شعر در مورد آزادی وطن ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار درباره آزادی وطن - پارسی زی
شعر فوت مادر ، دوبیتی در وصف مادر فوت شده + شعر برای مادرم

شعر فوت مادر ، دوبیتی در وصف مادر فوت شده + شعر برای مادرم

شعر فوت مادر شعر فوت مادر ، دوبیتی در وصف مادر فوت شده + شعر برای مادرم همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

جملات عاشقانه تولدت مبارک عشقم ، دلنوشته تولدت مبارک عشقم به انگلیسی

جملات عاشقانه تولدت مبارک عشقم ، دلنوشته تولدت مبارک عشقم به انگلیسی

جملات عاشقانه تولدت مبارک عشقم جملات عاشقانه تولدت مبارک عشقم ، دلنوشته تولدت مبارک عشقم به انگلیسی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

متن در مورد شیر مرد ، شیر مردان + شعر در مورد شیر در قفس و شیر خسته

متن در مورد شیر مرد ، شیر مردان + شعر در مورد شیر در قفس و شیر خسته

متن در مورد شیر مرد متن در مورد شیر مرد ، شیر مردان + شعر در مورد شیر در قفس و شیر خسته همگی در …

شعر در مورد آزادی وطن

شعر در مورد آزادی وطن ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار درباره آزادی وطن

شعر در مورد آزادی وطن ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار درباره آزادی وطن همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد آزادی وطن

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند

کوچک؛ همچون گلوگاه پرنده‌ای

هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی‌ماند

سالیان بسیاری نمی‌بایست

دریافتی را که

هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است

همچون زخمی همه عمر، خونابه چکنده

همچون زخمی همه عمر به دردی خشک تپنده

به نعره‌ای

چشم بر جهان گشوده

به نفرتی

از خود شونده،

غیاب بزرگ چنین بود

سرگذشت ویرانه چنین بود.

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند

کوچک

کوچک‌تر حتی

از گلوگاه یکی پرنده

حتما بخوانید: سخنان شریعتی در مورد آزادی ، سخنان زیبا بزرگان در مورد آزادی و آزادگی

شعر مولانا درباره وطن

تا به کی در حرم شهوت مرد

مایه عشرت و لذت بودن

تا به کی همچو کنیزی بدبخت

سر مغرور به پایش سودن

باید این ناله خشم آلودت

بی گمان نعره و فریاد شود

باید این بند گران پاره کنی

تا تو را زندگی آزاد شود

خیز از جای و بکن ریشه ظلم

راحتی بخش دل پرخون را

جهد کن جهد که بر غیر دهی

بهر آزادی خود قانون را

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی وطن

آزاد شو از بند خویش زنجیر را باور نکن

اکنون زمان زندگیست تاخیر را باور نکن

حرف از هیاهو کم بزن از آشتی‌ها دم بزن

از دشمنی پرهیز کن شمشیر را باور نکن

خود را ضعیف و کم ندان تنها در این عالم ندان

تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن

بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش

زیبا و زشتش پای توست تحقیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی و رهایی

نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند

تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند

لاله از خاک جوانان می دمد بر دشت و هامون

یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند

خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند

زان سپس آن روز را هر ساله عید خون گرفتند

با دمی پنهان چو اخگر عشق را کانون بیفروز

کوره افروزان غیرت کام از این کانون گرفتند

خوف کابوس سیاست جرم خواب غفلت ما

سخت ما را در خمار الکل و افیون گرفتند

کار با افسانه نبود رشته تدبیر می تاب

آری ارباب غرائم مار با افسون گرفتند

خاک لیلای وطن را جان شیرین بر سر افشان

خسروان عشق درس عبرت از مجنون گرفتند

شهریارا تا محیط خود تنزل کن بیندیش

کاین قبا بر قامت طبع تو ناموزون گرفتند

حتما بخوانید: سخنان گاندی در مورد آزادی ، موفقیت و انسانیت + جملات ناب گاندی

شعر در مورد آزادی وطن

آزاده نزادیم که آزاده بمیریم

با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم

با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم

تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم

⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد آزادی

فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست

عقده چندان نیست اما رشتهٔ ‌ما لاغریست

تا بود ممکن نفس نشمرده‌ کم باید زدن

ای ز آفت بیخبر دل‌ ‌کورهٔ مینا گریست

برق غیرت در جهات دهر وا کرده‌ست بال

چشم بگشایید، بسم‌الله‌، اگر تاب‌آوریست

سیر عالم بی‌تامل زحمت چشم و دل است

شش جهت‌ گرد است‌ در راهی‌ که ‌رفتن سرسریست

سعی غربت هیچکس را برنیاورد از وطن

قلقل مینا هنوز آن قهقهٔ کبک دریست

فکر معنی چند پاس لفظ باید داشتن

شیشه تا در جلوه باشد رنگ بر روی پریست

تو به تو در مغز فطرت ننگ غفلت چیده‌اند

پنبهٔ گوشی که دارد خلق روپوش کریست

تا توانی از ادب سر بر خط تسلیم باش

خامه چندانی که بر لغزش خرامد مسطریست

در محبت یکسر مویم تهی از داغ نیست

چون پر طاووس طومار جنونم محضریست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی وطن

آزادی به بال‌ها می‌ماند

به نسیمی که در میان برگ‌ها می‌وزد

و بر گلی ساده آرام می‌گیرد

به خوابی می‌ماند که در آن

ما خود

رویای خویشتنیم

به دندان فرو بردن در میوه‌ی ممنوع می‌ماند آزادی

به گشودن دروازه‌ قدیمی متروک و

دست‌های زندانی

حتما بخوانید: متن در مورد آزادی زندانی ، متن ادبی و کوتاه تبریک آزادی از زندان و رهایی

شعر کوتاه در مورد وطن

شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش

گرکشی بار تعلق جز به پشت پا مکش

ای شرر زین مجمرت آخر پری باید فشاند

گر همه در سنگ باشی آنقدرها وامکش

بر نمی‌آید خرد با ساز حشرآهنگ دل

مغز مستی ‌گر نداری پنبه از مینا مکش

شمع را رعنایی او داغ خجلت می‌کند

سرنگونی می‌کشی ‌گردن به این بالا مکش

صرفهٔ هستی ندارد سایه را ترک ادب

هر طرف خواهی برو لیک ازگلیمت پا مکش

معنی نازک ندارد تاب تحریک نفس

از ادب مگسل طناب خیمهٔ لیلا مکش

خشکی خمیازه بر یاران پسندیدن تری‌ست

عالم آب است اگر ساغرکشی تنها مکش

کلفت رفع علایق از هر آفت بدتر است

خار اگر داری بیا رنج‌ کشیدنها مکش

گفتگو هنگامهٔ برهمزن روشن دلی است

این بساط آیینه‌ها دارد نفس اینجا مکش

آب می‌گردد دل از درد وطن آوارگان

ای ترحم صید دام ماهی از دریا مکش

انفعال فطرتم ای کلک نقاش ‌کرم

رنگ می‌بازد حیا ما را به روی ما مکش

نسبتت بیدل به آزادی ز مجنون نیست کم

رشته‌ای داری تو هم از دامن صحرا مکش

تیره‌بختی هرچه باشد امتحانگاه وفاست

از محک غافل مباش ای بیخبر رنگم زریست

چون سحر از قمریان باغ سودای که‌ام

کز بهارم‌ گر تبسم می‌دمد خاکستریست

قلقل مینا شنیدی بیدل ازعیشم مپرس

خنده‌ای دارم که تا گل کردمی باید گریست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی وطن

