شعر در مورد شب مولانا

شعر در مورد شب مولانا ، متن و شعر مولانا درباره امید به زندگی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد شب مولانا

در آتش و در سوز من شب می‌برم تا روز من

ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی

بر گرد ماهش می‌تنم بی‌لب سلامش می‌کنم

خود را زمین برمی‌زنم زان پیش کو گوید صلا

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شب مولانا

مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با

بر خوان شیران یک شبی بوزینه‌ای همراه شد

استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا

مولانا

بیشتر بخوانید : شعر خیانت شهریار ؛ اشعار زیبا شهریار در مورد خیانت

شعر در مورد شب

در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب

روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را

سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شب

در گردن افکنده دهل در گردک نسرین و گل

کامشب بود دف و دهل نیکوترین کالای ما

خاموش کامشب زهره شد ساقی به پیمانه و به مد

بگرفته ساغر می‌کشد حمرای ما حمرای ما

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شب مولانا

روشنی روز تویی شادی غم سوز تویی

ماه شب افروز تویی ابر شکربار بیا

ای علم عالم نو پیش تو هر عقل گرو

گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا

مولانا

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خیانت از مولانا ؛ زیباترین اشعار مولانا درباره خیانت

شعر شب مولانا

خواه شب و خواه سحر نیستم از هر دو خبر

کیست خبر چیست خبر روزشماری صنما

روز مرا دیدن تو شب غم ببریدن تو

از تو شبم روز شود همچو نهاری صنما

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شب

شب برود بیا به گه تا شنوی حدیث شه

شب همه شب مثال مه تا به سحر مشین ز پا

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شب

بسته کنم من این دو لب تا که چراغ روز و شب

هم به زبانه زبان گوید قصه با شما

مولانا

بیشتر بخوانید : شعر وصف حال من ؛ بهترین اشعار در وصف حال من

شعر در مورد شب مولانا

خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب

آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما

جمله ره چکیده خون از سر تیغ عشق او

جمله کو گرفته بو از جگر کباب ما

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شب مولانا

هوش برفت گو برو جایزه گو بشو گرو

روز شدست گو بشو بی‌شب و روز تو بیا

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شب

شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها

مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت‌ها

مگر تقویم یزدانی که طالع‌ها در او باشد

مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت‌ها

مولانا

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خودشناسی مولانا ؛ اشعاری زیبا از مولانا در مورد خودشناسی

شعر شب

اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را

فراغت‌ها کجا بودی ز دام و از سبب ما را

بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود

اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شب مولانا

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

از دولت محزونان وز همت مجنونان

آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا

مولانا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شب مولانا

شاید که نخسپیم به شب چونک نهانی

مه بوسه دهد هر شب انجم شمری را

آثار رساند دل و جان را به مؤثر

حمال دل و جان کند آن شه اثری را

مولانا

بیشتر بخوانید : دلنوشته برای خودم ؛ جملات و دلنوشته های زیبا برای خودم

شعر در مورد شب

از آن سویی که هر شب جان روانست

به وقت صبح بازآرد روان را

از آن سو که بهار آید زمین را

چراغ نو دهد صبح آسمان را

مولانا