شعر مولانا در مورد رفتن یار

شعر مولانا در مورد رفتن یار ؛ اشعار عاشقانه و زیبا مولانا درباره رفتن یار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر مولانا در مورد رفتن یار

یک ساعت عشق

صد جهان بیش ارزد

صد جان به فدای عاشقی باد

ای جان

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا رفتن یار

در هوایت بی قرارم روز و شب

سر ز پایت برندارم روز و شب

بیشتر بخوانید : جملات زیبا تولدت مبارک همسرم ، متن تبریک تولد همسر برای پروفایل

شعر مولانا در مورد رفتن یار

من از عالم تو را

تنها گزیدم

روا داری که من

غمگین نشینم؟!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رفتن یار

مرده بودم زنده شدم

گریه بودم خنده شدم

دولت عشق آمد

و من دولت پاینده شدم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد رفتن یار

از آتش عشق در جهان گرمی ها

وز شیر جفاش در وفا نرمی ها

زان ماه که خورشید از او شرمنده‌ ست

بی شرم بود مرد چه بی شرمی ها

بیشتر بخوانید : جملات احساسی تولدم مبارک ، متن کوتاه برای تولد خودم در اینستا

شعر مولانا رفتن یار

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هــزار آفرین بر غم باد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد رفتن یار

جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا

نی اول و نی آخهر و آغاز مرا

جان میدهد از درونه آواز مرا

کی کاهل راه عشق درباز مرا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رفتن یار

گر کسی گوید که بهر عشق

بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟

تو جوابش ده که: اندر شوق بحر

قطره بی آرام و نا پروا شود

بیشتر بخوانید :  جملات فلسفی تولدم مبارک ، متن ادبی و دلنوشته تولدم مبارک در بهار

شعر مولانا در مورد رفتن یار

من پیر فنا بدم جوانم کردی

من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو

اکنون نشوم گم که نشانم کردی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا رفتن یار

از دل تو در دل من نکته هاست

آه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی

وای دلم وای دلم وای دلم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد رفتن یار

اگر عالم همه پرخار باشد

دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی‌کار گردد چرخ گردون

جهان عاشقان بر کار باشد

بیشتر بخوانید : جملات زیبا تولدت مبارک پسرم ، متن زیبا برای پسرم تاج سرم تولدت مبارک

شعر مولانا در مورد رفتن یار

گفتی که درمانت دهم

بر هجر پایانت دهم

گفتم کجا، کی خواهد این

گفتی صبوری باید این

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا رفتن یار

ز اول که حدیث عاشقی بشنودم

جان و دل و دیده در رهش فرسودم

گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند

خود هر دو یکی بود من احول بودم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد رفتن یار

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی

برسد وصال دولت بکند خدا خدایی

ز کرم مزید آید دو هزار عید آید

دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی

بیشتر بخوانید : جملات زیبا تولدت مبارک عشقم ، بهترین اتفاق زندگیم تولدت مبارک

شعر در مورد رفتن یار

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من