شعر در مورد عید نوروز از سعدی ، شعری از سعدی در مورد عید نوروز - پارسی زی
شعر نو تمنا ، شعر تمنای عشق + تمنا در شعر حافظ

شعر نو تمنا ، شعر تمنای عشق + تمنا در شعر حافظ

شعر نو تمنا شعر نو تمنا ، شعر تمنای عشق + تمنا در شعر حافظ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

متن بیخیال حرف مردم ، با حرف مردم زندگی نکن + متن حرف مردم مهم نیست

متن بیخیال حرف مردم ، با حرف مردم زندگی نکن + متن حرف مردم مهم نیست

متن بیخیال حرف مردم متن بیخیال حرف مردم ، با حرف مردم زندگی نکن + متن حرف مردم مهم نیست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

شعر حالم بد است مرگ برایم بیاورید ؛ مجموعه اشعار نو درباره حال بد

شعر حالم بد است مرگ برایم بیاورید ؛ مجموعه اشعار نو درباره حال بد

شعر حالم بد است مرگ برایم بیاورید شعر حالم بد است مرگ برایم بیاورید ؛ مجموعه اشعار نو درباره حال بد همگی در سایت پارسی …

شعر در مورد عید نوروز از سعدی

شعر در مورد عید نوروز از سعدی ، شعری از سعدی در مورد عید نوروز

شعر در مورد عید نوروز از سعدی ، شعری از سعدی در مورد عید نوروز همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر درباره عید نوروز از سعدی

گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم

جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست

بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

⇔⇔⇔⇔

شعر سعدی در مورد عید نوروز

هر چه در دنیا و عقبی راحت و آسایش است

گر تو با ما خوش درآیی ما از آن آسوده‌ایم

برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار

ور گل افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم

بیشتر بخوانید : متن زیبا در مورد اراده قوی ، جملات زیبا درباره تلاش و موفقیت و تغییر و پشتکار

شعری از سعدی در مورد عید نوروز

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار

هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست

نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عید نوروز از سعدی

زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم

بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد

دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم

⇔⇔⇔⇔

شعر سعدی در مورد عید نوروز

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست

خلاص بخش خدایا همه اسیران را

شعری از سعدی در مورد عید نوروز

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار

دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

حسد گو دشمنان را دیده بردوز

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عید نوروز از سعدی

قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی

دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید

زمین باغ و بستان را به عشق باد نوروزی

بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید

⇔⇔⇔⇔

شعر سعدی در مورد عید نوروز

نوروز که سیل در کمر می‌گردد

سنگ از سر کوهسار در می‌گردد

از چشمهٔ چشم ما برفت اینهمه سیل

شعری از سعدی در مورد عید نوروز

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی

به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

یکی سر بر کنار یار و خواب صبح مستولی

چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد

چو سعدی عشق تنها باز و راحت بین و آسایش

به تنها ملک می‌راند که منظوری نهان دارد

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عید نوروز از سعدی

دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست

باد نوروز علی رغم خزان بازآمد

مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت

دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد

⇔⇔⇔⇔

شعر سعدی در مورد عید نوروز

آن شب که تو در کنار مایی روزست

و آن روز که با تو می‌رود نوروزست

دی رفت و به انتظار فردا منشین

شعری از سعدی در مورد عید نوروز

امشب به راستی شب ما روز روشن است

عید وصال دوست علی رغم دشمن است

باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ

یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عید نوروز از سعدی

سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد

به چنین زیور معنی که تو می‌آرایی

باد نوروز که بوی گل و سنبل دارد

لطف این باد ندارد که تو می‌پیمایی

⇔⇔⇔⇔

شعر سعدی در مورد عید نوروز

اگر قارون فرود آید شبی در خیل مهرویان

چنان صیدش کنند امشب که فردا بینوا ماند

بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی

که بوی عنبرآمیزش به بوی یار ما ماند

تو در لهو و تماشایی کجا بر من ببخشایی

شعری از سعدی در مورد عید نوروز

المنهلله که هوای خوش نوروز

باز آمد و از جور زمستان برهیدیم

دشمن که نمی‌خواست چنین روز بشارت

همچون دهلش پوست به چوگان بدریدیم

⇔⇔⇔⇔

مبارکتر شب و خرمترین روز

به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت

که دوشم قدر بود امروز نوروز

مهست این یا ملک یا آدمیزاد

پری یا آفتاب عالم افروز

ندانستی که ضدان در کمینند

نکو کردی علی رغم بدآموز

مرا با دوست ای دشمن وصالست

تو را گر دل نخواهد دیده بردوز

شبان دانم که از درد جدایی

نیاسودم ز فریاد جهان سوز

گر آن شب‌های باوحشت نمی‌بود

نمی‌دانست سعدی قدر این روز

سعدی

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 16 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.