شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن

شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن ، قدر همدیگر را دانستن + قدر عشق را بدانیم همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن

روزی کسی را پیدا خواهید کرد

که گذشته شما

برایش اهمیت نداشته باشد

چون میخواهد آینده شما باشد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر هم را دانستن

بیا پیمان یاری بند یارا

درخت دوستی را بر نشانیم

مزن زخمه دلی را ، بازبانت

حدیث عشق ، خواندن میتوانیم

جهان داور نبخشیده ثباتی

مکن تکیه ، مسافرها درانیم

کهنسالی و خردی بی تفاوت

مگو حالا که ما خیلی جوانیم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد فتنه ، شعر طنز و متن درباره فتنه گر و امنیت کشور

شعر در مورد قدر یکدیگر دانستن

چه خوبه وقتی زنده ایم قدر همدیگر را بدانیم

فرزندان تا سایه پدر و مادر بر سرشونه

بهشون سر بزنند یا حداقل یک زنگ بزنند

تا وقتی از دستشون دادیم افسوس نخوریم

بزرگتر از دست داده ها حرف منو بهتر درک می کنند

و به قولی بیا تا قدر یکدیگر بدانیم و …..

خدا همه اسیران خاک را رحمت کند

یادشان گرامی و روحشان شاد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر همدیگر را بدانیم

بیا ای مونس جان و روانم

بیا تا زندگی هست من جوانم

بیا شادابی و لذت بپا کن

بیا و خنده زلبها رها کن

بیا با من بشین اندر لب جوی

لبت را غنچه چون آشفته حال کن

بیا و زندگی را با دل خود

به کام تلخ ما شیرین روا کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر هم دانستن

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زین زبانیم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد گیسو ، متن و شعر درباره زلف و باد و موی بافته شده + موهای خرمایی

شعر درباره قدر هم دانستن

رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:

اول : پیدا کردن شباهت ها

دوم : احترام گذاشتن به تفاوت ها

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

تمام ما شده همین

یک مشت خاک بی صدا

آنچه باقی مانده در این رهگذر

نیک و بدهای من است و نام دیگر آشنا

قدر یکیگر بدانیم این سه روز آخرین

کاین جهان دارد مرامی بی وفا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن

تنها کسی که با من درست رفتار می‌کند

خیاطم است که هر بار که مرا می‌بیند،

اندازه‌های جدیدم را می‌گیرد.

بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده‌اند

و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد لذت بردن از زندگی ، جملات زیبا درباره لذت بردن از طبیعت و داشته ها

شعر در مورد قدر هم را دانستن

سراغ از اصل و ذات خویش گیریم

بیا تا قدر همدیگر بدانیم

غرور وکینه را را از خودرانیم

بیا تا دست یکدیگر بگیریم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر یکدیگر دانستن

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه زیکدیگر نمانیم

چه آمد برسراقوام و خویشان

که گردید جمعشان اینطور پریشان

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قدر همدیگر را بدانیم

قـدر لحـظـه ها را بـدان

زمـانی می رسد که تـو دیگـر قادر نیستی بگـویـی

جبــران می کـنم .

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آمدن حاجیان ، سفر حج زیارت مکه مدینه و حاجیان مکه و حج رفتن

شعر در مورد قدر هم دانستن

چرا فامیلها ازهم جدایند

  چرا دوستان رفیقان بی وفایند

چرا خواهر زخواهر میگریزند

برادر با برادر  درستیزند

چرا دختر ز مادر ننگ دارد

پدر با بچه هایش جنگ دارد

چرا مهرو محبت کیمیا شد

همه دوستی رفاقت ها ریا شد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره قدر هم دانستن

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که فردا چون شود دیگر نمانیم

نه اینجا قصه ای از غصه ماند

نه خنده در صدای غم بخواند

من و تو عاشقی را شیوه بودیم

دریغا خود نه ! یک آیینه بودیم

اگرچه مستی ام بی می معماست

من اینجام و هوای دل همینجاست

خدایا باختم من هستی خود

کنون افسوس بر این مستی خود

نه قدری ماند اینجا تا بدانیم

نه اسمی از قریبی تا بخوانیم

چو بلبل چچهی کردن غزلها

بهار است و نرفته فصل سرما

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

غرض‌ها تیره دارد دوستی را

غرض‌ها را چرا از دل نرانیم

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آمدن یار ، شعر عاشقانه در وصف بی خبری از یار و دیدار یار و انتظار

شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن

میان دو هیچ

ای دوست

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

بیا که

کس ندیده صبح فردا را

جفا بس کن

بیا امشب

وفا کن

آسمان من باش

تا در هوای تو

چون کبوتری

پرواز کنم …

.

هزار آفتاب خندان در خَرام توست

هزار ستاره‌ی گریان

در تمنای من

عشق را

ای کاش زبان سخن بود

.

در را باز کن

گاهی برای بهم رسیدن

باز کردن یک در

کافی ست

.

اگر می‌ خواهید برای ایجاد آشتی در جهان

کاری انجام دهید،

به خانه‌ تان بروید

و خانواده‌ تان را دوست بدارید.

.

دلتنگ تر از من

ماهی قرمزی بود ، که

برای دیدنت

از تنگ

بیرون پریده بود …