شعر در مورد اسم سحر ، شعر عاشقانه و کوتاه با نام سحر و کلمه سحر - پارسی زی
شعر در مورد یاوه گویان ، سخنان بیهوده و خاموشی و حرف مفت و سکوت از مولانا

شعر در مورد یاوه گویان ، سخنان بیهوده و خاموشی و حرف مفت و سکوت از مولانا

شعر در مورد یاوه گویان شعر در مورد یاوه گویان ، سخنان بیهوده و خاموشی و حرف مفت و سکوت از مولانا همگی در سایت …

پیامک عیدت مبارک ، رفیق و عشقم + پیامک پیشاپیش عیدتون مبارک

پیامک عیدت مبارک ، رفیق و عشقم + پیامک پیشاپیش عیدتون مبارک

پیامک عیدت مبارک پیامک عیدت مبارک ، رفیق و عشقم + پیامک پیشاپیش عیدتون مبارک همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

شعر درباره رفتن از حافظ ؛ گلچینی از اشعار زیبای حافظ درباره رفتن

شعر درباره رفتن از حافظ ؛ گلچینی از اشعار زیبای حافظ درباره رفتن

شعر درباره رفتن از حافظ شعر درباره رفتن از حافظ ؛ گلچینی از اشعار زیبای حافظ درباره رفتن همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

شعر در مورد اسم سحر

شعر در مورد اسم سحر ، شعر عاشقانه با کلمه سحر ، شعر با اسم سحر

شعر در مورد اسم سحر ، شعر عاشقانه با کلمه سحر ، شعر با اسم سحر در سایت پارسی زی. امیدواریم که این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد تایید شما قرار گیرد.

شعر در مورد اسم سحر

وقت سحر است خیز ای مایه ناز

نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز

کانها که بجایند نپایند بسی

و آنها که شدند کس نمیاید باز

⇔⇔⇔⇔

شعر حافظ در مورد اسم سحر

چشم تو که سحر بابل است استادش

یا رب که فسونها برواد از یادش

آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال

آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش

⇔⇔⇔⇔

شعر کهن در مورد اسم سحر

قوت شاعرهٔ من سحر از فرط ملال

متنفر شده از بنده گریزان میرفت

نقش خوارزم و خیال لب جیحون می‌بست

با هزاران گله از ملک سلیمان می‌رفت

می‌شد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت

من همی‌دیدم و از کالبدم جان می‌رفت

چون همی‌گفتمش ای مونس دیرینهٔ من

سخت می‌گفت و دل‌آزرده و گریان می‌رفت

گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من

کان شکر لهجهٔ خوشخوان خوش الحان می‌رفت

لابه بسیار نمودم که مرو سود نداشت

زانکه کار از نظر رحمت سلطان می‌رفت

پادشاها ز سر لطف و کرم بازش خوان

چه کند سوخته از غایت حرمان می‌رفت

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خرداد ماه + خرداد ماهی ها و متولدین خرداد

شعر معروف در مورد اسم سحر

روح القدس آن سروش فرخ

بر قبهٔ طارم زبرجد

می‌گفت سحر گهی که یا رب

در دولت و حشمت مخلد

بر مسند خسروی بماناد

منصور مظفر محمد

⇔⇔⇔⇔

شعر دوبیتی در مورد اسم سحر

 دلم هزار گره داشت همچو رشته سحر

ز سحر چشم خوشت آن همه گره بگشاد

⇔⇔⇔⇔

شعر قشنگ در مورد اسم سحر

 شمس تبریز که نور سحر است

جز به نورش به سحر می نروم

⇔⇔⇔⇔

شعر مفهومی در مورد اسم سحر

دانی که چه ئی از پس این در به دری ها؟

خواب سحری در پی کابوس شبانه

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد اسم سحر

 سحر طرازی گلزار حیرتست امروز

شکسته رنگی آینه تماشایم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسم سحر

دور از تو، من سوخته در دامن شبها

چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم

⇔⇔⇔⇔

 به پیری کشیدیم رنج جوانی

سحر میکند گل خمار شبانه

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره اسم سحر

تو ساحر باشی و من هم، قلندر تاسحر بیدار

در این شب های ظلمانی، چراغت را نگیر از من

⇔⇔⇔⇔

 ای دوست، مجازات مستی شب

هنگام سحر، سستی خمار است

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد اسم سحر

به بوی زلف تو دم می زنم

در این شب تار

وگرنه چون سحرم

بی تو

یک نفس نرود.

