شعر در مورد زندگی زیباست و سخت و ساده و شاد و روستایی سالم
شعر در مورد دعا ، حاجت گرفتن و دعای صبحگاهی + دعای خیر و دعا برای دوست
شعر در مورد دعا شعر در مورد دعا ، حاجت گرفتن و دعای صبحگاهی + دعای خیر و دعا برای دوست همگی در سایت پارسی …
پروفایل مشکی فوت ، مادر و پدر و عمه + عکس شمع تسلیت برای پروفایل
پروفایل مشکی فوت پروفایل مشکی فوت ، مادر و پدر و عمه + عکس شمع تسلیت برای پروفایل همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …
شعر دوست داشتن ، واقعی و پنهانی معشوق + دوست داشتن از عشق برتر است
شعر دوست داشتن شعر دوست داشتن ، واقعی و پنهانی معشوق + دوست داشتن از عشق برتر است همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …
شعر در مورد زندگی
زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند.همه ما ممکن است گاهی در زندگی دچار مشکل شویم ولی می بینیم که زیبایی زندگی در همین فراز و نشیب هاست.در این ملب از سایت پارسی زی گلچین شعر در مورد زندگی زیباست را برای شما تهیه نموده ایم.
شعر در مورد زندگی
شعر در مورد زندگی زیباست
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت
علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یه آذر ماهی حتی از زندگی خودش هم می گذره
اون موقعست که باید خیلی بترسی
یه آذر ماهی بعد از اینکه تصمیم گرفت
کمانش رو تا آخر میکشه
بدون اینکه از بین رفتن چیزی براش مهم باشه
فقط به هدفش فکر میکنه
شعر در مورد آذر ماه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت
علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خوش آمد گویی ، جملات خوش آمدگویی زیبا
به آن چشم های درشت جان داری که همیشه،
تا زنده ام،
الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود.
بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام.
به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم،
بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان،
و هنگامی که از من غایبند،
چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ….
شعر گل آفتابگردان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام
بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین
گلشنی پیرامنش چون روضهٔ دارالسلام
صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادب
دوستداران صاحباسرار و حریفان دوستکام
بادهٔ گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک
نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام
غمزهٔ ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده دام
نکتهدانی بذلهگو چون حافظ شیرین سخن
بخششآموزی جهانافروز چون حاجی قوام
هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
شعر از حافظ
شعر در مورد بخشش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم
شعر در مورد خانواده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کنجِ مطبخ، دست به کار روز و شب با پشتِکار آشِ خود را بار کردیم
هم زدیم و هم زدیم تا که بعد از خستگیِ فراوان آشِمان آماده شد
با هزارن ذوق و شوق بعدِ سالها انتظار ما چشیدیم
زندگی آشِ دهن سوزی نبود
شعر در مورد تلاش و کوشش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در عرصهء زندگی ز هر فتح و شکست
بسیار توان تجربه آورد بدست
پیروزی ما بسته به دور اندیشی است
دور اندیشی نتیجهء تجربه است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر صبح که از خواب بیدار می شوم به تو فکر می کنم
به عنوان قهرمانی که به زندگی ام وارد شد
هنگامی که در نزاع و کشمکش بودم بیشتر و بیشتر برایم ظاهر شدی
می ترسم از اینکه نتوانم بدون تو زندگی کنم …
شعر در مورد برادر
زندگی تکرار فرداهای ماست
میرسد روزی که فردا نیستیم
آنچه میماند فقط نقش نکوست
نقش ها می ماند و ما نیستیم …
عکس پروفایل خاص
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گر که با هم همصدا ملت شود
تابع این مردمان دولت شود
گر که همفکری کنند با یکدگر
شهر میگردد گلستان سر بسر
گر که همکاری بود در بینشان
سهل واسان میشود هر کارشان
با تعاون شهر خود گلزار کن
با تعاون خفته را بیدار کن
سختی خود با تعا ون رفع کن
با تعاون دشمنان را دفع کن
اقتصادت با تعاون جور کن
تلخی دنیا زکامت دور کن
زندگی شیرین شود با اتحاد
حل شود هر مشکلی با اتحاد
پیشه کن در زندگی وارستگی
چیره شو در کار با همبستگی
با رفاقت تو به دنیا سروری
گوی سبقت با اخوت میبری
با رفیقان جملگی یکدل شوید
تا شما حلال هر مشکل شوید
یک صدا ویک جهت با اتفاق
تا کدورت رفع گردد با نفاق
گفت پیغمبر به آواز رسا
کل دنیا را بود مالک خدا
با خدای خود اگر مومن شوید
شاد هم شنگول هم خوشدل شوید
گر تعاون شد به شهری برقرار
محتکر از شهر بنماید فرار
آنچه پیغمبر به مردم یاد داد
اتحاد است اتحاد است اتحاد
شعر در مورد همدلی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد باغ ، میوه و چای ایرانی و ارم و باغ گل و باغ وحش
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست،
اما برای ماهی زندگیست…
برای کسی که دوستت دارد
زندگی باش نه تفریح!!
