شعر در مورد ذکر ، و یاد خدا و صلوات و روزهای هفته - پارسی زی
شعر در مورد دریا از شاعران معروف ؛ گلچینی از اشعار شاعران درباره دریا

شعر در مورد دریا از شاعران معروف ؛ گلچینی از اشعار شاعران درباره دریا

شعر در مورد دریا از شاعران معروف شعر در مورد دریا از شاعران معروف ؛ گلچینی از اشعار شاعران درباره دریا همگی در سایت پارسی …

شعر در مورد آسمان ، ابری و آبی و پرستاره شب و کویر و عشق و زمین و پرواز

شعر در مورد آسمان ، ابری و آبی و پرستاره شب و کویر و عشق و زمین و پرواز

شعر در مورد آسمان شعر در مورد آسمان ابری و آبی ، اشعر زیبا در مورد آسمان  و زمین و کویر و عشق ، گزیده …

شعر در مورد سیزده بدر کودکانه ، شعر سیزده بدر سعدی و شهریار

شعر در مورد سیزده بدر کودکانه ، شعر سیزده بدر سعدی و شهریار

شعر در مورد سیزده بدر کودکانه شعر در مورد سیزده بدر کودکانه ، شعر سیزده بدر سعدی و شهریار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

چون ذکر را بلند نگوییم روز وشب

ماراکه هرنفس نفس واپسین بود

شعر در مورد ذکر

شعر در مورد ذکر ، شعر در مورد یاد خدا ، شعر در مورد ذکر صلوات و روزهای هفته

شعر در مورد ذکر ، شعر در مورد یاد خدا ، شعر در مورد ذکر صلوات و روزهای هفته همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد ذکر