⇔⇔⇔⇔

 هیمه دستم بخراشید سحر

خون بدامانم از آنروی چکید

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نام سحر

باز هوای سحرم آرزوست

خلوت و مژگان ترم آرزوست

⇔⇔⇔⇔

 هنگام سحر، در قفس را

بشکست و پرید صید دلتنگ

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه درباره اسم سحر

ای عود شبی ما و تورا سوخت به بزمی

هنگام سحر حیف که چون بوی تو رفتیم

⇔⇔⇔⇔

 چشم تو ز بهر دلربایی

در کردن سحر ذوفنون باد

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نام سحر

خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ

باطل به امید سحر زین شب گوریم

⇔⇔⇔⇔

 باز از ناله مرغان سحر

صبحدم صحن چمن پر غوغاست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تیر ماه ، تیر ماهی ها و بانوی تیر ماهی

شعر درباره ی اسم سحر

آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کرد

آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم کرد

⇔⇔⇔⇔

 خیز کز نکهت انفاس نسیم

هر سحر پیرهن غنچه قباست

⇔⇔⇔⇔

شعر اسم سحر

ما که نسیم را با هم آواز خوانده

و سحر را با هم

گریسته بودیم

⇔⇔⇔⇔

 بنشین که نسیم صبحدم برخاست

برخیز که نوبت سحر بنشست

⇔⇔⇔⇔

شعر برای اسم سحر

هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا

تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما

⇔⇔⇔⇔

 سحر فریاد شب خیزان درین راه

تو پنداری درای کاروانیست

⇔⇔⇔⇔

وقت سحر است خیز ای طرفه پسر

پر بادهٔ لعل کن بلورین ساغر

کاین یکدم عاریت در این کنج فنا

بسیار بجویی و نیابی دیگر

⇔⇔⇔⇔

خشت سر خم ز ملکت جم خوشتر

بوی قدح از غذای مریم خوشتر

آه سحری ز سینه خماری

از ناله بوسعید و ادهم خوشتر

⇔⇔⇔⇔

شعر با اسم سحر

سحرگاهان

سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ

در تجلی بود

⇔⇔⇔⇔

 سحرم نکهت تو داد نسیم

حبذا نکهت نسیم سحر

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره اسم سحر

چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی

من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی

⇔⇔⇔⇔

 مجلسیان سحر محرم اسرار عشق

خلوتیان صبوح غرقه دریای راز

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسم سحر

با اولین نفس که سحر می زند

می گریزی

نام گریزناکت

رویاست…

⇔⇔⇔⇔

 دعاهای سحر گویند می دارد اثر آری

اثر می دارد اما کی شب عاشق سحر دارد

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه برای اسم سحر

امروز

احساس می کنم

که واژه های شعرم را

از روی سبزه های سحرگاهی برداشته ام

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شب ، تنهایی و بیداری و شب مهتابی

 سوخته بینمش، اگر اثریست

در سحر آه آتشین مرا

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی اسم سحر

کلماتم را

در جوی سحر می‌شویم

لحظه‌هایم را

در روشنی باران‌ها

⇔⇔⇔⇔

چون سحر دو چشم تو ببینم

«هذین لساحران » بخوانم

⇔⇔⇔⇔

شعری برای اسم سحر

ای باد سحر، تو از سر نیکوئی

شاید که حکایتم به آن مَه گوئی

⇔⇔⇔⇔

 عکس دندان تو به طرف دهن

قطره اشک را سحر کرده

⇔⇔⇔⇔

شعر برای نام سحر

ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی

احوالِ دلم بگوی، اگر یابی روی

⇔⇔⇔⇔

 نغمه شیرین مرغان سحر

شور در مستان خواب انداختست

⇔⇔⇔⇔

شعر با نام سحر

زنده باد آفتاب سحر

که سرش را می چرخاند، پیدایت می کند

و تلالو اولش را برای تو پست می کند،

زنده باد!

