شعر نو درباره پدر ؛ شعر کوتاه در باره پدر فوت شده و خواندن شعر پدر - پارسی زی
شعر نو درباره شمع و زیباترین اشعار در مورد شمع

شعر نو درباره شمع و زیباترین اشعار در مورد شمع

شعر نو درباره شمع شعر نو درباره شمع ؛ زیباترین اشعار در مورد شمع همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …

شعر برای دوست داشتن همسر ، شعر عاشقانه و کوتاه برای عشقم

شعر برای دوست داشتن همسر ، شعر عاشقانه و کوتاه برای عشقم

شعر برای دوست داشتن همسر   شعر برای دوست داشتن همسر ، شعر عاشقانه و کوتاه برای عشقم همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

متن در مورد شب یلدا کوتاه ، متن ادبی و رسمی شب یلدا برای کودکان

متن در مورد شب یلدا کوتاه ، متن ادبی و رسمی شب یلدا برای کودکان

متن در مورد شب یلدا کوتاه متن در مورد شب یلدا کوتاه ، متن ادبی و رسمی شب یلدا برای کودکان همگی در سایت پارسی …

شعر نو درباره پدر

شعر نو درباره پدر ؛ شعر کوتاه در باره پدر فوت شده و خواندن شعر پدر

شعر نو درباره پدر ؛ شعر کوتاه در باره پدر فوت شده و خواندن شعر پدر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر نو درباره پدر فوت شده

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا

بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت

و ایستاده ای امروز روی پای خودت

نشان بده به همه چه قیامتی هستی

و باز در پی اثبات ادعای خودت

از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت

بیفت مثل همه مردها به پای خودت

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا

ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت

که شاید آخر سیر تکامل حَلق ات

سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت

یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است

یکی به جای رباب و یکی به جای خودت

بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیر

برای عمه کمی سایه در ازای خودت

و بعد، همسفر کاروان برو بالا

برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت

و در نهایت معراج خویش می بینی

که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت

سه روزِ بعد، در افلاک دفن خواهی شد

کنار قلب پدر، خاک کربلای خودت

بیشتر بخوانید : شعر در وصف پدر از فریدون مشیری ؛ شعر در سوگ پدر از حافظ و شعر پدر از مولانا

شعر کوتاه در مورد پدر

کور بودیم و

غم‌های پدر را نمی‌دیدیم

مادرم اما بریل می‌دانست

هر شب دردها را

از روی پینه دست‌های پدر مرور می‌کرد

حسین غلامی خواه

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره پدر و مادر

دنبال چه می‌گردی پدرم؟

چرا صورتت این همه رو به زمین

نزدیک است

من از این تای کمر می‌ترسم

تو هنوز سلام آفتاب‌های بی شماری را نداده‌ای

رو به زمین نه

به آسمان خیره شو

صاف بمان

ستون این خانه نفهم است

یادش نده ویرانی این سقف چگونه ست

رسول ادهمی

⇔⇔⇔⇔

شعر در وصف پدر از فریدون مشیری

دخـتــَــر کـه بــاشی

میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ

آغــوش گــَرم پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی

کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و

دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی

دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه

هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی

چه بـاشه چـه نبــاشه

قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته

بیشتر بخوانید : شعر دوبیتی در مورد پدر ؛ شعر در مورد پدر و مادر و شعر دوبیتی در مورد پدر فوت شده

شعر نو درباره پدر بیمار

نیم ساعت پیش،

خدا را دیدم

که قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش

سرفه کنان

در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت

و رو به ایوانی که من ایستاده بودم، آمد

آواز که خواند، تازه فهمیدم

پدرم را با او اشتباهی گرفته‌ام

حسین پناهی

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره پدر فوت شده

کاش بودی و می دیدی حس پدر مردگی چقدر دردآور است

شعری مرا به اوج خاطرات برد شعری که جانم را بعد از پنج سال سوزاند :

من که با هر بند انگشت تو در دستان خود

ذکر میگویم پدر،تسبیح میخواهم چکار…؟؟؟

⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد پدر زحمتکش

بو، بوی خوش پیراهن پدر

چُرتِ خُمارِ ظهر، عطر عجیب خواب

گِل نَمور حاشیه، قطره، حوصله، شیر آب

چه شمارش صبوری

«دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!»

