متن در مورد جنگ ، متن ادبی درباره جنگ و صلح و جنگجو + جنگیدن برای عشق - پارسی زی
دلنوشته تولدم مبارک غمگین ، دلنوشته غمگین تولدم مبارک نیست

دلنوشته تولدم مبارک غمگین ، دلنوشته غمگین تولدم مبارک نیست

دلنوشته تولدم مبارک غمگین دلنوشته تولدم مبارک غمگین ، دلنوشته غمگین تولدم مبارک نیست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

شعر در مورد معذرت خواهی ، از عشق و دوست و عذر خواهی کردن

شعر در مورد معذرت خواهی ، از عشق و دوست و عذر خواهی کردن

شعر در مورد معذرت خواهی معذرت خواهی کردن نشانه بزرگی فرد است و یک صفت عالی برای انسان است.با مجموعه شعر در مورد معذرت خواهی …

پیامک ویژه تبریک ولادت حضرت علی اکبر ، علیه السلام 99 و روز جوان

پیامک ویژه تبریک ولادت حضرت علی اکبر ، علیه السلام 99 و روز جوان

پیامک ویژه تبریک ولادت حضرت علی اکبر پیامک ویژه تبریک ولادت حضرت علی اکبر ، علیه السلام ۹۹ و روز جوان همگی در سایت پارسی …

متن در مورد جنگ

متن در مورد جنگ ، متن ادبی درباره جنگ و صلح و جنگجو + جنگیدن برای عشق

متن در مورد جنگ ، متن ادبی درباره جنگ و صلح و جنگجو + جنگیدن برای عشق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن در مورد جنگ

ابتدا تو را نادیده می گیرند،

بعد به تو می خندند،

سپس با تو می جنگند،

و در نهایت تو پیروز می شوی.

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جنگیدن برای هدف

آرامشت مسری‌ست

آنقدر که سرایت کرده است

به پیراهن سفیدت

بانو لحظه ای بایست

مقابل باد

تا با اهتزاز پیراهنت

دنیا از جنگ بایستد.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد صیغه ، شعر طنز و کوتاه درباره صیغه کردن و ازدواج موقت

متن در مورد جنگیدن برای عشق

با من حرف بزن

صدایت هم نوایی تمام سازهاست

کودکان هنوز در گلویت می رقصند

و چیزی از جنگ نمی دانند…

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جنگیدن

از من کارهای سخت بخواه!

مثلا هوس توت فرنگی کن در چله ی زمستان!

برایم بهانه ای در قله ی قاف بتراش!

یا من را به جنگ اژدها بفرست

اما هرگز نخواه که دوستت نداشته باشم.

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جنگجو

می گویند:

“مردها در عشق قانون ساده ای دارند

بخواهندت برایت می جنگند،

نخواهندت با تو می جنگند.”

بیشتر بخوانید : شعر در مورد کرج ، شعر کوتاه در مورد شهر کرج و استان البرز و شعر محلی کرجی

متن در مورد جنگیدن برای هدف انگلیسی

مرد بودم کاش

سربازی که در جنگ های صلیبی با تو اسیر شده باشد

ترانه هایی را که به یاد چشم های زنی می خواندی

گوش می دادم و هر وقت دلم می گرفت

دستی که پتو را از صورتم کنار می زد دست تو بود

مرد بودم کاش

سربازی که در جنگ های صلیبی

با تو اسیر شده ام.

⇔⇔⇔⇔

متن درباره جنگیدن برای هدف

عزیز من، عزیز من

عزیزترین من

که چشم هایت

چون غنیمت کمیاب کندوهای کوهستان است

که لب هایت

تنها گل روییده در گرمسیر من است

که دندان هایت

آخرین ذخائر جنگی این کشاکش تن به تن هستند

درهای این معبد معرفت را به روی من نبند

⇔⇔⇔⇔

متن درباره ی جنگیدن برای هدف

نمی ترسم از جنگ یا زلزله ای که تهران را در یک شب سیاه می بلعد!

نمی ترسم از احتمال برخورد شهاب سنگ

با زمینی که از یک لحظه به بعد روی مدار مقرر نمی چرخد نمی ترسم

از تمام شدن توی خواب یا آخرین لبخندم روی دیوار.

می ترسم این شعر آخری باشد که می نویسم! گوشی را بردار …

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شله زرد ، متن و شعر زیبا در مورد شله زرد نذری خوشمزه

متن کوتاه در مورد جنگیدن برای هدف

پیراهن‌ ات را در آغوش گرفته‌ ام

این پرچم سفید من است

در برابر

جنگ‌ های نابرابر دنیا!

⇔⇔⇔⇔

متن طولانی در مورد جنگیدن برای هدف

هیچ چیز به جنگ

خاتمه نمی دهد

مگر اینکه خود مردم

از رفتن به جنگ

خودداری کنند.

⇔⇔⇔⇔

متن بلند در مورد جنگیدن برای هدف

چقدر..،

چقدر جای من

در بین کتاب های تاریخ خالی ست

بس که؛

با چشم های تو جنگیده ام

بیشتر بخوانید : شعر در مورد کرمان ، شعرهای محلی کرمان با لهجه کرمانی و کرمان دل عالم است

متن درباره جنگیدن برای عشق

شیوه چشمت

فریب جنگ داشت…

ما غلط کردیم و

صلح انگاشتیم.

⇔⇔⇔⇔

متن کوتاه در مورد جنگیدن برای عشق

وقتی دلم

از دوری آغوش تو

تنگ است

هر دکمه ی پیراهنت

انگیزه جنگ است.

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جنگ و عشق

هرگز چیزی

به عنوان جنگ خوب

یا صلح بد

وجود نداشته است.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد زفاف ، اشعاری در مورد پیوند ازدواج و شب زفاف

متن در مورد جنگیدن با مشکلات

ننگ است کمی درنگ تا پیروزی

از دست منه تفنگ تا پیروزی

دانی چه بُوَد پیام یاران شهید

این‌ است که جنگ جنگ تا پیروزی

⇔⇔⇔⇔

ابرقدرت ترین چشم جهان را داشتی در سر

طمع کردی به نفت قرمز این قلب پهناور!

برای من که مردی پارسی هستم کمی زشت است

شروع سومین جنگ جهان با چشم یک دختر…

به روی پلک هایش لشکر سرباز مشکی پوش

که هر یک توی دستش یک سلاح سرد یک خنجر

درون پیرهن عطری که اشکم را درآورده ست

خودم هم مانده ام عطر است این یا گاز اشک آور؟

برای جنگ باید سمت دشمن رفت پس هرچه

به من نزدیکتر…نزدیکتر…نزدیکتر…بهتر!

و من تنها سلاحم طبع شعرم بود و او فهمید

وحالا اضطراب افتاده قطعاً بین آن لشکر…

غزل برداشتم شلیک کردم بیت پشت بیت

اَدِر چشمان نازت را الا یا ایها الدلبر…

ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم

پری رویی و مه پیکر،سمن بویی و سیمین بر\

سپاهش ریخت بر هم لشکرش آواره شد آمد

به سمت خاکریز شانه ام با چشم هایی تر

و دستم را گرفت و خیره شد بر چشم های من

و حالا پادشاهی میکنم من بر دو تا کشور…

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 9 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.