آفتاب در شعر مولانا ، آفتاب در شعر سعدی + نور در شعر مولانا - پارسی زی
شعر در مورد شهر و دیار ، متن و شعر کوتاه در مورد شهر من

شعر در مورد شهر و دیار ، متن و شعر کوتاه در مورد شهر من

شعر در مورد شهر و دیار شعر در مورد شهر و دیار ، متن و شعر کوتاه در مورد شهر من همگی در سایت پارسی …

شعر سیزده بدر ، با صدای شهریار صوتی + دکلمه شعر سیزده بدر شهریار

شعر سیزده بدر ، با صدای شهریار صوتی + دکلمه شعر سیزده بدر شهریار

شعر سیزده بدر شعر سیزده بدر ، با صدای شهریار صوتی + دکلمه شعر سیزده بدر شهریار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

جملات عاشقانه هندی به فارسی ، جملات عاشقانه به زبان کره ای با ترجمه فارسی

جملات عاشقانه هندی به فارسی ، جملات عاشقانه به زبان کره ای با ترجمه فارسی

جملات عاشقانه هندی به فارسی جملات عاشقانه هندی به فارسی ، جملات عاشقانه به زبان کره ای با ترجمه فارسی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

آفتاب در شعر مولانا

آفتاب در شعر مولانا ، آفتاب در شعر سعدی + نور در شعر مولانا

آفتاب در شعر مولانا ، آفتاب در شعر سعدی + نور در شعر مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

آفتاب در شعر مولانا

هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن

تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف

چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها

⇔⇔⇔⇔

شعر آفتاب مولانا

بیا ای آفتاب جمله خوبان

که در لطف تو خندد لعل کان‌ها

که بی‌تو سود ما جمله زیانست

که گردد سود با بودت زیان‌ها

بیشتر بخوانید : اس ام اس در مورد رفیق با مرام ، اس ام اس رفاقتی سنگین و رفیق با معرفت

شعر آفتاب

برآوردن ز مغرب آفتابی

مسلم شد ضمیر آن سری را

بدین سان مهتری یابد هر آن کس

که بهر حق گذارد مهتری را

⇔⇔⇔⇔

آفتاب در شعر مولانا

جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد

ولیکن نقش کی بیند به جز نقش و نگاری را

جمال گل گواه آمد که بخشش‌ها ز شاه آمد

اگر چه گل بنشناسد هوای سازواری را

⇔⇔⇔⇔

شعر آفتاب مولانا

با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا

زانک تو آفتابی و بی‌تو بود فسردنا

خلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ای

هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا

بیشتر بخوانید : اس ام اس در مورد رفیق بی معرفت ، جملات سنگین بی معرفتی دوست

شعر آفتاب

ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل

آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما

شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها

تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما

⇔⇔⇔⇔

آفتاب در شعر مولانا

آخر چه گوید غره‌ای جز ز آفتابی ذره‌ای

از بحر قلزم قطره‌ای زین بی‌نهایت ماجرا

چون قطره‌ای بنمایدت باقیش معلوم آیدت

ز انبار کف گندمی عرضه کنند اندر شرا

⇔⇔⇔⇔

شعر آفتاب مولانا

ای آفتاب اندر نظر تاریک و دلگیر و شرر

آن را که دید او آن قمر در خوبی و حسن و بها

ای جان شیرین تلخ وش بر عاشقان هجر کش

در فرقت آن شاه خوش بی‌کبر با صد کبریا

بیشتر بخوانید : اس ام اس در مورد رفیق خوب ، اس ام اس دوستی و محبت محترمانه و دوستانه

شعر آفتاب

بار دگر آغاز کن آن پرده‌ها را ساز کن

بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا

خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور

ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا

⇔⇔⇔⇔

آفتاب در شعر مولانا

همچو آبی دیده در خود آفتاب و ماه را

چون ایازی دیده در خود هستی محمود را

شمس تبریزی برآر از چاه مغرب مشرقی

همچو صبحی کو برآرد خنجر مغمود را

⇔⇔⇔⇔

شعر آفتاب مولانا

عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب

آن که جان می‌جست او را در خلاء و در م

آن ز دور آتش نماید چون روی نوری بود

همچنان که آتش موسی برای ابتلا

بیشتر بخوانید : اس ام اس در مورد رفیق ، اس ام اس رفیق با معرفت فابریک و باحال

شعر آفتاب

از پی شمس حق و دین دیده گریان ما

از پی آن آفتابست اشک چون باران ما

کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال

چونک هستی‌ها نماند از پی طوفان ما

⇔⇔⇔⇔

آفتاب در شعر مولانا

تخم امیدی که کشتم از پی آن آفتاب

یک نظر بادا از او بر ما برای ینع‌ها

سایه جسم لطیفش جان ما را جان‌هاست

یا رب آن سایه به ما واده برای طبع‌ها

⇔⇔⇔⇔

شعر آفتاب مولانا

چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان

که رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها را

برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من

برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را

بیشتر بخوانید : اس ام اس برای رفیق با مرام ، متن رفاقتی باحال و سنگین برای رفیق فابریک

شعر آفتاب

خود چه باشد هر دو عالم پیش تو

دانه افتاده از انبارها

آفتاب فضل عالم پرورت

کرده بر هر ذره‌ای ایثارها

آخرین بروز رسانی در : چهارشنبه 3 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.