بادبزن را از این دست

به آن دست خسته می‌دهم

پدر بوی دریا و گندم و گریه می‌دهد

خُرد و خرابِ سنگ و تابه و طراز

پهلو به پهلو که می‌شود

شوره‌ی خیسِ عرق در بناگوشِ مرده می‌دود

«دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!»

بو، بوی خوش پیراهن پدر

چند ابر پراکنده بالای کوه

پَرپَر پشه‌ای بال ابروی پیر

عطر خیس حصیر، بادبزن، بوریا

و زندگی که چیزی نیست

که چیزی نبوده است

یعنی قشنگ سخت

سخت و قشنگ و ساده

خوش و گزنده و بی‌تاب

پیاده‌ غمگین، تبسم تلخ

سیدعلی صالحی

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پدر زحمتکش ؛ متن در مورد پدر زحمتکش و شعر فردوسی در مورد پدر

شعر در وصف روز پدر

با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه …

اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف

یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا

با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه

گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …

… تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …

اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره روز پدر

در چشم‌های پدر

خدا زندگی می‌کرد

هیچ وقت نمی‌شد

در چشم‌هایش نگاه کرد و

با او حرف زد

هیچ وقت نمی‌شد

به چشم‌هایش خیره شد

علیرضا اسفندیاری

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه کوردی در مورد پدر

ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ

ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ….

پدرم ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪ.

تقدیم ب همه ی اونایی ک باباهاشون ب مهمونی خدا رفت….

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پدر و پسر ؛ شعر شاهنامه در مورد پدر و پسر و شعر غمگین پدر برای پسر

شعر نو درباره مرگ پدر

پدر

دست‌هایش را تا کرد و در چمدان گذاشت

مادر

چشم‌هایش را در بقچه‌ای پیچید

پدر با چمدان و بقچه بیرون رفت

و با چند دست لباس برای من برگشت

شب شنیدم

که پدر می‌گفت

آن‌ها را به قیمت خوبی فروخته است

سهیل خطیب مهر

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد پدر و دختر

من نبودم و تو بودی ،

بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،

حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،

هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی

ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،

ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،

اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد

دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،

که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،

خاک پایت هستم تا هست و نیست هست

به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره تولد پدر

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺳﻘﻒ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﺪ

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﻣﺎ

ﺑﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ

ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﮑﺮ می‌کنم

ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻭ

ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ

بابک زمانی

بیشتر بخوانید : جمله برای تسلیت گفتن پدر ، پیام و متن تسلیت پدر برای استوری

خواندن شعر پدر

ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡﻗﻠﻤﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺴﺖ !

ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ … ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﻠﻢ !

ﻫﻤﮕﯽ ﻧﻈﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ

ﻣﻮﺩﺏ ﺑﺎﺷﯿﺪ !

ﺻﺎﺣﺐ ﺷﻌﺮ ﻋﺰﯾﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ “ﭘﺪﺭ “

ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﭘﺮﻡ،ﮐﻮ ﻗﻠﻢ ﻭ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﻦ؟ !

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﻏﺮﯾﺒﻢ !

ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﭘﺪﺭﻡ … ؟ !

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﺑﺴﮑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﺍﻡ ،ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ …

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ !

ﺍﻣﺮ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﭘﺪﺭﻡ ..

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺴﺖ

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﭘﺪﺭ ﺍﯼ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻦ !…

ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽِ ﻣﻦ ﻣﯿﮕُﺬﺭﯼ؟ !

ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎ

ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﭘﺪﺭﻡ !…

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ : ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ! ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﻡ

ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻓﺮﺯﻧﺪ .. ﺑﯿﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﺷﻌﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﭘﺪﺭﻡ … ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻢ

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ !

ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﻢ ﺑِﻨِﺸﯿﻨﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ

ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ …

ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎﺑﺎ !

ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺯ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻡ

ﺁﻧﻘَﺪَﺭ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ …

ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻭﻟﯽ،ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﻢ

ﻧﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﺍﺳﺖ ،ﻧﻪ ﺣرف

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره مرگ پدربزرگ

پدرم عاشق مادرم بود ولی هرگز به او نگفت

اما وقتی که مادرم بیمار بود

دکتر درجه تب را

در دهان پدرم می‌گذاشت

نسرین بهجتی

آخرین بروز رسانی در : شنبه 8 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.