شعر درباره چشم و ابرو

شعر درباره چشم و ابرو ؛ مجموعه ای از اشعار زیبا درباره چشم و ابرو همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر درباره چشم و ابرو مشکی

ز چشمت جان نشاید برد

کز هر سو که می‌بینم

کمین از گوشه‌ای کرده‌ست

و تیر اندر کمان دارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره چشم و ابرو حافظ

حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ

که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

بیشتر بخوانید : شعر برای رسیدن بهار ، شعر کوتاه برای فرا رسیدن بهار + شعر رسید بهار همین کنار

شعری در مورد چشم و ابرو

چشم و ابروی خشن

از بس که می آید به تو

گاهی آدم عاشق

نامهربانی می شود.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر چشم و ابرو

خم ابروی تو

در صنعت تیراندازی

برده از دست هر آن

کس که کمانی دارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره چشم و ابرو مشکی

من از این هر دو

کمانخانه ابروی تو چشم

برنگیرم و گرم چشم

بدوزند به تیر

بیشتر بخوانید : شعر برای آمدن بهار ، شعر بهار از سهراب سپهری + شعر کوتاه درباره بهار

شعر درباره چشم و ابرو حافظ

آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد چشم و ابرو

آسمان از خم ابروی تو خمود گشته

چشم ماه از برق لبان تو مسحور گشته

امیر محمد عباسی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر چشم و ابرو

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

به قصد جان من زار ناتوان انداخت

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

بیشتر بخوانید : شعر برای تبریک بهار ، و نوروز + شعر زیبا و کوتاه حافظ برای تبریک بهار

شعر درباره چشم و ابرو مشکی

چشمان تو غنائم

جنگی ست بی گمان

با من کمی بجنگ

که این هم غنیمت است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره چشم و ابرو حافظ

مه گر چه به چشم خلق زیباست

تو خوبتری به چشم و ابرو

با این همه چشم زنگی شب

چشم سیه تو راست هندو

سعدی به دو چشم تو که دارد

چشمی و هزار دانه لولو

شعر از سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد چشم و ابرو

چشم و ابرو و رخ یار

چه زیباست ولی

من گرفتار لب و فتنه ی

یک خال شدم

بیشتر بخوانید : شعر درباره بهار و نوروز ، شعر دوبیتی کوتاه درباره ی عید نوروز و بهار

شعر چشم و ابرو

دو چشم داشت

دو سبز آبی بلاتکلیف

که بر دوراهی دریا ـ چمن

مردد بود

حسین منزوی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره چشم و ابرو مشکی

ز چین زلف کمندت

کسی نیافت خلاص

از آن کمانچه ابرو

و تیر چشم نجاح

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره چشم و ابرو حافظ

زن، مردی ثروتمند یا زیبا یا حتی شاعر نمی‌خواهد

او مردی می‌خواهد که چشمانش را بفهمد

آنگاه که اندوهگین شد

با دستش به سینه اش اشاره کند و بگوید:

اینجا سرزمین توست…

بیشتر بخوانید : شعر درباره بهار و عید ، نوروز و گل + شعر کوتاه در مورد بهار از سعدی

شعری در مورد چشم و ابرو

دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی

این کیمیاگری هنر چشمهای توست