شعر غزال شهریار

شعر غزال شهریار ؛ مجموعه اشعار زیبای شهریار درباره غزال همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر غزل شهریار

به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را

فریب عشق به دعوی اشک و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

داستان شعر غزال شهریار

گوئی از چشم نظرباز تو بی پروانیست

چون غزالی به سر کشته شیر آمده است

شهریار

بیشتر بخوانید : پیام تسلیت برای دایی جوان ، پیام تسلیت فوت دایی دوستم

شعر غزال رمیده شهریار

اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می‌کند ما را

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

معنی شعر غزال رمیده شهریار

تا چراگاه فلک هست و غزالان نجوم

دختر ماه بر این گله شبان خواهد بود

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر غزال

چوپان دشت عشقم

و نای غزل به لب

دارم غزال چشم سیه

می چرانمت

شهریار

بیشتر بخوانید : پیام تسلیت برای خاله دوستم ، متن تسلیت خاله خودم

شعر غزل شهریار

گر من از عشق غزالی غزلی ساخته‌ام

شیوه تازه‌ای از مبتذلی ساخته‌ام

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

داستان شعر غزال شهریار

به غزل رام توان کرد

غزالان رمیده

شهریارا غزلی هم

به سزایش نسرودم

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر غزال رمیده شهریار

ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها

که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم

شهریار

بیشتر بخوانید : پیام تسلیت برای خاله دوست ، پروفایل تسلیت خاله عزیزم

معنی شعر غزال رمیده شهریار

غزل آموز غزالانم و با نای شبان

غزل خود به غزالان غزلخوان گویم

شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت

که پریشان کندم گر نه پریشان گویم

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر غزال

شهریارا غزلم خوانده غزالی وحشی

بد نشد با غزلی صید غزالی کردیم

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر غزل شهریار

نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده

که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده

سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت

سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده

شهریار

بیشتر بخوانید : پیام تسلیت برای خاله همسر ، عکس نوشته فوت خاله عزیزم

داستان شعر غزال شهریار

به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی

غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر غزال رمیده شهریار

ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش

تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی

گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین

همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی

شهریار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

معنی شعر غزال رمیده شهریار

غبار فتنه گو برخیز از آن سرچشمه طبعی

که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازی

به ملک ری که فرساید روان فخررازیها

چه انصافی رود با ما که نه فخریم و نه رازی

شهریار

بیشتر بخوانید : پیام تسلیت برای خاله شوهر ، عکس نوشته فوت خاله عزیزم 

شعر غزال

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند

افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه

نامهربان من تو که مهمان نیامدی

شهریار