شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج ؛ شعر سپید باران و شعر باران فریدون مشیری - پارسی زی
شعر مولانا در مورد پشت سر حرف زدن ، متن درباره کسانی که پشت سر حرف میزنند

شعر مولانا در مورد پشت سر حرف زدن ، متن درباره کسانی که پشت سر حرف میزنند

شعر مولانا در مورد پشت سر حرف زدن شعر مولانا در مورد پشت سر حرف زدن ، متن درباره کسانی که پشت سر حرف میزنند …

پیام تسلیت رسمی به دوست ، صمیمی + پیام تسلیت به همکار برای فوت پدر

پیام تسلیت رسمی به دوست ، صمیمی + پیام تسلیت به همکار برای فوت پدر

پیام تسلیت رسمی به دوست پیام تسلیت رسمی به دوست ، صمیمی + پیام تسلیت به همکار برای فوت پدر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

شعر میلاد امام سجاد لطیفیان ، متن ادبی و کوتاه درباره امام سجاد ع

شعر میلاد امام سجاد لطیفیان ، متن ادبی و کوتاه درباره امام سجاد ع

شعر میلاد امام سجاد لطیفیان شعر میلاد امام سجاد لطیفیان ، متن ادبی و کوتاه درباره امام سجاد ع همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج ؛ شعر سپید باران و شعر باران فریدون مشیری

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج ؛ شعر سپید باران و شعر باران فریدون مشیری همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد باران از هوشنگ ابتهاج

خیلی وقته دیگه بارون نزده

رنگ عشق به این خیابون نزده

خیلی وقته ابری پرپر نشده

دل آسمون سبک تر نشده

بیشتر بخوانید : متن در مورد باران ، باران پشت شیشه و باران بهاری + متن بارانی عاشقانه و غمگین

باز باران است و شب چون جنگلی انبوه

از زمین آهسته می روید

با نواهایی به هم پیچیده زیر ریزش باران

با خود او را زیر لب نجواست

سرگذشتی تلخ می گوید

کوچه تاریک است

بانگ پایی می شود نزدیک

شاخه ای بر پنجره انگشت می ساید

اشک باران می چکد بر شیشه تاریک

من نشسته پیش آتش در اجاقم هیمه می سوزد

دخترم یلدا

خفته در گهواره می جنباندش مادر

شب گران بار است و باران همچنان یکریز می بارد

سایه باریک اندام زنی افتاده بر دیوار

بچه اش را می فشارد در بغل نومید

در دلش انگار چیزی را

می کنند از ریشه خون آلود

لحظه ای می ایستد خم می شود آهسته با تردید

رعد می غرد

سیل می بارد

آخرین اندیشه مادر

چه خواهی شد؟

آسمان گویی ز چشم او فرو می بارد این باران

باز باران است و شب چون جنگلی انبوه

بر زمین گسترده هر سو شاخ و برگش را

با صداهایی به هم پیچیده دارد زیر لب نجوا

من نشسته تنگ دل پیش اجاق سرد

دخترم یلدا

خفته در گهواره اش آرام

⇔⇔⇔⇔

شعر سپید باران

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست.

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از نیما یوشیج

نشسته ام به در نگاه می کنم

دریچه آه می کشد

تو از کدام راه می رسی؟

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام درین امید پیر شد

نیامدی و دیر شد…

بیشتر بخوانید : متن درباره بهار و باران ، متن ادبی کوتاه در مورد بهار + متن فصل بهار

شعر درباره باران از مولانا

دیشب باران قرار با پنجره داشت

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک… چکار با پنجره داشت؟

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از فروغ فرخزاد

شکفتی چون گل و پژمرده ای از من

خزانم دیدی و آزردی از من

به آوردی و گرنه با چنین ناز

اگر دل داشتم می بردی از من

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران هوشنگ ابتهاج

در آن بهار بلند آن سپیده ی بیدار مرا به گونه ی باران

مرا به گونه ی گل به موجواره ی آن شط روشنی بسپار

در آن بهار کبود آن دو دشت رستاخیز در آن سکوت پذیرنده

و گریزنده مرا به سان سرودی دوباره کن تکرار

بیشتر بخوانید : متن های بارانی ، متن ادبی زیبا در مورد باران میبارد + متن بارانی عاشقانه غمگین

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید

واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد

دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید

نقش لبخند را بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید

تا جرأت نوشتن این سطر لرزان را پیدا کنم

تولدت مبارک دوست گرامی

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از شاملو

به خوابی دیدمش غمگین نشسته

گرفته در بغل چنگی گسسته

من این چنگ حزین را می شناسم

دریغا عشق من ، عشق شکسته

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

خداوندا

تو باران را فرستادی

تا جهان را از آلودگی

پاک کند

تا ما همچنان

به پرواز کبوتران

و روئیدن گل ها

امیدوار باشیم …

بیشتر بخوانید : متن باران میبارد ، متن های بارانی عاشقانه غمگین + متن احساسی و زیبا باران

شعر باران فریدون مشیری

باران زبان گویای

شعر است

زبان گویای احساس ما

و دل ما

و هر آنچه که از عشق

انتظارش را داریم

تنها در تجلی باران

تحقق می یابد …

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

سر زلف تو کو ؟ مشک ترم کو ؟

لب نوشت ، شراب و شکرم کو ؟

کجا شد ناز اندامت ؟ کجا شد ؟

دریغا ، شاخه ی نیلوفرم کو ؟

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از حافظ

می گویند از باران ننویس

شعر هایت تکراری شده

اما

آنها چه می دانند

ما یکدیگر را

در یک روز بارانی

بوسیده ایم …

بیشتر بخوانید : متن بارانی عاشقانه ، متن های زیبا بارانی و احساسی غمگین و عاشقانه

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

سپیده سر زد و مرغ سحر خواند

سپهر تیره دامان زرافشاند

شبی گفتی به آغوش تو آیم

چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند

⇔⇔⇔⇔

متن شعر دلتنگی هوشنگ ابتهاج

زندگی باید کرد گاه با گلی سرخ

گاه با یک دل بی قرار

گاه باید رویید در پس یک باران

گاه باید خندید با غمی بی پایان

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج

پری بودی و با من راز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی ، چون رسیدم

کبوتر گشتی و پرواز کردی

آخرین بروز رسانی در : دوشنبه 10 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.