شعر آب و آینه

شعر آب و آینه ، شعر در مورد آینه از حافظ + شعر آینه سعدی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر آب و آینه در چه قالبی است

چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان

همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

روی تو مگر آینه لطف الهیست

حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه صفا میاره

همچون تو به عالم

نتوان گفت کسی

نیست در آئینه

کس تو به سیمای تو ماند

بیشتر بخوانید : متن زیبا درباره رفیق فابریک ، متن طولانی و زیبا برای بهترین دوست

شعر آب و آیینه قیصر امین پور

گوشه ابروی توست منزل جانم

خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد

تا چه کند با رخ تو دود دل من

آینه دانی که تاب آه ندارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه از قیصر امین پور

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آینه در چه قالبی است

ترا آئینه آگه سازد از زیبائی و زشتی

بلی اینسان هنر جز از دل روشن نمی‌آید

بیشتر بخوانید : متن زیبا درباره رفیق قدیمی ، شعر زیبا در مورد دوست بامرام و صمیمی

شعر آب و آیینه صفا میاره

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه قیصر امین پور

آن بت نمود

عکس رخ خود در آئینه

من بت پرست گشتم

و او خودپرست شد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه از قیصر امین پور

اندامت را استاد پیکر تراشی آفریده ..

تنت را شاعری عاشق با خط خون نوشته است!

و من فقط در آینه ی چشم هایت

تو را می‌ توانم بسرایم

بیشتر بخوانید : متن زیبا درباره رفیق ، قدیمی و فابریک خوب و پایه برای اینستا به انگلیسی

شعر آب و آینه در چه قالبی است

چه کسی کشت مرا!؟

همه با آینه گفتم، آری همه با آینه گفتم،

که خموشانه مرا می پائید

گفتم ای آینه با من تو بگو چه کسی بال خیالم را چید؟

چه کسی صندوق جادویی اندیشه من غارت کرد؟

چه کسی خرمن رؤیایی گل های مرا داد به باد؟

سر انگشت بر آینه نهادم پرسان چه کسی،

آخر چه کسی کشت مرا؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه صفا میاره

گر من سخن نگویم

در وصف روی و مویت

آئینه ات بگوید

پنهــــــان که بی‌نظیری

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه قیصر امین پور

شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!

مرا ببین کز خستگی، وز شکوه شکستگی

آینه ای گرفته ام، پیش رویت از پیشانی

بیشتر بخوانید : متن سنگین درباره رفیق ، صمیمی و بی معرفت نامرد + متن رفاقتی شاخ

شعر آب و آیینه از قیصر امین پور

به باز آمدنت چنان دلخوشم

که طفلی به صبح عید

پرستویی به ظهر بهار

و من به دیدن تو.

چنان در آینه‌ات مشغولم

که جهان از کنارم می‌گذرد

بی آن که سر برگردانم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آینه در چه قالبی است

آینه چون

نقش تو بنمــــــــود راست

خود شکن

آئینه شکستن خطــــــا است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر آب و آیینه صفا میاره

آئینه‌ای طلب کن

تا روی خود ببینی

و ز حسن خود بماند

انگشت در دهانت

بیشتر بخوانید : متن قشنگ برای رفیق ، قدیمی و صمیمی فابریک و پایه + متن رفیق لاتی

شعر آب و آیینه قیصر امین پور

ز تیره بختی

آئینه حیرتی دارم

ترا کشید در آغوش

و آفتاب نشد