افغانی
از زخمِ تنت آتشی افتاده به جانها
بند آمده از شدتِ دردِ تو زبانها
غم بود و الم بود و جفا بود و ستم بود
ما هرچه شنیدیم از اینها و از آنها
در مدرسه اینبار سرِ درسِ ریاضی
غلتیده به خون بود عددها به توانها
قرمز شده دیوار و درِ مسجدِ این شهر
خون میچکد از حنجره سبزِ اذانها
بر بامِ فلک نیست مگر طائرِ فریاد
از خاک نخیزد مگر آواز فغانها
پرسید که این شهر که گفتید، کجا هست؟
جایی که به پیری نرسیدند جوانها
حتما بخوانید: شعر در مورد ظلم و ستم ، عدالت و ظلم به مظلوم از شاملو و سعدی
شعر در مورد طالبان
ای شهــر من! به خاک فروخسپ و گَنده باش
یا با تمـــام خــــویش، مهیای رنـــــــده باش
این رنده مـــــــی تراشد و زیبات مــــی کند
آنگه عروس جملهء دنیـــــات مـــــی کنـــــد
تا یک دو گوشواره به گـــــــــوش تو بگذرد
هفتاد ملت از بـــــر و دوش تـــــــــو بگذرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد غارت وطن
عمری است در اجابت خود سنگ میخوریم
نفرین به این دعا که به جایی نمیرسد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد طالبان
روزی که دسته ی کلاشینکوف را
گلدان می کنیم
روزی که فشنگ ها را
در باغچه می کاریم
شک دارم آن روز
از من و تو نشانی باشد
اما
روسری در باد تو
پرچم صلح خواهد بود
حتما بخوانید: شعر در مورد آه مظلوم ، متن و شعر زیبا درباره ظلم به مظلوم و ظلم ستیزی حافظ
شعر جنگ بس است
ای دوست! این سراچـــــــه و ایوان مبارکت
یوسف شدن بـــــــــه وادی کنعان مبــــارکت
یک سالم و عصاکش صد کــــــور و شل شدن
میراث دار مــــــردم دزد و دغـــــــــل شدن
سهم تو یک قمــــــار بزرگ است، بعد از این
چوپان شدن به گلّهء گـــرگ است بعد از این
یا برّه مـــــی شوند و در این دشت می چرند
یا این کــــه پوستین تـــــــو را نیز می درند
حتی اگر بــــــــه خـــــاک رود نام و ننگشان
این لقمههــــــای مفت نیفتــــــــد ز چنگشان
شاید رها کنند همـــــــه رخت و پخت خویش
اما نمـی دهنـــــد ز کف تخت و بخت خویش
دستار اگر کـــــــه در بدل هیچ مـــــی دهند
شلوار را گــــرفته به سر پیچ مـــــــی دهند
سنگ است آنچه بـــــــــاید شان در سبد کنی
سیلــــــی است آنچه باید شان گــــوشزد کنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد طالبان
پر از باروت های خیسیم
پر از خمپاره های کار نکرده
در خمیازه های مان
در ما
خون رقیقی ست
رقیق تر از تمام سرخ ها
ما از ابتدا
سوسیالیست زاده شده بودیم
گلوله ای که به سینه ی مان می خورد
این را ثابت می کند
ما از ابتدا
کاپیتالیست بودیم
این را
فشنگ های با سخاوتی
که از میله ی کلاشینکوف بیرون می آید
ثابت می کند
روز ها پیکا به جیب هستیم
همین که دل تنگ می شویم
آتشش می زنیم
که خاکسترش را
در سینه هامان انبار کرده ایم
که دودش را
ما هنوز می جنگیم
با وجدان از کار افتاده ی خویش
شب ها در خواب
آنقدر اشتیاق می کشیم
که صبح ها
جنازه ی مان را
به دفتر کار می بریم
ما زنده ایم هنوز
اما لباس هایمان مرده
ما برای جنگیدن
هنوز حرف داریم
آنقدر که هیچ شاعری
حاضر به صلح نیست…
شعر در مورد ظلم طالبان
دنیا برای خـــــــــام خیالان عوض شده است
آری، در این معامله پالان عـــوض شده است
دیروزمــــان خیـــال قتـــــــــال و حماسهای
امــــــروزمــــــان دهانی و دستی و کاسهای
دیروزمان به فـــــــرق برادر فـــرا شـــــدن