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

حتما بخوانید: شعر در مورد خرمشهر ، شعر در مورد فتح و آزادی و آزادسازی خرمشهر 

شعر سیاسی آزادی

گشتم از بی‌دست و پاییها به خشک و تر محیط

کشتی از تسلیم پیدا کرد ساحل در محیط

قاصدان شوق یکسر ناخدایی می‌کنند

موجها دارد ز چشمم تا در دلبر محیط

دل به هر اندیشه فال انقلابی می‌زند

می‌کند از هر نسیمی نسخهٔ ابتر محیط

گر چنین افسردگی جوشد زطبع روزگار

رفته رفته می‌خزد در دیدهٔ‌ گوهر محیط

شوخی برگ نگه در دیدهٔ آیینه نیست

همچو گوهر موج ما را گشت چشم‌ تر محیط

طبع چون ممتاز اعیان شد وطن هم غربتست

می‌کند حاصل ‌گهر گرد یتیمی در محیط

هر قدر ساز تعلق بیش‌، وحشت بیشتر

می‌گشاید در خور امواج بال و پر محیط

شفقت حال ضعیفان بر بزرگان ننگ نیست

خار و خس را همچو گل جا می‌هد بر سر محیط

چون به عزلت خو گرفتی فکر آزادی خطاست

آب‌ گوهر گشته نتواند شدن دیگر محیط

چشم حیران مرا آیینه‌ای فهمیده است

در طلسم‌ گوهر من نیست بی‌لنگر محیط

محرم او کیست‌،‌ گرد خویش می‌گردیده باش

حلقه‌ای دارد ز گردابت برون در محیط

دستگاه مستی ارباب معنی باده نیست

بیدل از چشم تر خود می‌کشد ساغر محیط

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی وطن

بی تو چون شمع ز ضعف تن ما

رنگ ما خفت به پیراهن ما

نقش پاییم ادب‌پرور عجز

مژه خم می‌شود از دیدن ما

خاک ما گرد قیامت دارد

حذر از آفت شوراندن ما

زندگی طعمه کلفت گردید

رشته‌ها خورده گره خوردن ما

حرص مضمون رهایی فهمید

دل به اسباب جهان بستن ما

فکر آزادگی، آزادی برد

سر گریبان زده از دامن ما

اگر این است سلوک احباب

دشمن ما نبود دشمن ما

خلعت آرای سحر عریانی است

چاک دوزید به پیراهن ما

آفت‌اند و ختنی می خواهد

برق ما نیست مگر خرمن ما

آخر انجام رعونت چون شمع

می‌کشد تا رگ گردن ما

قاصد آورد پیام دلدار

باز گردید ز خود رفتن ما

(بیدل) آخر ز چه خورشید کم است

این چراغ به نفس روشن ما

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره وطن

جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است

این صحبت اصلاح وطن‌نیست که جنگست

ازکار قشون حال خوش از ما چه توقع

کاین فرقه برین گله‌شبان نیست پلنگست

بی‌علمی و آوازهٔ جمهوری ایران

این‌حرف درین مملکت امروز جفنگست

اموال تو برده است به یغما و تو خوابی

آن کس که ‌پی حفظ ‌تو دستش به ‌تفنگست

آزادی و مشروطیت افتاده به زحمت

این گوهر پر شعشعه در کام نهنگست

در پردهٔ جمهوری کوبد در شاهی

ما بی خبر و دشمن طماع زرنگ است

تا تعزیه گردان بود آن هوچی بی‌دین

این قافله تا حشر در این بادیه لنگست

افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک

عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است

در کیسهٔ ناهید بود لعل و زر و سیم

زین‌رو کلماتش همگی ‌رنگ‌به‌رنگ است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آزادی وطن

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

⇔⇔⇔⇔

شعر د رمورد آزادی از زندان

اگر هزار قلم داشتم
هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت
هزار مرتبه هر روز می نوشتم من
حماسه ای و سرودی به نام آزادی …

حتما بخوانید: شعر در مورد ایران کوتاه ، شعر در مورد ایران من باستان ، شعر در مورد ایران از حافظ و سعدی , شعر در مورد ایران کودکانه برای کودکان

شعر در مورد آزادی زنان

خیز از جا پی آزادی خویش

خواهر من ز چه رو خاموشی

خیز از جای که باید زین پس

خون مردان ستمگر نوشی

کن طلب حق خود ای خواهر من

از کسانی که ضعیفت خواندند

از کسانی که به صد حیله و فن

گوشه خانه تو را بنشاندند

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 23 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.