متن در مورد رودخانه و طبیعت ، متن درباره آب زلال و گذر رودخانه و سنگ - پارسی زی
شعر نو خوشبختی ، متن خوشبختی همیشه داشتن چیزی نیست

شعر نو خوشبختی ، متن خوشبختی همیشه داشتن چیزی نیست

شعر نو خوشبختی شعر نو خوشبختی ، متن خوشبختی همیشه داشتن چیزی نیست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر …

یه اسفند ماهی قلب بزرگی دارد و جملاتی زیبا درباره افراد اسفندی

یه اسفند ماهی قلب بزرگی دارد و جملاتی زیبا درباره افراد اسفندی

یه اسفند ماهی قلب بزرگی دارد یه اسفند ماهی قلب بزرگی دارد ؛ جملاتی زیبا درباره افراد اسفندی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

شعر در مورد شقایق ، شعر کوتاه حافظ و مولانا و شاملو درباره دشت گل شقایق وحشی

شعر در مورد شقایق ، شعر کوتاه حافظ و مولانا و شاملو درباره دشت گل شقایق وحشی

شعر در مورد شقایق شعر در مورد شقایق ، شعر کوتاه حافظ و مولانا و شاملو درباره دشت گل شقایق وحشی همگی در سایت پارسی …

متن در مورد رودخانه و طبیعت

متن در مورد رودخانه و طبیعت ، متن درباره آب زلال و گذر رودخانه و سنگ

متن در مورد رودخانه و طبیعت ، متن درباره آب زلال و گذر رودخانه و سنگ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن در مورد رودخانه و طبیعت

این همه حسود بودم و نمی دانستم؟!؟

به نسیمی که از کنارت موذیانه می گذرد

به چشم های آشنا و پر آزار که بی حیا نگاهت میکنند

به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد

به همه شان حسادت میکنم

من آنقدر عاشقم که به طبیعت بدبینم

طبیعت پر از نفس های آدمهاست

که مرا وادار می‌کند حسادت کنم

به تو و رویای نداشته ام…….

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رودخانه

دست‌های تو انگار

سیم‌های تارند

که ترانه‌های حرام را پنهانی

در آتش رودخانه‌های‌شان حفظ می‌کنند،

رودهایی روشن

که صورت سربازهای شکست‌خورده را

در آتش زخم‌ها می‌شویند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خواهر ، برادر و خواهر زن و خواهر زاده و خواهر شوهر

متن در مورد طبیعت

بوسه هاى تو

زانوهایم را سست مى کند

شبیه درختى که خوشحال است

بعد در جنگل جادویى موهایت

تکیه مى دهم به یک آغوش همیشگى

مثل یک رودخانه ى عاشقِ ستاره

حالتى از یک رویاى کهنه

این بار

اما دیگر مى ایستم و مى بوسم ات

درست پیشِ چشمِ همه.

⇔⇔⇔⇔

متن درباره رودخانه و طبیعت

وقتی که با تو به رقص برمی خیزم

پاهایم سنبله های گندم می شوند

و گیسوانم

طولانی ترین رودخانه ی جهان!

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رودخانه و طبیعت

سال‌ها پیش من و تو خانه‌ای ساختیم

که آجرهایش رنگ گل‌های سوسن بود

فرش زیر پایمان اطلسی‌های بهشت

و خانه‌مان پر از گلدان‌های سبز کوچک …

سال‌ها پیش من و تو در تمام کوچه‌های این شهر

با هم قدم زدیم تو بر لب جاری‌ترین رودخانه شهر

مرا بوسیدی و من زیر سایه درختان این شهر

غزل غزل عاشقت شدم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد افغانستان ، جنگ و وطن دوستی و شعر کوتاه در مورد کابل

متن در مورد رودخانه

رودخانه ها به یادم می آورند

که انشعاب دریا بر تن برهنه زمین یعنی چه

آن وقت اگر روزی من هم جاری شدم

تمام انشعاب تو را به جان خریده ام

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد طبیعت

در آغوش تو باد می وزید

ستاره سوسو می زد 

ماه می تابید

در آغوش تو

رودخانه ها جریانی عمیق داشتند

دریاها می خروشیدند

زمین می چرخید

در آغوش تو

همه چیز بود

اما عشق حرکتی نداشت.

