شعر در مورد عینک ، خوش بینی و دودی و متن و عکس نوشته عینکی ها - پارسی زی
شعر غمگین تسلیت ، شعر کوتاه در مورد مرگ دوست + شعر برای تسلیت مادر

شعر غمگین تسلیت ، شعر کوتاه در مورد مرگ دوست + شعر برای تسلیت مادر

شعر غمگین تسلیت شعر غمگین تسلیت ، شعر کوتاه در مورد مرگ دوست + شعر برای تسلیت مادر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

جملات عرض تسلیت پدر ، پیام تسلیت پدر به دوست صمیمی شعر

جملات عرض تسلیت پدر ، پیام تسلیت پدر به دوست صمیمی شعر

جملات عرض تسلیت پدر جملات عرض تسلیت پدر ، پیام تسلیت پدر به دوست صمیمی شعر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

استاتوس تولدت مبارک داداشی ، متن و عکس تولد داداشم تولدت مبارک

استاتوس تولدت مبارک داداشی ، متن و عکس تولد داداشم تولدت مبارک

استاتوس تولدت مبارک داداشی استاتوس تولدت مبارک داداشی ، متن و عکس تولد داداشم تولدت مبارک همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

شعر در مورد عینک

شعر در مورد عینک ، خوش بینی و دودی و متن و عکس نوشته عینکی ها

شعر در مورد عینک ، خوش بینی و دودی و متن و عکس نوشته عینکی ها همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

عینکی از شعرهای تو بر چشم گذاشته ام

و به کشف جهان رفته ام

به جهانی دیدنی

و دوست داشتنی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد عینک

این شهر

پر است از حرف من و تو

عینک آفتابی ات را

از روی چشم هایت بردار

تا آفتاب مرداد بگوید

چقدر بخاطرت

سیلی توی گوشم زد

تا آدمم کند..

بیشتر بخوانید : شعر در مورد اردیبهشت ماه ، شیراز و بانوی اردیبهشت ماهی

شعر در مورد عینک دودی

زندگی زیباست چشمی باز کن

گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بدبینی خود را شکست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد عینکی ها

حتی در خاطرم نمانده 

که توی آن عکس برفی

شال گردن انداخته بودی یا نه

یا توی آن عکس ظهرِ تابستانی ات 

عینک دودی به چشم داشتی یا نداشتی

فقط به طرز احمقانه ای 

خودم را عذاب می دهم که:

حالا که «من» این عکس ها را نینداخته ام،

نکند عکاس، «او» باشد!؟

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد عینک

برف آب می شود

و من همچنان تو را تماشا می کنم

با فنجان چای نیم خورده

و کتابی در دست

روی صندلی لهستانی با عینکی خسته

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خرداد ماه + خرداد ماهی ها و متولدین خرداد

شعر کودکانه در مورد عینک

نگاهت را

هنوز از روی عینکم

پاک نکرده ام

و ته کفش هایم

هنوز یک تکه از جنگل

حضور دارد

⇔⇔⇔⇔

شعر دو بیتی در مورد عینک

با نگاه تو

به خودم که نگاه می کنم

دوست داشتنی می شوم

مویم سفید شده

دندان هایم ریخته

هنوز اما

دوست داشتنی می نمایی ام

پیرچشمی نگرانم می کند

عینکی به شماره نگاه خودت

برایم بفرست

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عینک

هر وقت خواستم شعری بنویسم

تو پیدا شدی

با همان عینک دودی و کلاه سفید

در چهارچوب آفتاب

محو تماشای تو شدم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تیر ماه ، تیر ماهی ها و بانوی تیر ماهی

شعر طنز در مورد عینک

تا ز مرآت دیده عینک را

صورت این اثرعیان باشد

که دهد چشم پیر را

پرتو پرده دیده جوان باشد

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد عینک

صافی دیده و دل مانع تمیز دوئیست

پشت عینک بتفاوت نرساند رو را

تا نظر میکنی از کسوت رنگ آزادیم

رگ گل چند بزنجیر نشاند بو را

⇔⇔⇔⇔

شعر هایی در مورد عینک

تا شود روشن سواد کلبه تاریک من

میگذارد چشم روزن عینک از گلجامها

صید محرومی چو من در مرغزار دهر نیست

میرمد از وحشتم چون موج دریا دامها

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شب ، تنهایی و بیداری و شب مهتابی

شعر در مورد عینک افتابی

نیست زندانگاه امکان سنگ راه وحشتم

چون نگه سامان عینک دارم از دیوارها

عندلیبان را زشرم ناله ام مانند شمع

شعله آوا زبست آئینه منقارها

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره عینک دودی

زسواد کارگه صور بغبار نقب گمان مبر

تو بشرط آنکه کنی نظر همه عینک آمده حایلت

قدمت بکنج ادب شکن در ناز خیره سری مزن

ستم است جرأت ما و من چو نفس کند بدر از دلت

⇔⇔⇔⇔

شعری کوتاه در مورد عینک

عینک بینایی ما دوربین افتاده است

فیض شنبه از شب آدینه می یابیم ما

آنچه از پیر طریقت کشف نتواند شدن

در خرابات از می دیرینه می یابیم ما

بیشتر بخوانید : شعر گل آفتابگردان ؛ شعر زیبا و عاشقانه در مورد آفتابگردان

شعر کودکانه درباره عینک

غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را

که از پوشیدن چشم است عینک دوربینی را

تو از تن پروری بار زمین گردیده ای، ورنه

به کاهش می توان کرد آسمانی این زمینی را

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد عینکی ها به زبان طنز

هر کجا پا می نهی اینجا و آنجا عینکی

می رسد پیوسته از پایین و بالا عینکی

در خیابان یا اداره خوب اگر دقت کنی

می شود هر لحظه در چشمت هویدا عینکی

عاشقان هم عینک دودی سفارش می دهند

چشم مجنون عینکی، چشمان لیلا عینکی

من به گوش خود شنیدم در خبرها گفته شد

کودکی از مادرش آمد به دنیا عینکی

بوسه بی عینک ندارد هیچ دردسر ولی

وای اگر خواهد ببوسد عینکی را عینکی

ناز بعضی عینکی ها را فراوان می خرند

من ندانم چیست فرق عینکی با عینکی

بر نمی دارد ز چشم خویش عینک را به خواب

تا ببیند خواب ها را بلکه زیبا عینکی

می دهند انگار دنیا را به او وقت سحر

می کند چون عینکش را باز پیدا عینکی

قوز بالا قوز آن باشد که مجبورش کنند

وقت ورزش هی شود بیهوده دولا عینکی

عینکی را دیده ای آیا چه کیفی می کند

عینکش را می گذارد چون که در جا عینکی

در زمستان نیز قدری با نمک تر می شود

چون که می لرزد ز سوز برف و سرما عینکی

پرسشی دارم خدایا عینکی های جهان

در قیامت نیز می باشند آیا عینکی

فرق دارد همچنان که آدمی با آدمی

همچنان هم عینکی داریم ما تا عینکی

گر تو عینک می زنی اما کسی بی عینک است

غم مخور او هم شود امروز و فردا عینکی

«همایون علیدوستی»

آخرین بروز رسانی در : شنبه 6 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.