خداوندا ترا زیبد حکومت

که وصفت را ندانم حدّ و غایت

خداوندا نباشد حال بی تو

خداوندا نباشد قال بی تو

توئی حال و توئی قال و توئی روح

ز تو گردان شده کشتیّ هر نوح

هر آنکس را که خواهی تاج بدهی

ز ملک عافیت صد باج بدهی

خداوندا ازین دریای جودت

بده یک قطره تا آرم سجودت

مرا از بحر جودت شبنمی بس

ز داروخانه‌ات یک مرهمی بس…

خداوندا توام این نطق دادی

نظام ملک عالم را نهادی

عطار

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر خدا

پادشاها جرم ما را در گذار

ما گنه کاریم و تو آمرزگار

تو نکوکاری و ما بد کرده‌ایم

جرم بی‌پایان و بیحد کرده‌ایم

مغفرت دارد امید از لطف تو

زانکه خود فرموده لاتقنطوا

بحر الطاف تو بی پایان بود

ناامید از رحمتت شیطان بود

نفس و شیطان زد کریما راه من

رحمتت باشد شفاعت خواه من

چشم دارم کز گنه پاکم کنی

پیش از آن کاندر جهان خاکم کنی

اندر آن دم کز بدن جانم بری

از جهان با نور ایمانم بری

عطار

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر روزهای هفته

شنبه شروع هفته

خدا یادم نرفته

خالق این جهانه

خدای آسمانه

ذکر لبم همینه

یارب العالمینه

بیشتر بخوانید : شعر در مورد جشن دندونی ، متن قشنگ دندونی و تبریک دندونی نوزاد

شعر در مورد ذکر و یاد خدا

خداوندا نه لوح و نه قلم بود

حروف آفرینش بی رقم بود

ارادت شد به حکمت تیز خامه

به نام عقل نامی کرد نامه

ز حرف عقل کل تا نقطه خاک

به یک جنبش نوشت آن کلک چالاک

ورش خواهی همان نابود و ناباب

شود نابودتر از نقش بر آب

اگر نه رحمتت کردی قلم تیز

که دیدی اینهمه نقش دلاویز…

ز ما گر آشکارا ور نهان است

ز لطف و رحمتت شرح و بیان است

بکردیم از تمام هستی خویش

نیامد هیچ جز لطفت فرا پیش

اگر لطف تو دامن برفشاند

ز ما جز نیستی چیزی نماند

بود بی‌رحمتت اجزای مردم

صفت‌های بد اندر نیستی گم

به ما تعلیم نفی «ماسوا» کن

شهادت ورد سرتا پای ماکن

شهادت غیر نفی «ماسوا» چیست

ز بعد لای نفی الا خدا چیست

وحشی بافقی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر

یکشنبه یادت باشه

خدابا بنده هاشه

بازم دلت رو شادکن

بخشندگی شو یادکن

بگوهمین رو والسلام

یاذالجلال والاکرام

⇔⇔⇔⇔

ثنا و حمد بی‌پایان خدا را

که صنعش در وجود آورد ما را

الها قادرا پروردگارا

کریما منعما آمرزگارا

چه باشد پادشاه پادشاهان

اگر رحمت کنی مشتی گدا را

خداوندا تو ایمان و شهادت

عطا دادی به فضل خویش ما را

وز انعامت همیدون چشم داریم

که دیگر باز نستانی عطا را

از احسان خداوندی عجب نیست

اگر خط درکشی جرم و خطا را

خداوندا بدان تشریف عزت

که دادی انبیا و اولیا را

بدان مردان میدان عبادت

که بشکستند شیطان و هوا را

به حق پارسایان کز در خویش

نیندازی من ناپارسا را

مسلمانان ز صدق آمین بگویید

که آمین تقویت باشد دعا را

خدایا هیچ درمانی و دفعی

ندانستیم شیطان و قضا را

چو از بی دولتی دور اوفتادیم

به نزدیکان حضرت بخش ما را

خدایا گر تو سعدی را برانی

شفیع آرد روان مصطفی را

محمد سید سادات عالم

چراغ و چشم جمله انبیا را

سعدی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر خدا

بعداز روز یکشنبه

رسید روز دوشنبه

از ته دل میخونم

خدای مهربونم

توقلبای ما جاته

یا قاضی الحاجاته

⇔⇔⇔⇔

خداوندا به فریاد دلم رس

تو یار بیکسان مو مانده بیکس

همه گویند طاهر کس نداره

خدا یار مو چه حاجت کس

باباطاهر

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر صلوات

سه شنبه هم یه روزه

نذار دلت بسوزه

بازم خداخدا کن

نعمتاشو نگاه کن

بگو فقط تو همین

یا ارحم الراحمین

⇔⇔⇔⇔

ای در درون جانم و جان از تو بی خبر

وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

عطار

بیشتر بخوانید : شعر در مورد زاهد ، خلوت نشین و زهد و پارسایی از حافظ

شعر در مورد ذکر روزهای هفته

توی تموم روزا

مثل چهارشنبه ها

خدارو میشه یادکرد

شادی هارو زیاد کرد

ذکر خدا معلومه

یاحی ویاقیومه

⇔⇔⇔⇔

خداوندا به احسانت به حق نور تابانت

مگیر آشفته می‌گویم که دل بی‌تو پریشانست

مولانا

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ذکر ایام هفته

هست ذکرپنج شنبه ها

شکوه ولطف خدا

لااله الاالله

خدایی نیست جز خدا

ملک الحق المبین

لطفهای او را ببین

⇔⇔⇔⇔

الهی! ما گنه کاریم و از شرم آستین بر رو

کریمی، دامن رحمت بپوشان بر گناه ما

سلمان ساوجی

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ذکر

جمعه ها باصلوات

تو میرسی به حاجات

دعا دعا دعاکن

خدارو توصداکن

خدا ظهور آقا

نزدیکتر بفرما

⇔⇔⇔⇔

خداوندا دری بگشا جمال خویشتن بنما

رهم تا من ز قید خویش و رنج آرزومندی

فیض کاشانی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد یاد خدا

ثنا و حمد بی‌پایان خدا را

که صنعش در وجود آورد ما را

الها قادرا پروردگارا

کریما منعما آمرزگارا

⇔⇔⇔⇔

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

سنایی غزنوی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد یاد خدا

چه باشد پادشاه پادشاهان

اگر رحمت کنی مشتی گدا را

خداوندا تو ایمان و شهادت

عطا دادی به فضل خویش ما را

⇔⇔⇔⇔

ندانم کجا می‌کشانی مرا

سوی آسمان یا به خاموش خاک

نییم در هراس از تو ای ناگزیر

ندانم کجا می‌کشانی مرا

ندانم کجا لیک دانم یقین

کزین تنگنا می‌رهانی مرا….

