شعر در مورد هنر بافتنی و اشعار کوتاه و زیبا درباره هنر بافتنی
متن تسلیت به همکار برای فوت همسر ، پیام تسلیت برای فوت همسر دوستم
متن تسلیت به همکار برای فوت همسر متن تسلیت به همکار برای فوت همسر ، پیام تسلیت برای فوت همسر دوستم همگی در سایت پارسی …
تبریک تولد خواهر شوهر ، فروردینی و بهمن ماهی + متن زیبا برای خواهر شوهر
تبریک تولد خواهر شوهر تبریک تولد خواهر شوهر ، فروردینی و بهمن ماهی + متن زیبا برای خواهر شوهر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …
متن در مورد صدای دلبر و مجموعه ای از جملات زیبا درباره صدای دلبر
متن در مورد صدای دلبر متن در مورد صدای دلبر ؛ مجموعه ای از جملات زیبا درباره صدای دلبر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …
شعر در مورد هنر بافتنی
شعر در مورد هنر بافتنی ؛ اشعار کوتاه و زیبا درباره هنر بافتنی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد هنر بافتنی
نخ دادی و بافتمت
نخ دادی و بافتمت
تا شبیه شال گردنم شدی
زمستان نزدیک است، خوب من!
همین جا دور گردنم بمان….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بافتنی
بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،
اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،
زندگی به بندی بند است به نام “حرمت “
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است…
“بانو سیمین بهبهانی”
بیشتر بخوانید : جملات بزرگان در مورد تلاش و پشتکار ، شعر در مورد تلاش و کوشش
شعر هنر بافتنی
دستانِ من گرمترین شالگردن است
حلقه کن به دورِ گردنت
در این روزها
که عشق در بورانِ بی تفاوتی
دارد یخ میزند !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد هنر بافتنی
می بافم
خیالت را
چون پیچکی
که بافته شده
بر اندام خاطراتم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بافتنی
حتی ممکن است این شال گردن
اصلا خوب از آب در نیاید
و تو را گرم نکند
اما
هر رجی که ناشیانه می بافم
قلب مرا گرم می کند
و زندگی مان را
من این صحنه را از بچگی دوست داشته ام
زنی که در پاییز
برای مردی در زمستان
بیشتر بخوانید : استوری در مورد تلاش ، جملات بزرگان در مورد تلاش و پشتکار
شعر هنر بافتنی
من سردم است و تمام رنگ های گرم دنیا را
زنان دیگری شال گردن بافته اند
من سردم است و زمستان تنها نام زنی عریان است
که هر شب هوس می کند با فندک یک مرد بسوزد…!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد هنر بافتنی
سال ها بعد …!
مردى کنار تو ،
جدول حل می کند …!
و زنى ،
کنار من کاموا می بافد …!
و ما هر دو …
پشت پنجره اى رو به پاییز ،
دلتنگ خواهیم بود …!
براى امروز …!
براى حالا …!
براى اینجا …!…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بافتنی
من رویای تورا
می بافم
وتو در سر دیگرش
هی میشکافی
هی میشکافی…
بیشتر بخوانید : متن انگلیسی در مورد تلاش و کوشش ، متن انگلیسی انگیزشی طولانی با ترجمه
شعر هنر بافتنی
این روزها نخ نارنجی کلاف
که حلقه می شود دور انگشت اشاره ام،
زمان همراه خیالم پر می کشد
به دوردست ها…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد هنر بافتنی
پاییز رفت و زندگی
درگیر یک سرماست
من شال گردن هم ببافم
قصه پابرجاست…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بافتنی
درآغوش چند کلاف
خوابیده ای
هر چه زیرورو می بافم
تمام نمی شوی …
ویدا پناهی…
بیشتر بخوانید : متن غروب جمعه پاییزی ، غروب جمعه چه دلگیره + متن غروب جمعه شاد
شعر هنر بافتنی
خانوم جان همیشه می گفت هر وقت دلت تنگ شد
میل بافتنی رو با یه گوله کاموا بردار
بعد بشین و برای خودت،
یه ژاکت بباف !
همینجور یکی زیر یکی رو
خوشی ها و محبت ها رو بیار رو
هر چی تاریکی و دلخوریه رو ببر زیر
به خودت که بیای میبینی یه ژاکت داری
پر از خاطره …
همون رو تنت کن
به خودت بگو تا وقتی این آغوشِ پرخاطره هست؛
پس چرا دلتنگی ؟…
متن زهرا تاجمیری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد هنر بافتنی
انگار همین دیروز بود برای تولدت شال گردن بافته بودم
رج به رجش را با بوسه هایم گره زده بودم
دلم میخواست زمستان بوسه های من دور گردنت حلقه شود
عطر دستهایم را هم لابلایش پاشیده بودم
میخواستم باد که وزید هوایم به سرت بزند
راستش دوست داشتم قصه عشقمان تمام شهر را دیوانه کند
پارسال که نیامدی ولی امسال هنوز چند روز تا تولدت باقی مانده
خواستم بگویم من امسال هم روز تولدت توی همان کافه منتظرت هستم
با یک کیک کوچک
و چند شمع روشن که سر آخر با اشک …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بافتنی
برای او می بافم…او که نمی دانم کیست….کجاست…
نارنجی دوست دارد یا نه…از شال گردن خوشش می آید یا نه…
برای او می بافم…برای او که می دانم می آید…مطمئنم یلدا نشده می رسد این جا…
و دلم گواهی می دهد که ماندنی نیست…
می دانم تنها صدای همین میل ها می کشاندش
تا کنار این صندلی چوبی و بعد…می رود…
بیشتر بخوانید : متن غروب جمعه شاد ، شعر شاد در مورد جمعه + عصر جمعه بخیر
شعر هنر بافتنی
سرماى زمستون رو که با دوتا ژاکت و دستکش،
شال گردن و کلاه میشه تحمل کرد
مهم اینه که مهر و محبتمون سرد نباشه
که اونو هیچ کاریش نمیشه کرد…
دلهاتون همیشه گرم و محبتتون بی اندازه…