شعر جانان سعدی

شعر جانان سعدی ؛ عاشقانه ترین اشعار سعدی درباره جانان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر جانان سعدی

سر جانان ندارد

هر که او را خوف جان باشد

به جان گر صحبت جانان

برآید رایگان باشد

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر جانان

باز از شراب دوشین در سر خمار دارم

وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم

سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی

عیبم مکن که در سر سودای یار دارم

سعدی

بیشتر بخوانید : پیامک درباره دوست بی معرفت ، شعر در مورد بی معرفتی دوستان

شعر جان جانان

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جان جانان

من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم

طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم

از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او

تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن جان جانان

عیب جویانم

حکایت پیش جانان گفته‌اند

من خود این پیدا همی‌گویم

که پنهان گفته‌اند

سعدی

بیشتر بخوانید : پیامک در مورد دوست ، پیامک دلتنگی برای دوست صمیمی

متن در وصف جان جانان

همین حکایت روزی

به دوستان برسد

که سعدی از پی جانان برفت

و جان انداخت

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر جانان سعدی

حدیث عشق جانان گفتنی نیست

و گر گویی کسی همدرد باید

درازای شب از ناخفتگان پرس

که خواب آلوده را کوته نماید

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر جانان

عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست

جان بیاساید که جانان قاتل است

سعدیا نزدیک رای عاشقان

خلق مجنونند و مجنون عاقل است

سعدی

بیشتر بخوانید : پیامک برای دوست با معرفت ، متن طولانی برای دوست صمیمی

شعر جان جانان

حریف را که غم جان خویشتن باشد

هنوز لاف دروغ است عشق جانانش

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جان جانان

هر که هست التفات بر جانش

گو مزن لاف مهر جانانش

درد من بر من از طبیب من است

از که جویم دوا و درمانش

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن جان جانان

برو سعدی که کوی وصل جانان

نه بازاریست کان جا قدر جان هست

سعدی

بیشتر بخوانید : پیامک برای دوست شدن ، اس ام اس دوستی و محبت ادبی قدیمی

متن در وصف جان جانان

گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند

گویم آن روز که در صحبت جانان بودم

که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم

به وصالت که نه مستوجب هجران بودم

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر جانان سعدی

جان ندارد

هر که جانانیش نیست

تنگ عیشست

آن که بستانیش نیست

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر جانان

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی

پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد

فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد

سعدی

بیشتر بخوانید : پیامک برای دوست بی معرفت ، جملات سنگین بی معرفتی رفیق و دوست

شعر جان جانان

برون از خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را

به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد

محبت با کسی دارم کز او باخود نمی‌آیم

چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد

سعدی