متن درباره روزگار قدیم

متن درباره روزگار قدیم ، شعر در مورد روزگار بی وفا کوتاه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن درباره روزگاران قدیم

یادش بخیر وقتی قارچ خور بازی میکزدیم

و کلی مرحله میرفتیم جلو ؛

سِیو کـه نمیشد لامصب ؛

بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد !

یعنی از شکست عشقی بدتر بود …

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن در مورد روزگار قدیم

قدیمیا خوب فهمیده بودن

از زندگی چی میخوان

حیاط حوض آسمون چندتایی درخت

که به وقت و فصلش میوه هاشونو بچینی و بشینی لب حوض

لذتشو ببری همینقدر ساده و قشنگ …

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خلخال ، شعر ترکی و فارسی در مورد شهرستان خلخال

شعر درباره روزگار قدیم

ما سه چیز را

در دوران کودکی جا گذاشته ایم

شادمانی بی دلیل

دوست داشتن بی دریغ

کنجکاوی بی انتها

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن درباره روزگار

قدیما توی خونه ها ؛نور بود، عشق بود ،رنگ بود ،زندگی بود …

بینِ آدمها صفا و صمیمیت بود ،بالاترین حدِ رفاقت و معرفت بود …

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن روزگار

قدیما دختره نامه می‌نوشت برا پسره ؛

جواب پسره هم سه ماه بعد بـه دستش می‌رسید کلی خر کیف می ‌شد

حالا دختره بهت پیام میده یه دیقه میری

دستشویی و میای می‌بینی نوشته انگار سرت شلوغه ؛ اوکی بای

بیشتر بخوانید : شعر در مورد لردگان ، شعر زیبا و کوتاه در مورد شهر لردگان استان چهارمحال و بختیاری

متن درباره روزگاران قدیم

روزگاری بود که تمام جهان را

از دریچه ی چشم کودکی می دیدم

که شاد و رها بود و آن زمان بود که

همه چیز زیبا به نظر می رسید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن در مورد روزگار قدیم

بوی نم باران باشد

وکُلبه کاهی و پنجره چوبی

باز قدیمی

برای یک دل سیر دیدن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره روزگار قدیم

قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ؛

یا قدیما بیشتر خوش می گذشت !

نمیدونم سلامتی بیشتر بود ؛

یا ما مریض نبودیم !

نمیدونم ما بی نیاز بودیم ؛

یا توقع ها پایین بود ؟

نمیدونم همه ی چی داشتیم ؛

یا چشم و هم چشمی نداشتیم !

نمیدونم اون موقع ها ؛

حوصله داشتیم !

یا همین حالا وقت نداریم !!!

نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم

ولی روزای خوبی داشتیم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد فومن ، شعر زیبا و کوتاه در مورد گیلان و ماسوله و رشت و دختر گیلانی

متن درباره روزگار

خانه قدیمی مادر بزرگ، پناه آخر هفته های ما است.

از زمانی که زنگ خانه را بزنی، تا زمانی

که گل بوسه خداحافظی بدرقه راهت شود،

به یاد بی حوصلگی ها و گرفتاری هایت نیستی.

سفره اش یک رنگ و دیوار هایش بوی نم برکت می‌دهد.

حیاطش همیشه، گل ها و درختچه ها را باردار است.

حوض کوچکی دارد که می شود قایق بی خیالی ات را روی آن بیاندازی

و حرکت آرام آب را ببینی. خانه قدیمی مادربزرگ همان جایی است

که ناز قهر هایت را می کشند. هرچه‌قدر آتش بسوزانی، حق را به تو می دهند‌.

بشقابت خالی نشده، پر می‌شود.

همان جایی است که برای چند ساعت، می‌شود خودت باشی

و آسمان را آبی تر ببینی…

فاطمه ناظم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن روزگار

بسیاری از ما حداقل

یک خاطره شیرین از دوران کودکی خود داریم

که دوست داریم آن را از دل خاطرات بیرون کشیده

حبابی از آن درست کنیم

و برای همیشه در آن زندگی کنیم …

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن درباره روزگاران قدیم

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده

که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی

یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟

بیشتر بخوانید : شعر در مورد طبس ، شعر کوتاه و زیبا در مورد شهر طبس

متن در مورد روزگار قدیم

قدیما حال دلمون بهتربود

مادربزرگ برامون قصه می گفت

پدربزرگ برامون شعر میخوند

آب دوغ خیار و اشکنه لاکچری ترین غذاهایی بود

کـه خاطرات شیرین نون خورد کردن و دور سفر جمع شدن

از اون دوران یادمون مونده

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره روزگار قدیم

آبی یعنی آرامش…

کاش سقف خانه‌ی کوچکمان آبی بود..

اگر بود.. انتظار رنگ دیگری داشت:…

رنگ آرامش

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن درباره روزگار

ای کاش بچه بودم

که اگه دلمو میشکوندن

با یه بوسه همه

چی یادم می رفت

بیشتر بخوانید : شعر در مورد طوفان ، دریا و عشق و زندگی شاملو و شعر با کلمه طوفان

متن روزگار

کاش میتونستیم

زمان رو به روزهای خوب

قدیم بگردونیم.