شعر در مورد دریا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پس این ها همه اسمش زندگی است:
دلتنگی ها، دل خموشی ها، ثانیه ها، دقیقه ها
حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد
ما زنده ایم، چون بیداریم
ما زنده ایم، چون می خوابیم
و رستگار و سعادتمندیم،
زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
شعر در مورد ثانیه ها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چو شهد
زندگی، بغض فـروخورده نیست
زندگی، داغ جگـــر گـــوشه نیست
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
زندگی، شـــوق وصال یار است
زندگی، لحظه دیدار به هنگامـــه یاس
زندگی، تکیه زدن بر یــار است
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند
که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است
زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است
زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است
زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است
به، چقدر شیـــرین است
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،
روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
زندگی گاه شده است که برد بیراهم
زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
زندگی را باید، قدر بدانیم هم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هوای “پسرکوچولوهای ریش دار” زندگیمان را داشته باشیم
آنها راه زیادی را از پسربچگیشان آمده اند
تا مرد رویاهای ما باشند …
دنیا بدون “دوستت دارم” با صدایی مردانه
جای ناامن و ترسناکی ست …
دنیا بدون صاحبان کفش های ۴۲ و بزرگتر
ردپای خوشبختی را کم دارد
شعر در مورد پسر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صدای پای آب آید به گوشم که فریادی کشد اینک خموشم
صدایی از پی درد است جانم چنان سوزاند اینک استخوانم
صدای شر شر آب است مظلوم که بی رحمانه اینک گشته محکوم
صدایش یک پیام آرد برایم که جانان پدر من کم بهایم
اگر قدر و بهایم را ندانید سرود مهربانی را نخوانید
به من ظلم و ستم کردید بسیار طبیعت می شود یک باره بیمار
صدایم کن صدایم کن به گوشم طنین زندگی را می فروشم
صدایم کن که من بس پر بهایم یقین من هدیه از سوی خدایم
بدان این قصه را آنگه شوم شاد که عالم را کنم من خوب آباد
جهان خوان کرم گردید یاران پر از لطف و نعم گردید یاران
شعر در مورد آب
بیشتر بخوانید : شعر در مورد بهشت ، گمشده و زیر پای مادران است و بهشت و جهنم
دروغ میگویند
تا تو تمامِ سهمِ من از ثروتِ سپیدهدَمی
کوه و جاده و دریا چیست
دریا و دشنام و کلمه کدام است
من خودم این حروفِ مُرده را
به مزامیرِ زندگی باز خواهم گرداند.
شعر در مورد ثروت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نگاهت را قاب می گیرم. در پس آن لبخند. که به من. شور و نشاط زندگی می بخشد.
امروز روز توست… تولــ ــ ـ ـــدت مبارک.
شعر در مورد نولد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد زندگی ساده
در روبروی پنجره چشمهایم
زندگی جریان دارد چون آبها
تکه های چوبین زندگی
می آمیزد چون چند تکه پازلی
پاییزان اشت زندگی من
ولی ریزش برگ ندارد
جعبه رنگ است زندگی من
ولی هر رنگ جداگانه است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد دوست
زندگی با صدا شروع میشه ، بیصدا تموم میشه . . .
عشق با ترس شروع میشه ، با اشک تموم میشه . . .
دوستیه خوب ، هر جایی میتونه شروع بشه، اما هیچ جا تموم نمیشه !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به تو قسم و به ناز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا میگردد
زندگی زیبا نیست!
