متن در مورد جاده شمال ، متن زیبا و عاشقانه درباره سفر و شب و جاده عشق - پارسی زی
متن زیبا برای دختر کوچولوم ، تولد دختر کوچولوم + جملات زیبا برای کودک و فرزندم

متن زیبا برای دختر کوچولوم ، تولد دختر کوچولوم + جملات زیبا برای کودک و فرزندم

متن زیبا برای دختر کوچولوم متن زیبا برای دختر کوچولوم ، تولد دختر کوچولوم + جملات زیبا برای کودک و فرزندم همگی در سایت پارسی …

شعر زیبا برای فوت مادر بزرگ ، متن و شعر کوتاه در فراق مادربزرگ

شعر زیبا برای فوت مادر بزرگ ، متن و شعر کوتاه در فراق مادربزرگ

شعر زیبا برای فوت مادر بزرگ شعر زیبا برای فوت مادر بزرگ ، متن و شعر کوتاه در فراق مادربزرگ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

شعر نو بهار ، است در آن کوش + نوبهار زندگی و نوروز و شعر آمد نوبهار

شعر نو بهار ، است در آن کوش + نوبهار زندگی و نوروز و شعر آمد نوبهار

شعر نو بهار شعر نو بهار ، است در آن کوش + نوبهار زندگی و نوروز و شعر آمد نوبهار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

متن در مورد جاده شمال

متن در مورد جاده شمال ، متن زیبا و عاشقانه درباره سفر و شب و جاده عشق

متن در مورد جاده شمال ، متن زیبا و عاشقانه درباره سفر و شب و جاده عشق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن در مورد جاده شمال

ثانیه ای صبر کن.

از من و چشمانم نگذر ،

تا ابد که نمی شود کنار جاده نشست

بیا کنارم بنشین ،

هنوز جایی برایت هست

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جاده های شمال

تمام جاده ها را

ختم بخیر می کنم…

و آن قدر دسته گل به آب خواهم داد،

تا دستانت برای دستانم،

تنها شوند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ناامیدی ، شعر ناامیدی از دنیا و زندگی و عشق از حافظ و مولانا

متن درباره جاده شمال

اگر ندانی

به کجا می روی،

جاده تو را

به آنجا خواهد برد.

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا درباره جاده شمال

از تمامی ِ رودهایی که به چشم دیده ام رودخانه تویی

از سراسر ِ جاده هایی که عبور کرده ام جاده تویی

چرا که هیچ رودخانه‌ای از دور غرقم نکرد

چرا که هیچ جاده ندیده ام نرفته در آفاقش گم شوم .

از تمامی ِ بال هایی که به دوش برده ام پر و بالم تویی

پیشاپیشم می روی و من پی ِ بال ها می دوم

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد خاطرات شمال

جاده ها جایی اگر برای رفتن داشتند

تکان دادن دست دو معنای کاملاً متفاوت نداشت

غربت با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد

و دستی که پشت سرت آب می ریخت

جاده ها را به زمین کوک نمی زد

یک روز برمی گردی که باد تمام آدم ها را برده است

جاده ها مثل کلاف سردرگمی دور خود پیچیده اند

و زمین یک گلوله ی کاموایی بزرگ شده است

که برای تنهایی عصرهای یخ بندانت خیالبافی می کند .

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ناز کردن ، شعر در وصف دلبر و دلبری و عشوه و ناز خریدن عاشقانه

شعر درباره جاده شمال

برای عبور امن

از جاده پر پیچ و خم زندگی،

ما نیازمند چراغ حکمت

و رهنمود تقوا هستیم.

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جاده شمال

روزی که برای اولین بار تو را خواهم بوسید

یادت باشد کارِ ناتمامی نداشته باشی

یادت باشد حرفهای آخرت را به خودت

و همه گفته باشی فکرِ برگشتن

به روزهای قبل از بوسیدنم را از سرت بیرون کن

تو در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری

که شباهتی به خیابان های شهر ندارد

با تردید بی تردید کم می آوری

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جاده های شمال

کسی که وقتی

جاده تاریک می شود

با تو خداحافظی می کند

بی وفا است.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بی محلی ، شعر بی وفایی دوست و معشوق و بی تفاوتی انسانها

متن درباره جاده شمال

خاطرات شمال محاله یادم بره»

اون‌همه پرتقال محاله یادم بره!

از نکا تا پلور موبایلم آنتن نداد

اون‌همه اختلال محاله یادم بره

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا درباره جاده شمال

معمولی بودن

جاده ای هموار است:

آن مسیری راحت برای راه رفتن است،

ولی هیچ گلی در آن رشد پیدا نمی کند.

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد خاطرات شمال

هزار سال پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند

دلتنگِ تو بودم، انگار هزار سال منتظر بودم

بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس برایم دست تکان بدهی،

تا این شعر را برایت بنویسم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بی اعتنایی ، شعر بی وفایی معشوق و کم لطفی و رفتن دوست

شعر درباره جاده شمال

ته رویای من اینه که یه روز

بپیچیم بریم شمال دوتایی

باز چای من دست تو! گیر کنیم

توی- ترافیکِ قفلِ جاده ی هراز..

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جاده شمال

یکم یاد شمال و رشته کوهاش

میده قوت به قلبم مثل رویاش

از اون شرقی ترین نگاه زیباش

میرم تا غربت غربی چشماش

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد جاده های شمال

زمستان که می آید …

می شود دهان جاده ها را بست با زنجیر!

با زنجیر بست تا نگوید

به کسی تقویم چشم های تو، بهار ندارد!

اما… فصل های زرد عمر من بی تو،

باران دارد بی امان… تا دلت بخواهد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بی مهری ، بی وفایی فرزند و کم لطفی و بی اعتمادی از حافظ و شاملو

متن درباره جاده شمال

بازترین پنجره‌های شهر

در حسرت عبور ردّ پاهای تو به جاده چشم دوخته‌اند.

باران که می‌بارد، بوی حضور تو در فضا پراکنده می‌شود.

در انتظار تو سروهای خیابان به آسمان پیوسته‌اند.

آبی‌ترین لحظه‌ها بی‌گمان لحظه آمدن توست

⇔⇔⇔⇔

چه گونه رفتی!؟

از کدام جاده ی بی انتها!؟

با کدام هم قدمِ خوش سفر!؟

احساساتم را کجای راه رها کردی!؟

بگو فقط چگونه رفتی که تا چشم کار میکند

جای خالی ات نمایان است…

آخرین بروز رسانی در : سه شنبه 11 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.