محمدرضا شفیعی کدکنی

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد یاد خدا

وز انعامت همیدون چشم داریم

که دیگر باز نستانی عطا را

از احسان خداوندی عجب نیست

اگر خط درکشی جرم و خطا را

⇔⇔⇔⇔

 تا بتوانی مدام می باش به ذکر

کز ذکر ترا راه نمایند به فکر

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد یاد خدا

خداوندا بدان تشریف عزت

که دادی انبیا و اولیا را

بدان مردان میدان عبادت

که بشکستند شیطان و هوا را

⇔⇔⇔⇔

در گوشه ذکر گوشه گیران

این ذکر طرار هر زبان باد

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکان در مورد یاد خدا

به حق پارسایان کز در خویش

نیندازی من ناپارسا را

مسلمانان ز صدق آمین بگویید

که آمین تقویت باشد دعا را

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دوست ، خوب و بد و از دست رفته و بی معرفت و صمیمی

 زهی وصف لبت ذکر زبانها

دهانت در سخن اکسیر جانها

⇔⇔⇔⇔

شعری کودکانه در مورد یاد خدا

خدایا هیچ درمانی و دفعی

ندانستیم شیطان و قضا را

چو از بی دولتی دور اوفتادیم

به نزدیکان حضرت بخش ما را

⇔⇔⇔⇔

 می رود ذکر رفتنش بسیار

باز جای بلا بجنبیده ست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد یاد خدا کودکانه

خدایا گر تو سعدی را برانی

شفیع آرد روان مصطفی را

محمد سید سادات عالم

چراغ و چشم جمله انبیا را

⇔⇔⇔⇔

 آن چنانش به ذکر مشغولم

که ندانم به خویشتن پرداخت

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد یاد خدا

خداوندا ترا زیبد حکومت

که وصفت را ندانم حدّ و غایت

خداوندا نباشد حال بی تو

خداوندا نباشد قال بی تو

⇔⇔⇔⇔

 پیش رقیب کافرت در داد ما را چشم تو

گر ذکر کشتن می کنی، هم ذکر آن غماز کن

⇔⇔⇔⇔

شعری کوتاه در مورد یاد خدا

ازین گفتن، خدایا، شرم دارم

و زان حضرت به غایت شرمسارم

ز فیض خود دلم پر نور گردان

زبانم را ز باطل دور گردان

⇔⇔⇔⇔

 دلی که جمع ز ذکر خفی چو غنچه شود

ز ذکر اره چه لازم دو نیم باید کرد؟

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پدر ، مادر و پسر و دختر از دست رفته از شاعران بزرگ

شعری در وصف ذاکر

چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز

بر شکوه سفر آخرتم، افزودند

اشک در چشم، کبابی خوردند

قبل نوشیدن چای،

همه از خوبی من میگفتند

ذکر اوصاف مرا،

که خودم هیچ نمی دانستم.