انچه زیباست تویی ، همسرم سال نو مبارک
میدونی فرق عزیز و دلتنگ چیه ؟
دلتنگ کسیه که پیام تبریک عید نوروز میده ، عزیز کسیه که اون پیام رو میخونه
عزیزم عیدت مبارک
همسرم بیا درسال جدید بندگی خدا کنیم تا خداوند همه ی چیز را بنده ی ما کند
تبریک عید نوروز
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به ما دروغ می گفتن
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید
درست این است
زندگی آن قدر درد دارد که از درد نو
درد کهنه فراموش می شود
شعر در مورد خیانت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد زندگی شاد
زندگی شاد زیستن است
از کنار غم ها بر خاستن است
زندگی قاه قاه خندیدن است
از تمام لحظه ها لذت بردن است
زندگی ساده زیستن است
با نداشته ها ساختن است
زندگی عمر سبز گل است
زندگی مرگ سخت بلبل است
زندگی کوچ پرستو هاست
زندگی ترک ترس وخوف هاست
زندگی سخن گفتن است
با پرندگان هم صحبت شدن است
زندگی گاه گریستن است
از درد ها برای کسی گفتن است
زندگی فهمیدن است
راز ها را کشف کردن است
زندگی عاشقانه زیستن است
با عاشقان تا کردن است
زندگی صادق بودن است
با همه یک رنگ بودن است
زندگی خوش بودن است
زندگی خندیدن است
زندگی صاف بودن است
زندگی سبز بودن است
زندگی هست
زندگی هست
زندگی هست
زندگی کن؛چون زندگی هست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد زندگی سخت
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند!
در «گلستانه» چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود، که صدایم میزد.
پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم:
چه کسی با من، حرف میزند؟
سوسماری لغزید.
راه افتادم.
یونجهزاری سر راه.
بعد جالیز خیار، بوتههای گل رنگ
و فراموشی خاک.
لب آبی
گیوه ها را کندم، و نشستم، پاها در آب:
«من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه!
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ، میچرخد گاوی در کرد.
ظهر تابستان است.
سایه ها میدانند، که چه تابستانی است.
سایههایی بیلک،
گوشهای روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی این جاست.
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشۀ نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند.»
بیشتر بخوانید : شعر در مورد پدر از دست رفته ، روی سنگ قبر و پدر فوت شده
شعر در مورد زندگی سخت
عمرم گذشت و سختی جان را نگر که باز
در انتظار طلعت فردا نشسته ام
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سخت است که معتاد نگاهی شده باشی
دیوانه ی چشمــان سیاهی شده باشــی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حسودی ام می شود
به همه چیز؛
به همه کس…؛
به کسانی
که سالهاست
در کنار تو زندگی می کنند!
می بینی؟
دوریت آنقدر دیوانه ام کرده
که هیچ تیمارستانی قبولم نکند!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو که عمریست عاشقانه نوشتی
عاشقانه خواندی
عاشقانه زندگی کردی
عشق ورزیدی از آنچه داشتی بخشیدی …
حتی بی هیچ پاداشی…
خود را سرزنش نکن…
لذت ببر از اینکه دوست داشتن را آموخته ای
هر آدمی وسعت روحش به دوست داشتن قد نمیدهد
و این وسعت روح توست تــــــــیر مــــــــاهــــــــی…….
شعر در مورد تیر ماه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم…
کلید قلبم را در دستانت می گذارم نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و سربر شانهی تو اینچنین آرام به خواب می روم؟
کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!
کیستی که من جز او نمی بینم و نمی یابم ؟!!
دریای پشت کدام پنجره ای؟ که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای پر شور زیبا و روان دنیای با تو بودن
در اوج همیشه هایم جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد از فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب باعبور ازتاریکی های سپری شده…
کیستی ای مهربان ترین؟
شعر از: احمد شاملو
شعر در مورد بی اعتمادی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همین که می خواهم باور کنم
همه ی روز هایی را که با تو در این خانه زندگی کرده ام
خواب بوده اند…
دکمه ی پیراهنت را پیدا می کنم!