⇔⇔⇔⇔

متن درباره رودخانه و طبیعت

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها

که ابر گریه می کند برای رودخانه ها

پرنده غافل است از اینکه تندباد می رسد

وگرنه باز هم بنا نمی شد آشیانه ها

و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج می برند

مرا غمِ تو می کِشد در آتش بهانه ها

چراغ و چشمِ آسمان! ستاره ها تو، ماه تو

پس از تو تار می شود شب ِ تمامِ خانه ها

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پاییز ، اشعار زیبا در مورد پاییز و باران و انار و عشق و عاشقی

متن در مورد رودخانه و طبیعت

از تمامی ِ رودهایی که به چشم دیده ام

رودخانه تویی از سراسر ِ جاده هایی

که عبور کرده ام جاده تویی

چرا که هیچ رودخانه‌ای از دور غرقم نکرد

چرا که هیچ جاده ندیده ام

نرفته در آفاقش گم شوم.

از تمامی ِ بال هایی که به دوش برده ام

پر و بالم تویی پیشاپیشم می روی

و من پی ِ بال ها می دوم…

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رودخانه

یادت هست

گنجشکان در دست های ما دانه می خوردند؟

و موهایت در رودخانه های جهان می ریخت…

و موهایت مسیر بادها را مشخص می کرد…

و موهایت بادها را دیوانه می کرد…

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد طبیعت

دلتنگی

رودخانه ای ست

که به هیچ دریایی

 نمی ریزد.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد مادر , از سهراب و فریدون مشیری و مولانا و فروغ و حافظ حسین پناهی

متن درباره رودخانه و طبیعت

همه چیز کنار تو لطیف است

پونههای لب رودخانه

سنگی که در آب می اندازی

و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری

صدایت

شب آرامی ست

که جنگل را در بر می گیرد

و آخرین شعله های آتش را

در من خاموش می کند

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رودخانه و طبیعت

مثل رودخانه ای

که در دریا نیست

می شود، ‌

در الوهیت نیست شو

خودت را از هستی جدا نپندار،

به آن بپیوند. بیشتر

و بیشتر در آن فرو برو

⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رودخانه

کنار تمام آرزوهایم تو ایستاده بودی

کنار تمام آرزوهایم تو ایستاده بودی

آرزوهایم قایق های کاغذی رنگارنگ

که نمی دانستند از کدام سمت بروند

آرزوهایم شاخه های درهم درخت سیب

که هربار شکوفه هایش را باد می برد

با خودش تو می ایستادی

و با دستهایت تمام شکوفه ها را

جمع می کردی تو می خندیدی

و قایق ها به دنبال هم رودخانه را رنگی می کردند…

چقدر همه چیزخوب بود

و من نمی فهمیدم تمام می شود

تمام می شود

بیشتر بخوانید : شعر در مورد برف ، باران و زمستان + برف باریدن پاییزی و زمستانی از شاملو

متن در مورد طبیعت

از میلیون‌ها سنگ همرنگ

که در بستر رودخانه بر هم می‌غلتند

فقط سنگی

که نگاه ما بر آن می‌افتد

زیبا می‌شود

⇔⇔⇔⇔

لحظه های زندگی

مثل چشمه مثل رود

گاه می جوشد ز سنگ

گاه می خواند سرود

سر به ساحل می زند

موج شط زندگی

لحظه ها چون نقطه ها

روی خط زندگی

می رود هر دم به پیش

کاروان لحظه ها

مقصد این کاروان

جاده ای بی انتها

لحظه های زندگی

چون قطاری در عبور

ایستگاه این قطار

بین تاریکی و نور

گاه در راهی سیاه

گاه روی خط نور

گاه نزدیک خدا

گاه از او دورِ دور

قیصر امین پور

آخرین بروز رسانی در : پنج شنبه 13 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.