شعر در مورد مستی ، متن عاشقانه و جملات زیبا در مورد شراب کهنه + می و میخانه
شعر دلگیری از زمانه و مجموعه اشعار غمگین درباره دلگیری از زمانه
شعر دلگیری از زمانه شعر دلگیری از زمانه ؛ مجموعه اشعار غمگین درباره دلگیری از زمانه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …
متن در مورد دایی و خواهرزاده ، شعر در مورد دایی و خواهرزاده
متن در مورد دایی و خواهرزاده متن در مورد دایی و خواهرزاده ، شعر در مورد دایی و خواهرزاده همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …
متن در مورد رفتن به سفر ، کربلا و متن زیبا درباره مسافرت رفتن و همسفر خوب
متن در مورد رفتن به سفر متن در مورد رفتن به سفر ، کربلا و متن زیبا درباره مسافرت رفتن و همسفر خوب همگی در …
شعر در مورد مستی
شعر در مورد مستی ، متن عاشقانه و جملات زیبا در مورد شراب کهنه + می و میخانه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد مستی
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده
منو ها نمی کنه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی و راستی
المنه لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
بیشتر بخوانید : شعر در مورد معذرت خواهی ، از عشق و دوست و عذر خواهی کردن
شعر در مورد مستی و شراب
ما و می و زاهدان و تقوا
تا یار سر کدام دارد
بیرون ز لب تو ساقیا نیست
در دور کسی که کام دارد
نرگس همه شیوههای مستی
از چشم خوشت به وام دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی و میخانه
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد
یا در پی نیستی و هستی گذرد
می نوش که عمریکه اجل در پی اوست
آن به که به خواب یا به مستی گذرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی و عشق
مستی هر نگاه تو،
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود،
یک نفس آرزوی تو …
بیشتر بخوانید : شعر در مورد پل ، خواجو و ورسک و معلق شکسته + پل صراط
شعر در مورد مستی عشق
این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست
از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست
هر کاسهٔ می که بر کف مخموریست
از عارض مستی و لب مستوریست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی و عاشقی
من از تمام این دنیا
عشق میخواهم وُ مستی شعر،
گلهای شمعدانی پشت پنجره
و لبخندهای تو
که تکثیر می کند عشق را به بی نهایت.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی می
باز رسیدیم ز میخانه مست
باز رهیدیم ز بالا و پست
جمله مستان خوش و رقصان شدند
دست زنید ای صنمان دست دست
ماهی و دریا همه مستی کنند
چونک سر زلف تو افتاده شست.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد جهالت دینی و مردم + جاهلیت و نادانی افراد
شعری در مورد مستی
گر بت رخ توست بتپرستی خوشتر
ور باده ز جام توست مستی خوشتر
در هستی عشق تو از آن نیست شوم
کین نیستی از هزار هستی خوشتر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مستی
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است
خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره مستی و راستی
در هر نگهت، مستی صد جامِ شراب است
بیچاره منم من، که در این میکده خواب است
در هر سَرت ای عشق، سخن ها به تغزُل
در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است
بیشتر بخوانید : شعر در مورد صبر ، خدا و چشم پوشی شعر کوتاه کودکانه در مورد صبر سعدی
شعر زیبا در مورد مستی و راستی
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره مستی و شراب
یک جام با تو خوردن
یک عمر می پرستی
یک روز با تو بودن،
یک روزگار مستی …
گفتی دهم شرابت
از شیشه محبت
پیمانه ام ندادی،
پیمان من شکستی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره مستی شراب
مستی
شراب هفت ساله دارد
انگور هایش
درخت تاکی
که زیر سایه اش
به من گفتی:
“دوستت دارم”
بیشتر بخوانید : شعر در مورد فرزند ، دختر و پسر خوب صالح و ناخلف
شعر در مورد شراب و مستی
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
خواهی که کسی شوی
زهستی کم کن
ناخورده شراب وصل
مستی کم کن
.
شکوفه هاست
درختان زهد را ز شرا
ب نه آن شراب
که اشکوفه هاش قی باشد
.
شراب خوار که نامیخت
با شراب این آب
کشد خمار
پیاپی تو باش لاتعجل
.
چو شراب تو بنوشم
چو شراب تو بجوشم
چو قبای تو بپوشم
ملکم شاه قبادم
.
تو خون به کاسه من کن
که غیرتاب ندارد
تنک شراب ستم
ظرف این شراب ندارد