⇔⇔⇔⇔

 تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است

جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست

⇔⇔⇔⇔

شعر در وصف سید ذاکر

پدرم فکر میکند با زور، می شود عشق را بخشکاند

ذکر توبه… گناه و استغفار، زیر گوشم مدام می خواند

⇔⇔⇔⇔

 وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

⇔⇔⇔⇔

شعر در وصف ذاکر

یاری که همچون شعرهای حضرت حافظ

نامش مرا ذکر شب و ورد سحر باشد

⇔⇔⇔⇔

 حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

بشتاب هان که اسب و قبا می فرستمت

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر ایام هفته

ورد لبهایت اگر چون شیخ ذکر یا رب است

می شود یک جفت چشم شوخ جادویت کند

⇔⇔⇔⇔

 لب چو آب حیات تو هست قوت جان

وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر ایام هفته برای کودکان

اسم کوچکش دایم ذکر هر شبت باشد

 او به نام فامیل ت اکتفا کند سخت است

⇔⇔⇔⇔

 ذکر رخ و زلف تو دلم را

وردیست که صبح و شام دارد

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر روزهای هفته

ای سرو! ذکر خیر تو را از درخت ها…

افتادگی شنیده ام و ایستادگی

⇔⇔⇔⇔

 مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید

که حلقه ای ز سر زلف یار بگشاید

⇔⇔⇔⇔

ذکر ایام هفته با شعر

دلم هوای حرم کرده یا علی مددی

هوای ذکر پدرها و اشک مادرها

هوای دیدن فوّاره‌های گوهرشاد

زلال آینه‌ها و صفای مرمرها

⇔⇔⇔⇔

 گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان

هر جا که نام حافظ در انجمن برآید

⇔⇔⇔⇔

ذکر ایام هفته به صورت شعر

نه من تنها مقیم معبد عشق تو ام،

پیداست تمام شهر هم ذکر تو می گویند پنهانی

⇔⇔⇔⇔

 تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس

ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ذکر ایام هفته

“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”

عیسای خانواده دمش فرق می کند

⇔⇔⇔⇔

 امید وصل مدار و خیال دوست مبند

گرت به خویشتن از ذکر دوست پرواییست

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه ذکر روزهای هفته

دورم از دین خود و قبله ی من گم شده و

معبد و قبله ی من، ذکر دعایم تو شدی

⇔⇔⇔⇔

 خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد

سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

⇔⇔⇔⇔

ذکر ایام هفته با شعر کودکانه

اصلا بیا تمام این حرف ها را فراموش کنیم

همه چهارشنبه ها که در راهی

من ذکر می خوانم

شاید

صبح شنبه را تو آغاز کنی!

⇔⇔⇔⇔

 چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را

که پنهان شوق مذکوری ندارد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد زندگی ، زیباست و سخت و ساده و شاد و روستایی سالم

ذکر ایام هفته همراه با شعر

راه عبادت تو کم نیست

با لبهایم پرستش می کنم تو را

ذکر نامت می کنم

بر لبانت بوسه می زنم

با گیسوانم پرستش می کنم تو را

⇔⇔⇔⇔

 ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کرده اند

حال سرگردانی آدم به رضوان گفته اند

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر ایام هفته کودکانه

من از این می ترسم

که دوست داشتن را ؛

مثل مسواک زدن ِ بچه ها

به من و تو تذکر بدهند

⇔⇔⇔⇔

 در هیچ موقفم سر گفت و شنید نیست

الا در آن مقام که ذکر شما رود

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر روز هفته

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

طاقت بار فِراق این همه ایامم نیست

خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد

سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

⇔⇔⇔⇔

 ما زنده به ذکر دوست باشیم

دیگر حیوان به نفخه صور

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر ایام هفته برای بچه ها

 سودای سفر از ذکر بود

از ذکر شود مردم سفری

⇔⇔⇔⇔

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست

که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ذکر روزهای هفته

 بس کنم ذکر تو نگویم بیش

ذکر هر ذکر و یاد یاد تویی

⇔⇔⇔⇔

 قصه لیلی مخوان و غصه مجنون

عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل

⇔⇔⇔⇔

شعر ذکر صلوات

 کدام ذکر به این ذکر می رسد صائب

که آدمی نفس خویش را شمار کند

⇔⇔⇔⇔

 نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند

که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

⇔⇔⇔⇔

شعر برای ذکر صلوات

 حلقه تسبیح، شرط ذکر نیست

ذکر کن،در حلقه زنار باش

⇔⇔⇔⇔

 تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم

شکر خیالت هنوز می نتوان توختن

⇔⇔⇔⇔

شعر های ذکر صلوات

 چه کنم ذکر که من ذکر توام

چه کنم رای که رایات توام

⇔⇔⇔⇔

 گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی

به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی

⇔⇔⇔⇔

نام زیبای تو آرام دل و جان من است

ذکر جان بخش تو هم مایه سامان من است

تو رجائی تو دلیلی تو غیاثی و انیس

انس دائم به تو خود محور ایمان من است

آن چراغی که کند روح و روانم روشن

یاد دلجوی تو آن مهر فروزان من است

می کنم خاطر خود را به جمالت روشن

روی زیبای تو هم نور دو چشمان من است

آن که هر لحظه کند محو خودش “مخلص” را

حرف حرفی زتو در مصحف جانان من است

فتح الله آقاخانی (مخلص)

