شعر در مورد خانواده از مولانا ؛ گلچینی از بهترین اشعار مولانا در مورد خانواده - پارسی زی
پیام تبریک تولدت مبارک دختر خاله ، متن تولدت مبارک دختر خاله جون

پیام تبریک تولدت مبارک دختر خاله ، متن تولدت مبارک دختر خاله جون

پیام تبریک تولدت مبارک دختر خاله پیام تبریک تولدت مبارک دختر خاله ، متن تولدت مبارک دختر خاله جون همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

شعر تسلیت مادر دوست صمیمی ، پیام تسلیت سالگرد مادر دوست صمیمی

شعر تسلیت مادر دوست صمیمی ، پیام تسلیت سالگرد مادر دوست صمیمی

شعر تسلیت مادر دوست صمیمی شعر تسلیت مادر دوست صمیمی ، پیام تسلیت سالگرد مادر دوست صمیمی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

شعر وحشی بافقی در مورد عشق ، شعر های وحشی بافقی غمگین

شعر وحشی بافقی در مورد عشق ، شعر های وحشی بافقی غمگین

شعر وحشی بافقی در مورد عشق شعر وحشی بافقی در مورد عشق ، شعر های وحشی بافقی غمگین همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

شعر در مورد خانواده از مولانا

شعر در مورد خانواده از مولانا ؛ گلچینی از بهترین اشعار مولانا در مورد خانواده

شعر در مورد خانواده از مولانا ؛ گلچینی از بهترین اشعار مولانا در مورد خانواده همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد خانواده از مولانا

آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ

چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر! به رقص آ

ای شاه ِ عشق‌پرور مانند ِ شیر ِ مادر

ای شیر! جوش‌در رو. جان ِ پدر به رقص آ

چوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدی

از پا و سر بریدی. بی‌پا و سر به رقص آ

تیغی به دست، خونی. آمد مرا که: چونی؟

گفتم بیا که خیر است! گفتا: نه! شر! به رقص آ

از عشق، تاج‌داران در چرخ ِ او چو باران

آن جا قبا چه باشد؟ ای خوش کمر به رقص آ

ای مست ِ هست گشته! بر تو فنا نبشته.

رقعه‌ی فنا رسیده. بهر ِ سفر به رقص آ

در دست، جام ِ باده آمد بُت‌ام پیاده

گر نیستی تو ماده، ز آن شاه ِ نر به رقص آ

پایان ِ جنگ آمد. آواز ِ چنگ آمد

یوسف زِ چاه آمد. ای بی‌هنر! به رقص آ

تا چند وعده باشد؟ و این سَر به سجده باشد؟

هجر اَم ببُرده باشد رنگ و اثر؟ به رقص آ

کی باشد آن زمانی، گوید مرا فلانی:

ک‌ای بی‌خبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص آ

طاووس ِ ما درآید و آن رنگ‌ها برآید

با مرغ ِ جان سراید: بی‌بال و پر به رقص آ

کور و کران ِ عالَم، دید از مسیح، مرهم

گفته مسیح ِ مریم: ک‌ای کور و کر! به رقص آ

مخدوم، شمس ِ دین است. تبریز رشک ِ چین است

اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ

⇔⇔⇔⇔

استوری شعر مولانا

من در دنیا تنها و بی کس نیستم

خانواده من …دسته ای از کلماتند

من شاعر عشقی در به درم

شاعری که همه مهتابی ها

و همه زیبارویان می شناسندش

 حتما بخوانید: بهترین جملات در مورد خانواده ، متن زیبا در مورد خانواده خوشبخت و خوب

