شعر در مورد یار بی وفا ، بی اعتمادی و بی توجهی یار + گلایه از یار بی وفا از حافظ
متن در مورد رفتن دوست ، متن زیبا درباره از دنیا رفتن دوست و بیرون رفتن با دوست
متن در مورد رفتن دوست متن در مورد رفتن دوست ، متن زیبا درباره از دنیا رفتن دوست و بیرون رفتن با دوست همگی در …
متن تسلیت به همکار ، برای فوت پدر و مادر و عمو + متن تسلیت به دوست
متن تسلیت به همکار متن تسلیت به همکار ، برای فوت پدر و مادر و عمو + متن تسلیت به دوست همگی در سایت پارسی …
جملات ناب تولد همسر ، تبریک تولد همسر در اینستاگرام برای پروفایل
جملات ناب تولد همسر جملات ناب تولد همسر ، تبریک تولد همسر در اینستاگرام برای پروفایل همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …
شعر در مورد یار بی وفا
شعر در مورد یار بی وفا ، بی اعتمادی و بی توجهی یار + گلایه از یار بی وفا از حافظ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد یار بی وفا
دوباره شب دوباره من دوباره گریه های من
شبی چنین نشسته دل دوباره بر عزای من
برای یار بی وفا سروده ام غز ل غز ل
غزل فدای نام او چرا شود فدای من؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد یار بی وفا
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
بیشتر بخوانید : شعر در مورد لاهیجان ، شعر زیبا و کوتاه و گیلکی در مورد لاهیجان استان گیلان
شعر در مورد دوست بی وفا
با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟
زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش
آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش
ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دوست بی وفا
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست
اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم
می بندم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد دوست بی وفا
چه خوش بود آن جفای دوست چندان
فرو بردن به لب از خشم دندان
چه خوش بود آن به وصلاندر عتابش
چه خوش بود آن به ناز اندر حجابش
بیشتر بخوانید : شعر در مورد شهرکرد ، شعر کوتاه و زیبا در مورد شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری
شعر کوتاه در مورد دوست بی وفا
هرچند بی معشوقه شدم
بی یاروهمدم شدم
گسستم از قید بندگی
از یار بی وفا رها شدم!!! …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره یار بی وفا
تو کجا نالی از این خار که در پای منست
یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بی وفایی یار
ای بی وفا که زخم به هر جا تو می زنی
زخمی که بر دلم زده ای چاره می کنی؟
دارو اگر که نیست تو یک آن دل بکش
تا مرهمی نهی و تو آن را دوا کنی
عاشق کشی و ستم کردن کار تست
این کار چیست که تو بر زیر دست کنی
ای بی مروت که مرامت ستمگری است
وقتش شده که تو این کار ترک کنی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد قوچان ، شعر زیبا و کوتاه در مورد شهر قوچان استان خراسان رضوی
شعر درباره دوست بی وفا
غمگینم
خودم را بغل گرفته ام
و شانه هایم
چون گهواره ی کودکی گریان
تکان تکان می خورد!
غمگینم
و می دانم هیچ پرنده ای
روی شاخه های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره دوست بی وفا
در این عمر سبکبارم
که سالش میشود بیست
بفهمیدم که یاری با وفا تر
از غمم نیست
به هر یاری نظر کردم
بدیدم بی وفایی
به جز غم که دمادم
با من و حالم صمیمیست …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بی وفایی دوست
از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم
چون دوست موافقست سعدی
سهلست جفای خلق عالم
بیشتر بخوانید : شعر در مورد گلپایگان ، شعر زیبا و کوتاه در وصف شهر گلپایگان استان اصفهان
شعر در مورد دوست بی وفا از حافظ
این رنگ نشسته بر دلم چیست؟
این داغ نهاده از سر کیست؟
کم این زندگی از مرگ ندارد
ایا به دلت محبتی نیست؟
من هم بروم سوی دگر یار؟
معنی وفا و عاشقی چیست؟
گر عشق نبوده در دل من
پس این دلکم چگونه می زیست؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دوستان بی وفا
جفای دوست به مقدار دوستیست عزیز
عزیز عشق شناسد حلاوت المش
چه جای بانگ مؤذن بدین دل بد روز؟
که روزگار بسر شد به طاعت صنمش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره دوستان بی وفا
زان دم که شدیم آشنای غم تو
بیگانه زخویشم از جفای غم تو
با عشق تو عهد ما چو محکم بودست
کردیم جهان و جان فدای غم تو
بیشتر بخوانید : شعر در مورد شهر انار ، شعر انار و پاییز و عشق از شاملو و فروغ و شهریار و مولانا
شعری درباره دوست بی وفا
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم
یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند
شعر در مورد بی وفایی دوست
می کند با خویش خود بیگانگی
با غریبان آشنایی می کند
جوفروشست آن نگار سنگ دل
با من او گندم نمایی می کند
شعر در مورد بی وفایی
یار من اوباش و قلاشست و رند
بر من او خود پارسایی می کند
ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بی وفایی می کند
شعر بی وفایی دوست
کشتی عمرم شکستست از غمش
از من مسکین جدایی می کند
آن چه با من می کند اندر زمان
آفت دور سمایی می کند
شعر بی وفایی
سعدی شیرین سخن
در راه عشق
از لبش
بوسی گدایی می کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر که بی او زندگانی می کند
گر نمی میرد گرانی می کند
من بر آن بودم که ندهم دل به عشق
سروبالا دلستانی می کند
مهربانی می نمایم بر قدش
سنگ دل نامهربانی می کند
برف پیری می نشیند بر سرم
همچنان طبعم جوانی می کند
ماجرای دل نمی گفتم به خلق
آب چشمم ترجمانی می کند
آهن افسرده می کوبد که جهد
با قضای آسمانی می کند
عقل را با عشق زور پنجه نیست
احتمال از ناتوانی می کند
چشم سعدی در امید روی یار
چون دهانش درفشانی می کند
هم بود شوری در این سر بی خلاف
کاین همه شیرین زبانی می کند
سعدی