شعر بهار از سعدی ، شیرازی گنجور + شعر دو بیتی در مورد بهار - پارسی زی
جمله کوتاه در مورد رفیق بامرام ، جملات ناب رفاقتی + متن دوستی و رفاقت

جمله کوتاه در مورد رفیق بامرام ، جملات ناب رفاقتی + متن دوستی و رفاقت

جمله کوتاه در مورد رفیق بامرام جمله کوتاه در مورد رفیق بامرام ، جملات ناب رفاقتی + متن دوستی و رفاقت همگی در سایت پارسی …

شعر کوتاه تسلیت به دوست ، شعر برای عزیز از دست رفته و مرگ عزیز

شعر کوتاه تسلیت به دوست ، شعر برای عزیز از دست رفته و مرگ عزیز

شعر کوتاه تسلیت به دوست شعر کوتاه تسلیت به دوست ، شعر برای عزیز از دست رفته و مرگ عزیز همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …

شعر صبح بخیر از شاملو ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار شاملو درباره صبح بخیر گفتن

شعر صبح بخیر از شاملو ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار شاملو درباره صبح بخیر گفتن

شعر صبح بخیر از شاملو شعر صبح بخیر از شاملو ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار شاملو درباره صبح بخیر گفتن همگی در سایت پارسی …

شعر بهار از سعدی

شعر بهار از سعدی ، شیرازی گنجور + شعر دو بیتی در مورد بهار

شعر بهار از سعدی ، شیرازی گنجور + شعر دو بیتی در مورد بهار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر بهار از سعدی

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

سعدی

⇔⇔⇔⇔

شعر بهار سعدی

این روزها سخت درگیرِ عشقم!

بگذار شکوفه دهد دست هایم روی تنِ خیالت!

بگذار بگویند معجزه ی این پاییز همین شکوفه هاست!

تا از فردا شعر هایم با عطرِ شکوفه های پاییزی…

همه را عاشق‌ کند!

بیشتر بخوانید : متن در مورد پدر از دست رفته ، دلنوشته و متن ادبی برای سالگرد فوت پدر

شعر درباره بهار از سعدی

بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن

بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را

ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار

مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را

سعدیا گر بوسه بر دستش نمی‌یاری نهاد

چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را

سعدی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بهار سعدی

در من بوی‌ دارچین

در تو عطر بهار نارنج

بیا دست در دست هم

قدم بزنیم

کوچه‌ های‌ عاشقی را …

⇔⇔⇔⇔

شعر بهار از سعدی

برق یمانی بجست باد بهاری بخاست

طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست

غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست

اول صبح است خیز کآخر دنیا فناست

سعدی

بیشتر بخوانید : متن در مورد پیری ، متن زیبا در مورد پیری و تنهایی و سالمندان و عشق پیری

شعر بهار سعدی

با هم به تماشای رقص گیسوان رها

در بادِ بید مجنون نشستیم،

دل های مان بی قرار بود،

بهار بود،

کنار تو همیشه بهار بود محبوب من

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره بهار از سعدی

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار

هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست

نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است

هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا

کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است

سعدی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بهار سعدی

بهار که شد به دیدنت خواهم آمد

آنوقت مرا دوست خواهی داشت

با تن پوشی از جوانه ها، گلبرگها و برگهای سبز

گلی خواهم شد و به دیدنت خواهم آمد

بیشتر بخوانید : متن در مورد بی معرفتی ، جملات سنگین بی معرفتی + متن بی معرفتی برادر

شعر بهار از سعدی

آدم های خوب

مثل درخت پر شکوفه هستند

لگد هم که بهشون بزنی ،

با باران شکوفه شرمنده ات می کنند….

⇔⇔⇔⇔

شعر بهار سعدی

قرارمان همین بهار

زیر شکوفه های شعر !

آنجا که واژه ها

برای تو گل می کنند

آنجا که حرف های زمین افتاده ام

دوباره سبز می شوند

وَ دست های عاشقمان

گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛

قرارمان زیرِ چشم های تو !

آنجا که شعر نم نم شروع می شود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره بهار از سعدی

می چسبد در این بهار

کنار این شکوفه ها

کنار باران های بی قرار و ناگهانی

یک فنجان چای بهار نارنج

بیشتر بخوانید : متن در مورد بانو ، متن زیبا درباره ارزش زن و بانو جان و زنان شاغل و زن قوی

شعر در مورد بهار سعدی

مرا بوسیدی

من

شعر شدم ..

تو شکوفه…..

⇔⇔⇔⇔

شعر بهار از سعدی

بهار که رفتن اسفند

و آمدن فروردین نیست !

بهار یعنی

جای بوسه‌ های مردی که تو باشی

روی گونه‌ های زنی که من باشم

شکوفه بدهد !

⇔⇔⇔⇔

شعر بهار سعدی

به بهار می‌مانی

که چون می‌آید،

درخت خشکیده

شکوفه می‌کند .

بیشتر بخوانید : متن در مورد بی وفایی ، دنیا و روزگار و عشق و معشوق + بی وفایی و خیانت

شعر درباره بهار از سعدی

چیزی بگو مثل بهار مثلا شکوفه کن

و یا ببار مانند رحمتی بر درونم

یا رنگین کمان باش و روحم را

در آغوش بگیر چیزی بگو فراتر از حرف باشد

جانم را لمس کند چیزی بگو مثلا “کنارت هستم”.

⇔⇔⇔⇔

خاک را زنده کند تربیت باد بهار

سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم

سعدی

آخرین بروز رسانی در : دوشنبه 29 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.