شعر در مورد خانواده از مولانا

برخیز و صبوح را بیارا

پرلخلخه کن کنار ما را

پیش آر شراب رنگ آمیز

ای ساقی خوب خوب سیما

از من پرسید کو چه ساقیست

قندست و هزار رطل حلوا

آن ساغر پرعقار برریز

بر وسوسه محال پیما

آن می که چو صعوه زو بنوشد

آهنگ کند به صید عنقا

زان پیش که دررسد گرانی

برجه سبک و میان ما آ

می‌گرد و چو ماه نور می‌ده

حمرا می ده بدان حمیرا

ما را همه مست و کف زنان کن

وان گاه نظاره کن تماشا

در گردش و شیوه‌های مستان

در عربده‌های در علالا

در گردن این فکنده آن دست

کان شاه من و حبیب و مولا

او نیز ببرده روی چون گل

می‌بوسد یار را کف پا

این کیسه گشاده از سخاوت

که خرج کنید بی‌محابا

دستار و قبا فکنده آن نیز

کاین را به گرو نهید فردا

صد مادر و صد پدر ندارد

آن مهر که می‌بجوشد آن جا

این می آمد اصول خویشی

کز سکر چنین شدند اعدا

آن عربده در شراب دنیاست

در بزم خدا نباشد آن‌ها

نی شورش و نی قیست و نی جنگ

ساقیست و شراب مجلس آرا

خاموش که ز سکر نفس کافر

می‌گوید لا اله الا

⇔⇔⇔⇔

اشعار مولانا در مورد خدا با معنی

برای من، هیچ چیز تا به حال مقدم بر مادر بودن

و داشتن یک خانه و خانواده نبوده است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد خانواده از مولانا

چو او باشد دل دلسوز ما را

چه باشد شب چه باشد روز ما را

که خورشید ار فروشد ار برآمد

بس است این جان جان افروز ما را

تو مادرمرده را شیون میاموز

که استادست عشق آموز ما را

مدوزان خرقه ما را مدران

نشاید شیخ خرقه دوز ما را

همه کس بر عدو پیروز خواهد

جمال آن عدو پیروز ما را

همه کس بخت گنج اندوز جوید

ولیکن عشق رنج اندوز ما را

 حتما بخوانید: متن در مورد خانواده ، بهترین جملات در مورد خانواده + متن عاشقانه خانواده یعنی

شعر مولانا درباره امید به زندگی

تنها چیزی که می دانم ثابت باقی می ماند سنگ است و

تنها نهادی که کار می کند خانواده است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد خانواده از مولانا

از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا

هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا

چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش

تا جامه نیالایی از خون جگر جانا

ای ماه برآ آخر بر کوری مه رویان

ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا

زان روز که زادی تو ای لب شکر از مادر

آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا

گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم

دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا

چون شمع بدم سوزان هر شب به سحر کشته

امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا

شمس الحق تبریزی شاهنشه خون ریزی

ای بحر کمربسته پیش تو گهر جانا

⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد سختی کشیدن

برای ما خانواده یعنی

دستانت را به دور یکدیگر حلقه کن و آنجا باش

حتما بخوانید: شعر در مورد خانواده خوب و سالم ، اشعاری زیبا در مورد خانواده کودکانه ، زیباترین شعر در مورد خانواده خوشبخت

شعر در مورد خانواده از مولانا

مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با

بر خوان شیران یک شبی بوزینه‌ای همراه شد

استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا

بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون می‌چکد

آخر چه گستاخی است این والله خطا والله خطا

گر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهان

تو دشمن خود نیستی بر وی منه تو پنجه را

آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد

بسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدها

نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد

گر هست آتش ذره‌ای آن ذره دارد شعله‌ها

شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من

همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد خانوداه از حافظ

من فکر می کنم با هم بودن

یک مولفه ی مهم در زندگی خانوادگی است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد خانواده از مولانا

آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ

چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر! به رقص آ

ای شاه ِ عشق‌پرور مانند ِ شیر ِ مادر

ای شیر! جوش‌در رو. جان ِ پدر به رقص آ

چوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدی

از پا و سر بریدی. بی‌پا و سر به رقص آ

تیغی به دست، خونی. آمد مرا که: چونی؟

گفتم بیا که خیر است! گفتا: نه! شر! به رقص آ

از عشق، تاج‌داران در چرخ ِ او چو باران

آن جا قبا چه باشد؟ ای خوش کمر به رقص آ

ای مست ِ هست گشته! بر تو فنا نبشته.

