شعر در مورد شهرهای ایران ، شعر در مورد شهر من از سعدی و حافظ - پارسی زی
شعر برای تسلیت به دوست ، صمیمی و دوستان برای فوت پدر

شعر برای تسلیت به دوست ، صمیمی و دوستان برای فوت پدر

شعر برای تسلیت به دوست شعر برای تسلیت به دوست ، صمیمی و دوستان برای فوت پدر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

شعر در مورد بی محلی ، شعر بی وفایی دوست و معشوق و بی تفاوتی انسانها

شعر در مورد بی محلی ، شعر بی وفایی دوست و معشوق و بی تفاوتی انسانها

شعر در مورد بی محلی شعر در مورد بی محلی ، شعر بی وفایی دوست و معشوق و بی تفاوتی انسانها همگی در سایت پارسی …

شعر پروانه و گل ، شعر و متن انگلیسی درباره پروانه با ترجمه

شعر پروانه و گل ، شعر و متن انگلیسی درباره پروانه با ترجمه

شعر پروانه و گل شعر پروانه و گل ، شعر و متن انگلیسی درباره پروانه با ترجمه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

شعر در مورد شهرهای ایران

شعر در مورد شهرهای ایران ، شعر در مورد شهر من از سعدی و حافظ

شعر در مورد شهرهای ایران ، شعر در مورد شهر من از سعدی و حافظ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد شهرهای ایران

وقت سفر به اصفهان

به روی زاینده رود

با اون آب سبز کبود

چه پلهایی را دیدند؟

از بازارای اصفهان

سوغاتی ، چی خریدند؟

غیراز سبزه میدان

میدون نقش جهان

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهرهای ایران

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش

ز رکن آباد ما صد لوحش الله

که عمر خضر می‌بخشد زلالش

میان جعفرآباد و مصلا

عبیرآمیز می‌آید شمالش

به شیراز آی و فیض روح قدسی

بجوی از مردم صاحب کمالش

که نام قند مصری برد آنجا

که شیرینان ندادند انفعالش

صبا زان لولی شنگول سرمست

چه داری آگهی چون است حالش

گر آن شیرین پسر خونم بریزد

دلا چون شیر مادر کن حلالش

مکن از خواب بیدارم خدا را

که دارم خلوتی خوش با خیالش

چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر

نکردی شکر ایام وصالش

بیشتر بخوانید : سلام صبح بخیر ، عشقم عاشقانه زیبا و رسمی پر انرژی با تصویر عزیزم

شعر کودکانه در مورد شهرهای ایران

“گرمیِ دستت تداعی می کند” بوشهر “در مرداد را”

طعم لبهایِ تو هم شیرینیِ خرمای سعد آباد را

راستی…گفتند صیادم تویی،از، این چه بهتر می شود؟

کفترِ جلدت نمی خواهد بفهمد معنیِ آزاد را

مطمئنم چون مسیحی…کاش یک امشب مسیحایی کنی

تا دهی با دست و لب هایت شفا این کور مادر زاد را

نیست یادم کی،کجا ،من آمدم دیدار چشمانت ولی

تا بگویم با تو فهمیدم کمی معنای یک دلشاد را

گفته بودی هر که عاشق می شود عقل از سرِ او می پرد؟

راست گفتی،کرد بی شک شور شیرین ،کوه کن فرهاد را

سرگشته

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره شهر های ایران

خاتونم، اهل بندرعباس هستم

نسبت به آب و خاک خود من وسواس هستم

نسبت به عنوان خلیج تا ابد فارس

من هم شبیه دیگران حساس هستم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهر های ایران

خیابان یادگار توست، تهران یادگار توست

درختان کنار این خیابان‎ها بهار توست

تو باران آمدی گل بود کز هر گوشه می‎بارید

هنوز این شاخه‎های سبز هر سو زیر بار توست

هنوز این شهر، مدهوش تو و ذکر و نماز تو

اذان، مسجد به مسجد، بازگوی اعتبار توست

تو از نسل محمد، پیر ما، خورشید ما بودی

جهان تا رویت خورشید فردا در مدار توست

تویی آن چشمه‎سارانی که لبنان و فلسطین هم

اگر یک قطره خون دارد به جرات وامدار توست

اگر جانی است در رگ‎های رویایی به نام قدس

به یمن گام‎های پیروان روزه‎دار توست

هنوز از بهمن این شهر، ظلمت بیم‎ها دارد

سپیدا بخت تهرانی که بعد از تو دیار توست

تو چشم مردم این سرزمین هستی، زمین دیری است

نگاهی منتظر، هر سو به شوق امیدوار توست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تار ، زدن و سه تار و موی یار و دف و تار و پود