شعر در مورد خانه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهرم ، تکه نانی آورد ،
آمد آنجا ، لب پاشویه نشست ،
به هوای خبر از ماهی ها
دست ها کاسه نمود ، چهره ای گرم در آن کاسه بریخت
و به لبخندی تزئینش کرد
هدیه اش داد ، به چشمان پذیرای دلم
پدرم دفتر شعری آورد ،
تکیه بر پشتی داد ، شعر زیبایی خواند ،
و مرا برد ، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی ، راز بزرگی ست که در ما جاری ست
زندگی ، فاصله ی آمدن و رفتن ماست
رود دنیا ، جاری ست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
شعر در مورد خودم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانی ست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جانی به تلخی می کَنم ، جسمی به سختی می کشم
روزی به آخر می برم ، خوابی پریشان می کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عاقبت هرچه بود با سختی
سر ِ خورشید را جدا کردند
بیشتر بخوانید : شعر در مورد پنجره ، قدیمی و فولاد و باران و گلدان از شاملو و سهراب سپهری
شعر در مورد زندگی از شاعران بزرگ
شعر در مورد زندگی از اقبال لاهوری
زندگی ای زنده دل دانی که چیست
عشق یک بین در تماشای دوئی است
مرد و زن وابسته ی یک دیگرند
کائنات شوق را صورت گرند!
زن نگه دارنده ی نار حیات
فطرت او لوح اسرار حیات
آتش ما را بجان خود زند
جوهر او خاک را آدم کند
در ضمیرش ممکنات زندگی
از تب و تابش ثبات زندگی
شعله ئی کز وی شررها در گسست
جان و تن بی سوز و او صورت نبست
دستهات مال من؟
با دستهای من بنویس
با دستهای من غذا بخور
با دستهای من موهات را مرتب کن
با دستهای من به زندگی فرمان بده
فقط دستهات را
از تنم بر ندار
شعر در مورد غذا
شعر در مورد زندگی از سعدی
بروی دوستان خوشباش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی می شود کم
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بنیادش نه بنیادیست محکم
برو شادی کن ای یار دل افروز
چو خاکت می خورد چندین مخور غم
عقلم بدزد لختی، چند اختیار دانش؟
هوشم ببر زمانی، تا کی غم زمانه؟
سعدی وفا نمی کند ایام سست مهر
این پنج روز عمر بیا تا وفا کنیم
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن عاشقانه
زمانی که به آسمون شب با هزاران ستاره نگاه می کنم،
چشمای تو رو یادم می یاد، بخاطر اینکه اون ها مثل ستاره ها می درخشن
وقتی که به خورشید نگاه می کنم، یاد تو می افتم،
چون تو روشنایی بخش زندگی من هستی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان می دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
رومی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
۱٫ از حافظ شیرازی:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چو ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد و از این بیش ندانم که به پیمانه زدند
این غزل حافظ به زیبایی مفاهیمی عمیق درباره زندگی، عشق، و عرفان را بیان میکند. او با زبانی رمزآلود و پر از ایهام، خواننده را به تفکر و تأمل درباره حقیقت هستی دعوت میکند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
۲٫ از مولانا:
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست گر بیفروزیش، رقص شعله آغاز میشود
این شعر کوتاه مولانا، با بیانی ساده و در عین حال عمیق، به ما یادآوری میکند که زندگی پر از پتانسیل و انرژی است. ما باید این انرژی را بیدار کنیم و به آن اجازه دهیم تا در وجودمان شعلهور شود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
۳٫ از سهراب سپهری:
زندگی خالی نیست مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد
این شعر سپهری، با زبانی لطیف و تصاویری زیبا، به ما امید و انگیزه میدهد. او به ما یادآوری میکند که حتی در سختترین لحظات زندگی، زیباییها و نعمتهایی وجود دارند که ارزش زندگی کردن را دارند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
۴٫ از خیام:
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
این رباعی خیام، با بیانی واقعگرایانه و در عین حال شاعرانه، به ما یادآوری میکند که زندگی کوتاه و گذرا است. ما باید از هر لحظه آن لذت ببریم و قدر آن را بدانیم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
۵٫ از فردوسی:
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
این بیت فردوسی، با بیانی حکیمانه و آموزنده، به ما اهمیت دانش و خرد را یادآوری میکند. او به ما میگوید که با دانش میتوانیم بر مشکلات زندگی غلبه کنیم و به سعادت برسیم.