شعر در مورد نوروز از فردوسی ، و حافظ + شعر کوتاه درباره ی عید نوروز - پارسی زی
تسلیت به رفیق از دست رفته ، متن زیبا در فراق دوست از دست رفته

تسلیت به رفیق از دست رفته ، متن زیبا در فراق دوست از دست رفته

تسلیت به رفیق از دست رفته تسلیت به رفیق از دست رفته ، متن زیبا در فراق دوست از دست رفته همگی در سایت پارسی …

متن تولد جالب ، خودم و دوست و همسر و خواهر + متن تبریک تولد متفاوت

متن تولد جالب ، خودم و دوست و همسر و خواهر + متن تبریک تولد متفاوت

متن تولد جالب متن تولد جالب ، خودم و دوست و همسر و خواهر + متن تبریک تولد متفاوت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

شعر برای فوت مادربزرگ ، متن زیبا برای سالگرد فوت مادربزرگ

شعر برای فوت مادربزرگ ، متن زیبا برای سالگرد فوت مادربزرگ

شعر برای فوت مادربزرگ شعر برای فوت مادربزرگ ، متن زیبا برای سالگرد فوت مادربزرگ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

شعر در مورد نوروز از فردوسی

شعر در مورد نوروز از فردوسی ، و حافظ + شعر کوتاه درباره ی عید نوروز

شعر در مورد نوروز از فردوسی ، و حافظ + شعر کوتاه درباره ی عید نوروز همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر درباره نوروز از فردوسی

ز یاقوت سرخست چرخ کبود

نه از آب و گرد و نه از باد و دود

به چندین فروغ و به چندین چراغ

بیاراسته چون به نوروز باغ

روان اندرو گوهر دلفروز

کزو روشنایی گرفتست روز

ز خاور برآید سوی باختر

نباشد ازین یک روش راست‌تر

ایا آنکه تو آفتابی همی

چه بودت که بر من نتابی همی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نوروز

همه ساله بخت تو پیروز باد

همه روزگار تو نوروز باد

برفت و ببرد آنک بد نوذری

سواران جنگ‌آور و لشکری

بیشتر بخوانید : متن در مورد ذات خوب ، جملات زیبا در مورد انسان های خوب + انسانیت و مهربانی

شعر درباره عید نوروز از فردوسی

نوروز روز خرمی بیعدد بود

روز طواف ساقی خورشید خد بود

مجلس به باغ باید بردن، که باغ را

مفرش کنون ز گوهر و مسند زند بود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نوروز

نگه دارد این فال جشن سده

همان فر نوروز و آتشکده

همان اورمزد و مه و روز مهر

بشوید به آب خرد جان و چهر

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نوروز

همی‌کرد هرکس به ایوان نگاه

به نوروز رفتی بدان جایگاه

کس اندر جهان زخم چونین ندید

نه ازکاردانان پیشین شنید

بیشتر بخوانید : متن در مورد ذات ، بد و خوب + متن راجب ذات خراب و کثیف انسان و آدمها

شعر درباره عید نوروز از فردوسی

به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل

به هرچه برگذری، اندهی کند بدرود

یکی است شاد به سیم و یکی است شاد به زر

یکی است شاد به چنگ و یکی است شاد به رود

همه به چیزی شادند و خرم‌اند و لیک

مرا به خرمی ملک شاد باید بود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نوروز

هم آتش به مردی به آتشکده

شدی تیره نوروز و جشن سده

از ایوان شاه جهان کنگره

فتادی به میدان او یکسره

⇔⇔⇔⇔

شعر فردوسی در مورد نوروز

آن برگهای شاسپرم بین و شاخ او

چون صدهزار همزه که بر طرف مد بود

نرگس بسان حلقهٔ زنجیر زر نگر

کاندر میان حلقهٔ زرین وتد بود

اندر میان لاله، دلی هست عنبرین

دل عنبرین بود، چو عقیقین جسد بود

بیشتر بخوانید : متن در مورد ذهن زیبا ، جملات زیبا و کوتاه درباره قدرت ذهن و ذهن خراب

شعر درباره عید نوروز از فردوسی

آن خاک هست والد و گل باشدش ولد

بس رشد والدی که لطیفش ولد بود

ابر گهرفشان را هر روز بیست بار

خندیدن و گریستن و جزر و مد بود

خورشید چون نبرده حبیبی که باحبیب

گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صد بود

چشم خجسته را مژه زرد و میان سیاه

پرده زبرجدین و عقیقین رمد بود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نوروز از فردوسی

جهان از باد نوروزی جوان شد

زمین در سایهٔ سنبل نهان شد

قیامت می‌کند بلبل سحرگاه

مگر گل فتنهٔ آخر زمان شد؟

ز رنگ سبزه و شکل ریاحین

زمین گویی به صورت آسمان شد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نوروز

صبا در طرهٔ شمشاد پیچید

بنفشه خاک پای ارغوان شد

بهار آمد، بیا و توبه بشکن

که در وقتی دگر صوفی توان شد

ز رنگ و بوی گل اطراف بستان

تو پنداری بهشت جاودان شد

ولیکن اوحدی را برگ گل نیست

که او آشفتهٔ روی فلان شد

بیشتر بخوانید : متن در مورد ذات بد ، افراد و آدمهای بد ذات و دورویی آدما و ذات خراب

شعر درباره عید نوروز از فردوسی

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود

درود باد بر این موکب خجسته، درود

به کتف دشت یکی جوشنی است مینا رنگ

به فرق کوه یکی مغفری است سیم اندرود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره نوروز از فردوسی

خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد

بنفشه در چمن شاد و کش آمد

به آب و سبزه و گل می‌کشد دل

که آب و سبزه و گل دلکش آمد

خوش آمد پیش گل، می‌گفت بلبل

خوش آمدهای او گل را خوش آمد

گل خوشبوی نیکو رو ندانم

چرا فرجام کارش آتش آمد؟

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نوروز

روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرفت

هر کسی با شاهد و می راه صحرا بر گرفت

گرد ره بر چشم خود نرگس که دردش هم نکرد

خوبرویی را که پا بهر تماشا برگرفت

سرو با خوبان خرامش کرد و نی می خواست، لیک

پا نکردش پا اگر چه بیشتر پا برگرفت

هست صحرا چون کف دست و بر او لاله چو جام

خوش کف دستی که چندین جام صهبا برگرفت

بیشتر بخوانید : متن در مورد ذات خراب ، دورویی و آدمهای بد ذات و بی شخصیت و آدم نفهم

شعر درباره عید نوروز

خیمه نوروز بر صحرا زدند

چار طاق لعل بر خارا زدند

لاله را بنگر که گویی عرشیان

کرسی از یاقوت بر مینا زدند

کارداران بهار از روز گل

زال زر بر روضه خضرا زدند

از حرم طارم نشینان چمن

خرگه گلریز بر صحرا زدند

⇔⇔⇔⇔

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت او

شگفتی فرو مانده از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند

مران روز را «روز نو» خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند

می ‌و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

به ما ماند از آن خسروان یادگار

فردوسی

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 16 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.