شعر هجرت مولانا

شعر هجرت مولانا ، متن و شعر مهاجرت فریدون مشیری و شاملو همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر هجرت مولانا

بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین

قرار و صبر برفته‌ست زین دل مسکین

ز روی زرد و دل درد و سوز سینه مپرس

که آن به شرح نگنجد بیا به چشم ببین

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره هجرت

ز نازی کز تو در سر بد تهی کرد از دماغم غم

مرا زنهار از هجرت که بس بی‌زینهاری تو

چو فتوی داد عشق تو به خون من نمی‌دانم

چه جوهردار تیغی تو چه سنگین دل نگاری تو

مولانا

بیشتر بخوانید : اشعار رفیق ، خوب و قدیمی نیمه راه و بی وفا + شعر در مورد دوستی و رفاقت

شعر هجرت

ز هجرت می کشم بار جهانی

که گویی من جهانی را ستونم

به صورت کمترم از نیم ذره

ز روی عشق از عالم فزونم

یکی قطره که هم قطره‌ست و دریا

من این اشکال‌ها را آزمونم

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو هجرت

تو بگفتیم که دل را ز جهانیان فروشو

دل خود چگونه شویم چو ببرد هجرت آبم

صنما چو من کم آید به کمی و جان سپاری

که ز رشک دل کبابم و به اشک چون سحابم

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر هجرت مولانا

اگر چه کاهل و بی‌گاه خیز قافله‌ام

به سوی توست سفرهای گاه و بی‌گاهم

برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو

که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم

مولانا

بیشتر بخوانید : جملات زیبا دوست داشتن فرزند ، متن و جملات زیبا و کوتاه برای فرزند

شعر نو درباره هجرت

خیالش دید جانم گفت آخر

به هجرت می خورم من نار می بین

بگفتا که عنایت بر فزون است

ولیکن دیدن ناچار می بین

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر هجرت

تو بر مقامه خویشی وز آنچ گفتم بیش

ولیک دیده ز هجرت نه روشنست نه صاف

شعاع چهره او خود نهان نمی‌گردد

برو تو غیرت بافنده پرده‌ها می‌باف

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو هجرت

ای سلام تو درنگنجیده

در خم آسمان سلام علیک

دی که بگذشت روی واپس کرد

کای ز هجرت فغان سلام علیک

روز فردا ز عشق تو گوید

زوترم دررسان سلام علیک

مولانا

بیشتر بخوانید : جملات زیبا دوست داشتن همسر ، جملات زیبا برای رفع خستگی همسر

شعر هجرت مولانا

در جستن دل بودم بر راه خودش دیدم

افتاده در این سودا چون مردم صفرایی

شمس الحق تبریزی پالود مرا هجرت

جز عشق نبینی گر صد بار بپالایی

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره هجرت

توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک

چه گویم جور هجرت، چون به گفتن در نمی‌آید

چه سود از شرح این دیوانگی‌ها، بی‌قراری‌ها؟

تو مه، بی مهری و حرف منت باور نمی‌آید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر هجرت

تو رفته ای که بمانی،میان خاطره هایم

نشسته ام که بسوزم،برای هجرت یارم

چه می کنی تو عزیزم،پس از شکستن قلبم

پس از حراج تمام منی که بی کس و کارم

بیشتر بخوانید : جملات زیبا دوست داشتن رفیق ، متن زیبا برای دوست قدیمی و صمیمی

شعر نو هجرت

گفتمش از سنگ هجرت کاسه ی صبرم شکست

گفت با چسب وفا این کاسه سالم میشود

گفتمش گاهی چرا از دیده پنهان می شوی

گفت ماه ..گاهی نهان گاه آشکارا میشود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر هجرت مولانا

حرف هر روز و هنوزه

تنهایی شاید یه راهه

راهیه تا بی نهایت

قصه ی همیشه تکرار

هجرت و هجرت و هجرت

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره هجرت

مانده در چاهی و از بخت بدت قافله ای نیست

بشود تشنه سپس راهی کنعان ، چه بگویم؟

گیرم که دو صد قافله ی تشنه بیایند

زان هجرت از چاه به زندان چه بگویم؟

بیشتر بخوانید : جملات زیبا و دوست داشتن عشق ، متن دوست داشتن واقعی کوتاه

شعر هجرت

لبان‌ات و زبان‌ات

پرسش است و پاسخ است

در بازوان‌ات در آغوش‌ات

آشتی شعله می‌کشد

و هر هجرتِ نا‌گهان تو

گامی به سوی بازگشت است.