شعر در مورد قهر

شعر در مورد قهر ، متن و شعر در مورد قهر با خدا + شعر آشتی کنان از حافظ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد قهر معشوق

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود

نقش رویایی تو هی کم و کم رنگ شود

 ثانیه گُم بشود عقربه ها گیج شوند

دل خوش باورم آواره و دلتنگ شود

 ترسم این است از این خانه دلت قهر کند

قصّه ها کَم بشود فاصله فرسنگ شود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره قهر معشوق

وقتی یکیو دوست داری

اشکشو درنیار

با اشکاش از چشماش میوفتی…

ازش فاصله نگیر

اگه سرد شه دیگه درست نمیشه …

باهاش قهرنکن

بی تو بودن رو یاد می گیره …

تهدیدش نکن

دعواش نکن

میره پشته یکی دیگه قایم میشه

اون آدم پناهش میشه

بیشتر بخوانید : شعر در مورد غوغا ، متن و جملات زیبا و شعر در مورد غوغای عشق

شعر در مورد قهر و ناز

غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَم

من که تا صبحدمان سخت نگهبانِ تواَم

تو بیا لحظه ی بی رنگ مرا رنگین کن

تا سحر رقص کنان لاله ی خندانِ تواَم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قهر

به خاطرت

با همه قهر کردم!

حالا رفته ای

و من شبیه تکه ابری تنها شده ام

نمی بارم

آرام آرام

دق می کنم!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد قهر و آشتی

دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید

واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد

دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید

نقش لبخند را بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید

تا جرأت نوشتن این سطر لرزان را پیدا کنم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد سبیل ، شعر کوتاه و طنز در مورد ریش و سبیل مرد

شعر درباره قهر و آشتی

قهر

نام دیگر مرگ است

قهر می کشد ما را

بی طناب و تیر و مجازات رسمی و قانون

یکی دو واژه تلخ و تمام

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد قهر و آشتی

باور آدمهای ساده را خراب نکن

آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند

و اگر بی معرفتی ببینند قهر نمی کنند

می میرند

مرگ پروانه ها را آیا دیده ای ؟

پروانه ها با یک تلنگر می میرند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه درباره قهر و آشتی

قهر نکن عزیزم!

همیشه که عشق

پشت پنجره هامان سوت نمی زند

گاهی هم باد

شکوفه های آلوچه را می لرزاند

دنیا همیشه قشنگ نیست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد فال ، قهوه گرفتن و فال نیک و خوش و ورق و عشق و فال فروش

شعر درباره ی قهر و آشتی

آن قدر عاشقیم که قهر میکنیم و

با هم از خانه میزنیم بیرون!

راستی زیبا…

یک جای خوب برای قهر دوتایی سراغ داری؟

جایی که هوایش

هوای بوسه باشد و آغوش و عشق!؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قهر معشوق

مدتیه که دلت با دل من قهر کرده

قهرتو روستای دلتنگیمویه شهر کرده

هوای تازه وعشقی به سرم نیست دیگه

دلی داشتم بعد توکه اونم نیست دیگه

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قهر

قهرت را می توانم تحمل کنم

بهانه ات را..

لج بازی ات را..

اما دامن آبی چین دارت را نه!

ماهی کوچکی می شوم

که بعد از عمری

دریا را دیده!

بیشتر بخوانید : شعر در مورد سبزوار ، شعر مولانا در مورد شهر سبزوار از مولوی

شعر درباره قهر معشوق

تحمل کردن قهر تو را

یک استکان بس نیست

تسلّی دادن این فاجعه ،

میخانه می خواهد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قهر و ناز

دیگه قهرم با همه ستاره ها

دیگه دردم توهمه ترانه ها

دیگه افت واسه افتابگردونا

سیل اشک جاریم تو ناودونا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد قهر

چشم ها را باز می بندم و تو می آیی

اشک ها را باز میریزم و تو می بینی

رحم بر اشک و غمم نیست من میدانم

قهر را از خم ابروت دگر میخوانم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد کار ، تلاش و کار خیر و نیک و کارگر و کار بیهوده گروهی

شعر در مورد قهر و آشتی

باهاش قهرنکن

بی تو بودن رو یاد می گیره …

تهدیدش نکن

دعواش نکن

میره پشته یکی دیگه قایم میشه

اون آدم پناهش میشه

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم

هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره

هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره . . .

شعر در مورد قهر و آشتی

چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین

جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین

حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم

طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین . . .

شعر در مورد قهر

عزیز دلم جدائی مکن

جهان کوچکیست ،

بی وفائی مکن

ببخش عاشقت را و منت گذار

شعر قهر و آشتی

بوسه ام را می گذارم پشت در

قهر کردی ، قهر کردم ، سر به سر

تو بیا ، در را تماماً باز کن

هر چه میخواهی برایم ناز کن

من غرورم را شکستم ، داشتی ؟

آمدم ، حالا تو با من آشتی ؟

شعر آشتی

قهر مکن ای فرشته روی دلارا

ناز مکن ای بنفشه موی فریبا

طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین

چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا

ناز تو را میکشم به دیده منت

سر به رهت مینهم به عجز و تمنا