⇔⇔⇔⇔

 نرگس جادو فریبش سحر پاش

سنبل هاروت بندش لاله پوش

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه با اسم سحر

ستاره‌هایم را باور کن

در شبی نیمه مهتابی

که با یاد تو سحر می‌شود

⇔⇔⇔⇔

 خلعت آرای سحر عریانی است

چاک دوزید به پیراهن ما

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه با نام سحر

تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی

من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم

⇔⇔⇔⇔

 فروغ سحر کابروی جهانست

بود گردی از دامن چیده شب

⇔⇔⇔⇔

شعر نو با اسم سحر

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت

سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

⇔⇔⇔⇔

 غبارت چون سحر گر اوج گیرد

فلکها پایمال خاکساریست

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه درباره اسم سحر

با تو من دیگر در سحر رویاهایم

تنها نیستم.

⇔⇔⇔⇔

 شورش بلبلان سحر باشد

خفته از صبح بی خبر باشد

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد اسم سحر

تنها

تویی

مثل پرنده های بهاری در آفتاب

مثل زلال قطره باران صبحدم

مثل نسیم سرد سحر

مثل سحر آب

بیشتر بخوانید : شعر گل آفتابگردان ؛ شعر زیبا و عاشقانه در مورد آفتابگردان

شبهای دراز بیشتر بیدارم

نزدیک سحر روی به بالین آرم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نام سحر

« گر چه شب تاریک است

دل قوی دار

سحر نزدیک است»

⇔⇔⇔⇔

 چشمان تو سحر اولین اند

تو فتنه آخرالزمانی

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نام سحر

 سخنگوی گر چند سحر آفرین است

سرانجام سحر آفرین هم نماند

⇔⇔⇔⇔

 صائب از خامه سخن پرداز

چهره پرداز سحر و اعجازیم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسم سحر

 سحر باز است فلک، لیک چه خواهد کرد

سحر با آنکه بود چون پسر عمران

⇔⇔⇔⇔

 ستاره سحر عشق چشم بیدارست

غبار لشکر غم ناله شرربارست

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره اسم سحر

 بسم حکایت دل هست با نسیم سحر

ولی به بخت من امشب سحر نمی آید

⇔⇔⇔⇔

 هر سحر مقبلان قدسی را

روی خوبت خجسته فال شده

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد اسم سحر

 به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کار ما همچو سحر با نفسی افتادست

⇔⇔⇔⇔

 سحر کزو پنجه دستان قویست

شانه کش زلف چلیپای توست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نام سحر

 تا تو شام و سحر داری از موی و روی

شام هجران خواجو ندارد سحر

⇔⇔⇔⇔

 غمزه غماز تو سحر آفرین

آهوی صیاد تو مردم شکار

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه درباره اسم سحر

 به باغ چهچه سحر بلبلان سحر

به کوه قهقه شوق کبکهای دری

⇔⇔⇔⇔

 سحر تو نمود بره را گرگ

بنموده ز گندمی جوی را

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نام سحر

 از شب دگران راست یک سحر صائب

ز آه سرد شب ما دو صد سحر دارد

⇔⇔⇔⇔

 وقت سحرست هین بخسبید

زیرا شب ما سحر ندارد

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی اسم سحر

 عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را

سحر آمد سحر آمد بهل خواب سباتی را

⇔⇔⇔⇔

 زاهدانش آه ها پنهان کنند

خلوتی جویند در وقت سحر

⇔⇔⇔⇔

شعر اسم سحر

 چون شمع بدم سوزان هر شب به سحر کشته

امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا

⇔⇔⇔⇔

 آمد سرمست سحر دلبرم

بیخود و بنشست به مجلس برم

⇔⇔⇔⇔

شعر برای اسم سحر

 گفتم جادو کسی سست بخندید و گفت

سحر اثر کی کند ذکر خدا می رود

⇔⇔⇔⇔

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آدم نمک نشناس ، شعر در وصف آدم نمک نشناس

یک جرعه می ز ملک کاووس به است

از تخت قباد و ملکت طوس به است

هر ناله که رندی به سحرگاه زند

از طاعت زاهدان سالوس به است

شعر در مورد اسم سحر ، شعر عاشقانه و کوتاه با نام سحر و کلمه سحر

 غمزه غماز تو سحر آفرین

آهوی صیاد تو مردم شکار

.

 سحر تو نمود بره را گرگ

بنموده ز گندمی جوی را

.

 وقت سحرست هین بخسبید

زیرا شب ما سحر ندارد

.

 زاهدانش آه ها پنهان کنند

خلوتی جویند در وقت سحر

.

 آمد سرمست سحر دلبرم

بیخود و بنشست به مجلس برم

آخرین بروز رسانی در : سه شنبه 14 دی 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.