متن در مورد سفر شمال ، یه جمله زیبا در مورد بازگشت از سفر و همسفر خوب - پارسی زی
شعر سعدی در مورد تجربه ، شعر تجربه را تجربه کردن خطاست

شعر سعدی در مورد تجربه ، شعر تجربه را تجربه کردن خطاست

شعر سعدی در مورد تجربه شعر سعدی در مورد تجربه ، شعر تجربه را تجربه کردن خطاست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

متن در مورد چپ دست ها ، چپ دست ها روزتون مبارک + شعر طنز چپ دست

متن در مورد چپ دست ها ، چپ دست ها روزتون مبارک + شعر طنز چپ دست

متن در مورد چپ دست ها متن در مورد چپ دست ها ، چپ دست ها روزتون مبارک + شعر طنز چپ دست همگی در …

متن برای کشمش و مجموعه ای از جملات کوتاه درباره کشمش

متن برای کشمش و مجموعه ای از جملات کوتاه درباره کشمش

متن برای کشمش متن برای کشمش ؛ مجموعه ای از جملات کوتاه درباره کشمش همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

متن در مورد سفر شمال

متن در مورد سفر شمال ، یه جمله زیبا در مورد بازگشت از سفر و همسفر خوب

متن در مورد سفر شمال ، یه جمله زیبا در مورد بازگشت از سفر و همسفر خوب همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن در مورد سفر شمال

آتش و آدم ترکیبی نامتجانس است

من از میان این آتش گر گرفته

در رویاها و عشق ها

غیر ممکن است سالم برگردم

بازگشت من اندوه بار خواهد بود

کاش مثل نان بودم

چه زیبا بر می گردد از سفر آتش

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد مسافرت شمال

انگار که یک کوه

سفر کرده از این دشت

اینقدر که خالی شده

بعد از تو جهانم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد کرمانشاه ، به زبان کردی و شعر فارسی در وصف کرمانشاه و بیستون

متن در مورد سفر به شمال

کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم

که هبوط ابدم در پی دانستن بود 

چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت

همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود.

⇔⇔⇔⇔

متن عاشقانه در مورد سفر شمال

می خواستم بهار به خانه ات بیاورم

و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش

می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم

و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده

اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید

روی هر پنجره ای دست گذاشتم

زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود

امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم

و سراغت را از خرگوش های…

⇔⇔⇔⇔

متن درباره سفر شمال

آستین خیس پیراهنم طعم شور عشق می دهد

گریه کجا بود! یادت رفته سفر سه روزه ات را !؟

دلتنگی ات، جاده ها را چقدر بارانی کرد!؟

بعد گفتی: مرد که گریه نمی کند!

گفتم: گریه نیست عزیزکم

فقط چشم هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند!

حالا دور شدنت خیلی طولانی شده

می ترسم، تمام جاده ها را آب ببرد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد عهد ، با خدا شکستن و عهد و پیمان و عهد شکنی و وفا بستن

متن زیبا در مورد سفر به شمال

نازنینم مسرور باش دلتنگی هایت را از جانت خواهم گرفت

موهایت را در باد خواهم بافت لباسی پر چین و شکن تنت خواهم کرد

و همچون زمان کودکی بر تاب خواهم نشاند و

تو را در باد سفر خواهم داد برایت نغمه ساز خواهم کرد

تاب تاب عباسی… تا شادی را در چشمانت باز بیابم

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا در مورد سفر شمال

عشق نخستین گام

به سوی خداست

و تسلیم آخرین گام ….

و این دو گام کل سفر است .

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا در مورد مسافرت شمال

همین که چمدانت را بر می داری،

همه می پرسند می خواهی کجا بروی !?

اما وقتی یک عمر تنهایی،

هیچ کس از تو نمی پرسد کجایی !

انگار همین چمدان لعنتی،

تمام ترس مردم از سفر است!

هیچ کس از تنهایی تو نمی ترسد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد عقده ، متن درباره عقده گشایی و عقده ای ها و عقده ای بودن

متن انگلیسی در مورد سفر به شمال

نمی خواهم شعرم را به خط خوش بنویسم

نمی خواهم از پی واژه ها تا پلکان کتاب

و کوره راه لغت نامه ها سفر کنم

تنها می خواهم دمی سر بر شانه یی بگذارم

و به اندازه ی دوری دست مرداب و دامن درناها گریه کنم

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا درباره سفر شمال

عشق راهی‌ست برای بازگشت به خانه

بعد از کار بعد از جنگ بعد از زندان

بعد از سفر بعد از …

من فکر می‌کنم فقط عشق می‌تواند پایان رنج‌ها باشد

به همین خاطر همیشه آوازهای عاشقانه می‌خوانم

من همان سربازم که در وسط میدان جنگ

محبوبش را فراموش نکرده است

⇔⇔⇔⇔

متن درباره مسافرت شمال

گفتارت فرش ایرانی‌ست

و چشمانت گنجشککان دمشقی که می‌پرند

از دیواری به دیواری و دلم در سفر است

چون کبوتری بر فراز آب‌های دستانت

و خستگی در می‌کند در سایه‌ی دیوارها

بیشتر بخوانید : شعر در مورد عمه ، متن و شعر زیبا در مورد عمه جان خوب عشق

متن درباره سفر به شمال

می‌شود با یکی چای بخوری

با یکی سفر بروی

با یکی عکس بگیری راه بروی …

اما فقط یکی‌ست که برایَ‌ش چای می‌ریزی

با او حرف می‌زنی ، راه می‌روی

وَ دوستش می‌داری ..

⇔⇔⇔⇔

متن زیبا درباره سفر به شمال

در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم

این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته ام

این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام

اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه

به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است

گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟

⇔⇔⇔⇔

متن انگلیسی درباره سفر به شمال

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد صمد ، متن و شعر زیبا در مورد اسم صمد بودن خدا

شعر درباره سفر شمال

بگذار بر آئینه‌های دستانت بوسه زنم

و پیش از سفر پاره‌ای زاد راه برگیرم …

می‌خواهم تصویرها نقش زنم

از شکل دستان تو از صدای

دستان تو از سکوت دستان تو …

پس آیا کمی روبرویم می‌نشینی

تا نقش محال بزنم

⇔⇔⇔⇔

آرزو می کنم هیجان زده شوی ؛

مثلا بعد از سالها ، عشق دوران نوجوانی ات را ببینی

و به یادِ اولین حرف های عاشقانه ی زندگی ات بیفتی ،

مثلا بعدِ مدت ها کنار کسی بنشینی که حضورش

، ضربانِ قلب تو را تندتر کند ،

مثلا از کسی که دوستش داری حرف هایی بشنوی

که حالت را بهتر کند ، یا در غمگین ترین شرایط زندگی ات

با عزیزترینت به یک مکان دنج و شگفت انگیز سفر کنی ،

یا این که اسطوره ی زندگی ات را اتفاقی در یک خیابانِ خلوت ببینی …

دنیا پر است از اتفاقات و چیزها…

آخرین بروز رسانی در : پنج شنبه 13 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.