شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه ، شعر مبعث حضرت محمد کودکانه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم

در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم

دارم ولایت تو ، در دل محبت تو

سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث حضرت محمد کودکانه

گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی

در این شب پر فیض تو خواهی ثمراتی

باید که به کوری دو چشمان حسودان

بر احمد و آلش بفرستی صلواتی

عید مبعث مبارک

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آمدن روزهای خوب ، شعر من و روزهای خوب زندگیم و خوب بودن

شعر کودکانه در مورد بعثت پیامبر

عزت امت تو در گرو وحدت توست

وحدت امت تو پیروی از عترت توست

طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست

در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست

تا خدایی خداوند به پا دولت توست

شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست

شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده

شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

شد ورد زبان ثنای قرآن

از مرحمت خدای قرآن

برپا شده جشن باشکوهی

در محفل ما برای قرآن . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث حضرت محمد کودکانه

همان احمد که سرمستان سرمد

بخوانندش ابوالقاسم محمد(ص)

محمد میم و حا ء و میم و دال است

تدارک بخش عدل و اعتدال است . . .

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آمدن مسافر ، شعر درباره مسافرت و بازگشت به خانه و سفر رفتن

شعر کودکانه در مورد بعثت پیامبر

روز مبعث مبدأ عشق و صفاست

جلوه گاه مظهر نور هُداست

یا رسول الله ذکر ما سواست

وعده گاه عشق بازی با خداست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

هزاران راز را در من نهفتی

ولی در گوش من اینگونه گفتی

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندراین یک میم غرق است . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث حضرت محمد کودکانه

امروز که بعثت رسول است

گردیده لب آشنای قرآن

در غار حرا نشسته احمد

نه خوانده الف نه یای قرآن . . .

بیشتر بخوانید : شعر در مورد رویا ، رویای شیرین و اسم رویا و خانه رویایی و خیال پردازی از شاملو

شعر کودکانه در مورد بعثت پیامبر

ای مکه احمد آمده آغوش خود را باز کن

ای کعبه بر دور سر آن جان جان پرواز کن

ای بت ثنای مصطفی با نام حق آغاز کن

ای آفرینش یک صدا آهنگ وحدت ساز کن . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور

تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور

با من امروز بخوانید همگی این منشور

منجی کل جهان آمده با مشعل نور

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث حضرت محمد کودکانه

عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور

تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

دور دختر کشی و جهل به پایان آمد

سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد زمستان ، تک بیتی و شعر زمستان و برف فریدون مشیری و سهراب

شعر کودکانه در مورد بعثت پیامبر

مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست

قلب او با روح قرآن آشناست

نور او افزون ز نور انبیاست

سروریّش بر همه عالم رواست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بعثت پیامبر

سلام بر مبعث،

بهاری‏ترین فصل گیتی!

سلام بر مبعث،

فصل شکفتن گل سرسبد

بوستان رسالت!

عید مبعث مبارک

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مبعث پیامبر کودکانه

به خدایی خدایی که جهان را آراست

شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است

«میثما» شیعه همان میثم تمار علی است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شکر خدا ، دوبیتی و شعر درباره شکر نعمت و ستایش خدا از سعدی

شعر در مورد مبعث حضرت محمد کودکانه

امروز، روز رقص حراست.

امروز همه آسمانیان به شکرانه برگزیدنت کِل می‏زنند

و تمام خاکیان، آسمانی شدنت را پای می‏کوبند.

تو هلهله شادباش زمینی؛ تو بیکرانگی معنا، تو ابدیت واژه‏های شعری.

حرا، واژه واژه اشک شد و غزلباران اذان جبرییل را به تماشا نشست.

حرا از خویش برآمد و به آسمان شد.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او

از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید

از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید

یا نخستین حرف قرآن کریم آمد پدید

صوت اقرأ بسم ربک مى رسد بر گوش جان

یا که از کوه حرا خلق عظیم آمد پدید

بانگ توحید است از هرجا طنین افکن به گوش

فانى اصحاب شیطان رجیم آمد پدید

سید امى لقب بر دست قرآن مى رسد

یا به گمراهان صراط مستقیم آمد پدید

فاش گویم عقل کل فخر رسل مبعوث شد

آن که گردد ز اعجازش دو نیم آمد پدید

قصه لولاک باشد شاهد گفتار من

یعنى امشب عالم آرا از قدیم آمد پدید

در حرا بر مصطفى امشب شد از حق جلوه گر

آن چه اندر طور سینا بر کلیم آمد پدید

نغمه اللّهُ اکبر از حرا تا شد بلند

بت پرستان را به تن لرزش ز بیم آمد پدید

گر قریش او را یتیمش خواند اما در جهان

بس شگفتى ها ازین دُرّ یتیم آمد پدید

منجى نوع بشر داراى آیات مبین

صاحب خلق خوش و لطف عمیم آمد پدید

گفته «ما اوذى مثلى» به عالم روشن است

پیشواى خلق با قلب سلیم آمد پدید

بود اگر باغ جهان پژمرده از طوفان جهل

حال بر این بوستان خرّم نسیم آمد پدید

گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او

فاش گویم محیى عظم رحیم آمد پدید

حب و بغض او نشانى از بهشت و دوزخ است

قصه کوته، صاحب نار و نعیم آمد پدید

زد تفأّل «ثابت» از قرآن به نام مصطفى

حرف بسم الله الرحمن الرحیم آمد پدید