شعری درباره ی شهر های ایران

زاهدان شکل نقاشی های بچه هاست

آسمون صاف قد بلند کوه ها که پشت هم دست حلقه کرده اند

دور شهر آبی و سفید و قهوه ای یال آسمون ماه مهربون

دست های پینه بسته ی زنای دور مردای بلور آفتاب زور

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره یکی از شهر های ایران

هر چند حال و روز زمین بد است

یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی فرشته ای که به پابوس آمده

این جا میان رفتن و ماندن مردد است

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره شهر های ایران

شهر تبریز است و جان قربان جانان میکند

سرمه چشم از غبار کفش میهمان میکند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تواضع ، فروتنی و افتادگی و ادب برای کودکان

شعر درباره ی شهر های ایران

یزد که میون ایرونه

  بیشتر اون بیابونه

 جنگل و دریا نداره

 بارون و سرما نداره

تابستونا گرمه هواش

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهرهای ایران

خوزستان

“خ” :خاک من !ای وسعت پروازها

خاک من! ای گرمی آواز ها

“و” : واژه ها ،از وصف نامت عاجزند

خاک من! گلواژه ی آغاز ها

“ز”:زائرآن لاله های سربه خاک

کرخه وکارون ودز، همرازها

“س”: سایه های گرم نخلت می برد

عاشقان را تا صعود رازها

“ت “: تو سکوت رویش صد لاله ای

تو سجود خامش آن نازها

“ا” : آمدم تا بار دیگر بشنوی …

لهجه ی گرم مرا درسازها

“ن “: نام تو بر جاری ایران زمین

می درخشد” آبی” پروازها

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره ی شهر های ایران

در کرمانشاه که باشی

باد باختری

غرب‌های تمام زمان‌ها را

در هوا می­‌پیچاند

با هم درمی‌آمیزد

و یادبادی از دالاهو

از تاق گرا برمی‌آورد.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تهران ، قدیم و زیبا و شلوغ و عاشقانه و برج میلاد

شعر درباره یکی از شهر های ایران

خوشا کرمان خوشا آب و هوایش

خوشا ماهان با لطف و صفایش

بود زآ غاز کرمان، داستان ها

سخن ها گفته اند از باستان ها

که این جا مرکز کار و هنر بود

هنر از جای دیگر بیشتر بود

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهرهای ایران

آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد

جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد

اشک غم پاک کن ای دیده که در جوی شباب

آب رفته است که آن سرو روان بازآورد

نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد

باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد

گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو

تاج سر کرد و علیرغم خزان بازآورد

پرئی را که به صد آینه افسون نشدی

دل دیوانه به فریاد و فغان بازآورد

دست عهدی که زدش بر در دل قفل وفا

درج عفت به همان مهر و نشان بازآورد

تیر صیاد خطا رفت و ز دیوان قضا

پیک راز آمد و طغرای امان بازآورد

شهریارا ز خراسان به ری آوردش باز

آن خدائی که هم او از همدان بازآورد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهر های ایران

گریزان ز تهران پر قال و قیل سفر کردم امسال سوی اردبیـــــــل

پر آوازه شهری کهن باره ای / که ذکرش در افواه باشد جمیـــــل

بیشتر بخوانید : شعر در مورد هوای پاک ، با آهنگ کودکانه برای نوجوانان

شعر درباره ی شهر های ایران

من خوشحالم،

از اینکه می بینم در رشت کفترها نمی ترسند از آدم ها!

نمی دانم،

شاید میرزایِ چکمه پوش

سوار بر اسب

با تفنگش در دست

ضامن کفتر باشد

شاید به خاطر شهرداری است،

و مردی

که هر روز صبح با تن پوشِ سرخ دورِ میدان می چرخد

یا مردِ عکاس،

که برای گرفتن عکسی خم شده،

با لبخند دروغین،

پشت به میرزا و اسب و تفنگش

تا ابد خشکش زده

یا گربه ها

که یادشان رفته نسب شان به شیر و پلنگ و یوز ایرانی می رسد،

از بس که آشغال – گوشت خورده اند،

اگر نگوییم که شهرداری چیزخورشان کرده،

شاید هم هر کسی “سر در گریبانِ” خودش کرده!

به خاطر هوای رشت!

کاری به کار کفترها ندارد،

یا خودِشان کفترها

که بالشان دیگر پرواز و بالا را نمی خواهد،

دست آموز شده اند،

گرسنه دان و ارزن هر دستی

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد شهرهای ایران

شوم ناپدید از میان گروه / برم خوب رخ را به البرز کوه

فریدون در مازندران می ماند و بزرگ می شود و از همانجا به جنگ ضحاک می رود:

 برون رفت خرم بخرداد روز / به نیک اختر و فال گیتی فروز

که یزدان پاک از میان گروه / برانگیخت ما را ز البرز کوه

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 14 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.