شعر در مورد طراوت ، متن زیبا و شعر کوتاه و جملات درباره گل و باران - پارسی زی
متن درباره صبحانه پاییزی و گلچینی از جملات زیبا درباره صبحانه پاییزی

متن درباره صبحانه پاییزی و گلچینی از جملات زیبا درباره صبحانه پاییزی

متن درباره صبحانه پاییزی متن درباره صبحانه پاییزی ؛ گلچینی از جملات زیبا درباره صبحانه پاییزی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

متن در وصف تولد رفیق ، عکس و تبریک تولد رفیق فابریک طنز

متن در وصف تولد رفیق ، عکس و تبریک تولد رفیق فابریک طنز

متن در وصف تولد رفیق متن در وصف تولد رفیق ، عکس و تبریک تولد رفیق فابریک طنز همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

جمله کوتاه تولدت مبارک عاشقانه ، متن تبریک تولد خاص عاشقانه

جمله کوتاه تولدت مبارک عاشقانه ، متن تبریک تولد خاص عاشقانه

جمله کوتاه تولدت مبارک عاشقانه جمله کوتاه تولدت مبارک عاشقانه ، متن تبریک تولد خاص عاشقانه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

شعر در مورد طراوت

شعر در مورد طراوت ، متن زیبا و شعر کوتاه و جملات درباره گل و باران

شعر در مورد طراوت ، متن زیبا و شعر کوتاه و جملات درباره گل و باران همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

ماه دوست داشتنی من!

این سرزمین فقط به عطر تو آشناست

ریشه هایش به طراوت دستان تو و

زلالی احساس تو گره خورده است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد طراوت

میان من و تو

فاصله یک باران ست

و خیالت که مرا

از پنجره می گیرد

و می برد

قدم زنان تا عشق.

می رسم به تو

با تن پوشی از آغوش

و دست هایی

پر از طراوت اوّلین سلام

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ضرب المثل ، های فارسی معروف و حکایت ها

شعر طراوت

نگاه کن، پرندگان زمستانی،

چگونه در دل من خود را گرم می کنند

و ماه نیمه، در طراوت روحم، نیم دیگر خود را می جوید

ببین چگونه تو را دوست دارم

که آفتاب یخ زده در رگ هایم می خزد

و در حرارت خونم پناهی می جوید

⇔⇔⇔⇔

شعر طراوت باران

طراوت روی آجرهاست روی استخوان روز

چه میخواهیم ؟

بخار فصل گرد واژه های ماست

⇔⇔⇔⇔

شعر طراوت بهار

خانه‌اش

طراوتی دارد

 از عشق و آفتاب و سعادت

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دل ، گرفتن و شکستن و دلتنگی و دل شکسته عاشق

شعر طراوت زندگی

باید به طراوت تقویم های کهنه سفر کنم

تقویم ناب ترین ترانه ی نمناک

قویم سبزترین سلام اول صبح

تقویم دور دیدار بوسه و دست

⇔⇔⇔⇔

شعر زهرا طراوتی

طراوت درین باغ رنگی ندارد

مگر انفعالی تراویده باشد

غم خانه داریست دام فریبت

گره بند تار نظر دیده باشد

⇔⇔⇔⇔

شعر طراوت آب

طراوت درین خاکدان نیست ممکن

گر آبیست دارد تیمم وضویش

لب از هرزه سنجی است مقراض

هستی سر شمع هم در سر گفتگویش

بیشتر بخوانید : شعر در مورد صداقت ، و راستی و راستگویی و پاکی کودکانه برای بچه ها

شعر طراوت گل

موج طراوت چمن ناامیدیم

دارم شکستنی که ندارد هزار رنگ

بیرنگی ئی بهیچ تعلق گرفته ام

یعنی برنگ بوی گلم در کنار رنگ

⇔⇔⇔⇔

شعر پر طراوت

رویی به طراوت قمر داری

چشمی ز ستاره شوختر داری

در مصر وجود، ماه کنعان را

از حسن غریب دربدر داری

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد طراوت

به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است

به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر است

ای صبا، گر گذری بر سر آن کو، برسان

خبر ما بر آنکس که ز ما بی خبر است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دی ماه ، دی ماهی ها و مرد و زن متولد دی ماه

شعر نو طراوت

طراوت چمن اعتبار حسن حیاست

چراغ رنگ گل از آب میکند روغن

زگفتگو ندهی جوهر وقار بباد

بموج میدهد از آب صورت رفتن

⇔⇔⇔⇔

شعر نو طراوت زندگی

ناله درد طراوت آبیار دل نشد

این چمن بی آب ماند از نارسائیهای سرو

شور حسن از ساز عاشق بشنو و خاموش باش

کوکوی قمریست اینجا قلقل مینای سرو

⇔⇔⇔⇔

شعر های زهرا طراوتی

گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو

طراوت گل و بوی بهار من دارد

دگر سر من و بالین عافیت هیهات

بدین هوس که سر خاکسار من دارد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بهمن ماه ، بهمن ماهی ها و شعر زیبا در مورد زن و مرد متولد بهمن

شعر مفهومی در مورد طراوت

ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو

نادرست اندر نگارستان دنیی روی تو

دختران مصر را کاسد شود بازار حسن

گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو

⇔⇔⇔⇔

باز کن پنجره‌ها را که نسیم،

روز میلاد اقاقی‌ها را

جشن می‌گیرد و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده است

همه چلچله‌ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یک‌باره آواز شده است؛

و درخت گیلاس

هدیه جشن اقاقی‌ها را

گل به دامن کرده است …

باز کن پنجره‌ها را ای دوست

هیچ یادت هست؟

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ‌ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شب‌های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

با سر و سینه گل‌های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم،

که در این کوچه تنگ،

با همین دست تهی،

روز میلاد اقاقی‌ها را جشن می‌گیرد.

خاک جان یافته است،

تو چرا سنگ شدی؟

تو چرا این همه دل‌تنگ شدی؟

باز کن پنجره‌ها را و بهار را باور کن …

(فریدون مشیری)

آخرین بروز رسانی در : دوشنبه 24 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.