رقعه‌ی فنا رسیده. بهر ِ سفر به رقص آ

در دست، جام ِ باده آمد بُت‌ام پیاده

گر نیستی تو ماده، ز آن شاه ِ نر به رقص آ

پایان ِ جنگ آمد. آواز ِ چنگ آمد

یوسف زِ چاه آمد. ای بی‌هنر! به رقص آ

تا چند وعده باشد؟ و این سَر به سجده باشد؟

هجر اَم ببُرده باشد رنگ و اثر؟ به رقص آ

کی باشد آن زمانی، گوید مرا فلانی:

ک‌ای بی‌خبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص آ

طاووس ِ ما درآید و آن رنگ‌ها برآید

با مرغ ِ جان سراید: بی‌بال و پر به رقص آ

کور و کران ِ عالَم، دید از مسیح، مرهم

گفته مسیح ِ مریم: ک‌ای کور و کر! به رقص آ

مخدوم، شمس ِ دین است. تبریز رشک ِ چین است

اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ

 حتما بخوانید: متن خانواده یعنی ، متن خانواده دوست داشتنی من + متن عاشقانه برای خانواده 

شعر مولانا در مورد مرگ

خانواده

یکی از شاهکارهای طبیعت است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد خانواده از مولانا

برخیز و صبوح را بیارا

پرلخلخه کن کنار ما را

پیش آر شراب رنگ آمیز

ای ساقی خوب خوب سیما

از من پرسید کو چه ساقیست

قندست و هزار رطل حلوا

آن ساغر پرعقار برریز

بر وسوسه محال پیما

آن می که چو صعوه زو بنوشد

آهنگ کند به صید عنقا

زان پیش که دررسد گرانی

برجه سبک و میان ما آ

می‌گرد و چو ماه نور می‌ده

حمرا می ده بدان حمیرا

ما را همه مست و کف زنان کن

وان گاه نظاره کن تماشا

در گردش و شیوه‌های مستان

در عربده‌های در علالا

در گردن این فکنده آن دست

کان شاه من و حبیب و مولا

او نیز ببرده روی چون گل

می‌بوسد یار را کف پا

این کیسه گشاده از سخاوت

که خرج کنید بی‌محابا

دستار و قبا فکنده آن نیز

کاین را به گرو نهید فردا

صد مادر و صد پدر ندارد

آن مهر که می‌بجوشد آن جا

این می آمد اصول خویشی

کز سکر چنین شدند اعدا

آن عربده در شراب دنیاست

در بزم خدا نباشد آن‌ها

نی شورش و نی قیست و نی جنگ

ساقیست و شراب مجلس آرا

خاموش که ز سکر نفس کافر

می‌گوید لا اله الا

⇔⇔⇔⇔

شعر مولانا در مورد مهربانی کوتاه

پیوند میان شما و خانواده واقعی تان

تنها به خاطر یک پیوند خونی نیست،

بلکه به خاطر احترام و شادی و لذتی است

که بین یکایک شما در جریان است

 حتما بخوانید: متن زیبا در مورد عشق ، به خدا و همسر و خانواده و فرزند + عشق پاک و واقعی

شعر کوتاه مولانا

گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا

تا که بهار جان‌ها تازه کند دل تو را

بوی سلام یار من لخلخه بهار من

باغ و گل و ثمار من آرد سوی جان صبا

مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی

ملک و درازدستیی نعره زنان که الصلا

پای بکوب و دست زن دست در آن دو شست زن

پیش دو نرگس خوشش کشته نگر دل مرا

زنده به عشق سرکشم بینی جان چرا کشم

پهلوی یار خود خوشم یاوه چرا روم چرا

جان چو سوی وطن رود آب به جوی من رود

تا سوی گولخن رود طبع خسیس ژاژخا

دیدن خسرو زمن شعشعه عقار من

سخت خوش است این وطن می‌نروم از این سرا

جان طرب پرست ما عقل خراب مست ما

ساغر جان به دست ما سخت خوش است ای خدا

هوش برفت گو برو جایزه گو بشو گرو

روز شدشت گو بشو بی‌شب و روز تو بیا

مست رود نگار من در بر و در کنار من

هیچ مگو که یار من باکرمست و باوفا

آمد جان جان من کوری دشمنان من

رونق گلستان من زینت روضه رضا

آخرین بروز رسانی در : سه شنبه 16 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.