امروزمان به گـــــــــور برادر گــــــدا شدن
دیروزمــــــان به کــــــــورهء آتش فرو شدن
امروزمــــان عـــــــــروس سر چارسو شدن
گفتیم سنـــگ بـــــر سر این شیشه بشکنـــــد
این ریشه محکـــــم است، مگـــر تیشه بشکند
غافل که تیشه مــــــــی رود و رنده می شود
با رنــــــــــده پوست از تن ما کنده می شود
با رنده پوست مــــــــــی شوم و دم نمی زنم
قربان دوست مــــی شوم و دم نمــــــــی زنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد طالبان
از حال من پرسیدهای؛ حالم کجا خوب است
در کابل استی؟ حال کابل جان ما خوب است ؟
هول میشود آدم نپرسیدم خودت خوبی؟
قربان دادرجانکم! حال شما خوب است؟
آنجا شنیدم کوچههایش غرقه در اشکاند
سید! چه میگویند؟ حال کوچهها خوب است ؟
دیروز مشتی شمر توی کربلا بودند
امروز اما حال شهر کربلا خوب است
گفتی دعا کن حال شهرم خوب تر باشد
بسیار محتاج دعا هستم ،دعا خوب است
با این همه سختی و غم، با این همه اندوه
این روزها حس میکنم با ما خدا خوب است
سید! دوباره باز موج انفجار آمد
چیزی بگو … حرفی بزن … آیا صدا خوب است ؟
سید سکندر! باز ما را نصفه جان کردی
ما نیز هی هستیم … این جا هم هوا خوب است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد کابل خونین
من افغانم همین هویت من
همین تاریخ و اینست شوکت من
منم گمگشتۀ تاریخ انسان
منم پیمانۀ مدهوش دوران
همینم من همین آوارۀ دهر
غذایم ناله و در کوزه ام زهر
من آتش زاده ام آتش شعارم
سرود خستۀ شب مینگارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد طالبان
آتش افتاده در جهان کابل
انفجارات بیامان کابل
زخمهایی رسیده بر جانم
آتشی تا به استخوان کابل
مدرسه- بمب -دانش آموزان
“دشت برچی” و ناگهان… کابل
غرق در خون شدند و صد پاره
آرزوهای نوجوان کابل
دخترانی که قبل از این بودند
غرق در مشق و امتحان کابل
دخترانی دوباره زنده به گور
باز در موقع اذان…کابل
انفجار انفجار… ای مردم
بچهها، بچههای جان، کابل
رفته فریاد مادری دلخون
تا به اعماق آسمان کابل
ظلم داعش دوباره در افغان…
سوخت از دست طالبان کابل
وای من از مزار و شهر هرات!
خرد شد مثل “بامیان” کابل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد جنگ افغانستان
این کشور افغانستان است این عزت هر افغان است
میهن صلح، جایگاه شمشیر هر فرزندش قهرمان است
این کشور میهن همه است از بلوچ، از ازبکها
از پشتون، هزارهها از ترکمن و تاجیکها
هم عرب و گوجرها پامیری، نورستانیها
براهویی است و قزلباش هم ایماق و پشهئیان
این کشور همیشه تابان خواهد بود مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینهٔ آسیا مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر میگوییم الله اکبر، میگوییم الله اکبر
حتما بخوانید: شعر در مورد صلح ، شعر فردوسی و مولانا صلح افغانستان و شعر کودکانه دوستی
شعر انتحاری
حلق سرود پاره، لبهای خنده در گور
تنبور و نی در آتش، چنگ و سَرَنده* در گور
این شهر بی تنفس لَتخوردهی چه قومی است؟
یک سو ستاره زخمی، یک سو پرنده در گور
دیگر کجا توان بود، وقتی که میخرامد
مار گزنده بر خاک، مور خورنده در گور
گفتی که جهل جانکاه پوسیدهی قرون شد
بوجهل و بولهبها گشتند گَنده** در گور
اینک ببین هُبل را، بُتهای کور و شَل را
مردان تیغ بر کف، زنهای زنده در گور
جبریل اگر بیاید از آسمان هفتم
میافکنندش این قوم، با بالِ کنده در گور