شعر در مورد ذکر ، و یاد خدا و صلوات و روزهای هفته

خداوندی چنین بخشنده داریم

که با چندین گنه امیدواریم

که بگشاید دری کایزد ببندد

بیا تا هم بدین درگه بزاریم

خدایا گر بخوانی ور برانی

جز انعامت دری دیگر نداریم

سرافرازیم اگر بر بنده بخشی

وگرنه از گنه سر برنیاریم

ز مشتی خاک ما را آفریدی

چگونه شکر این نعمت گزاریم

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان

وگرنه ما همان مشتی غباریم

تو با ما روز و شب در خلوت و ما

شب و روزی به غفلت می‌گذاریم

نگویم خدمت آوردیم و طاعت

که از تقصیر خدمت شرمساریم

مباد آن روز کز درگاه لطفت

به دست ناامیدی سر بخاریم

خداوندا به لطفت باصلاح آر

که مسکین و پریشان روزگاریم

ز درویشان کوی انگار ما را

گر از خاصان حضرت برکناریم

ندانم دیدنش را خود صفت چیست

جز این را کز سماعش بیقراریم

شرابی در ازل درداد ما را

هنوز از تاب آن می در خماریم

چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی

بیا تا سر به شیدایی برآریم

سعدی

⇔⇔⇔⇔

می برد دایره ذکر قرار از دلها

کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد

⇔⇔⇔⇔

به نام آنک جان را نور دین داد

خرد را در خدا دانی یقین داد

خداوندی که عالم نامور زوست

زمین و آسمان زیر و زبر زوست

دو عالم خلعت هستی ازو یافت

فلک بالا زمین پستی ازو یافت

فلک اندر رکوع استاده اوست

زمین اندر سجود افتاده اوست…

یکی اول که پیشانی ندارد

یکی آخر که پایانی ندارد

یکی ظاهر که باطن از ظهورست

یکی باطن که ظاهر تر ز نورست

نه هرگز کبریایش را بدایت

نه ملکش را سرانجام و نهایت

خداوندی که او داند که چونست

که او از هرچ من دانم برونست

چو دید و دانش ما آفریدست

که دانستست او را و که دیدست

ز کنه ذات او کس را نشان نیست

که هر چیزی که گوئی اینست آن نیست…

عطار

⇔⇔⇔⇔

ذکر خالص بود از بند علایق رستن

رشته سبحه ز زنار نمی باید کرد

⇔⇔⇔⇔

باریک تاچو رشته نگردد خداشناس

ذکر خفی ز حلقه زنار نشنود

⇔⇔⇔⇔

عنان نفس کشیدن جهاد مردان است

نفس شمرده زدن ذکر اهل عرفان است

⇔⇔⇔⇔

آن را که هست چون نفس خود محرکی

غافل ز ذکر حضرت یزدان چرا شود

⇔⇔⇔⇔

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای

فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی

ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت

ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری

که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

غبار راهگذارت کجاست تا حافظ

به یادگار نسیم صبا نگه دارد

حافظ

⇔⇔⇔⇔

چون ذکر را بلند نگوییم روز وشب

ماراکه هرنفس نفس واپسین بود

⇔⇔⇔⇔

ذکر بی خاطر آگاه نفس سوختن است

پاس تسبیح ز صد راهگذار باید داشت

⇔⇔⇔⇔

افتاده است دور ز نزدیکی خدا

صائب کسی که ذکر به آوازمی کند

⇔⇔⇔⇔

قرن ها می رود و ذکر جمیل سعدی

همچنان مانده در افواه انام ای شیراز

⇔⇔⇔⇔

دمی که صرف به ذکر خدا شود صائب

هزار بار به از عمر جاودان باشد

⇔⇔⇔⇔

حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست

خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست

⇔⇔⇔⇔

هرکه بیرون ننها پای خود از حلقه ذکر

چشم چون سبحه ز صد راهگذر باز کند

آخرین بروز رسانی در : پنج شنبه 22 مهر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.