شعر در مورد رودخانه ، اشعار کوتاه و عاشقانه و کودکانه در مورد گذر از رودخانه - پارسی زی
متن در مورد سرما و اتش ، گرمای آتش و شب + جمله کوتاه در مورد آتش و خاکستر

متن در مورد سرما و اتش ، گرمای آتش و شب + جمله کوتاه در مورد آتش و خاکستر

متن در مورد سرما و اتش متن در مورد سرما و اتش ، گرمای آتش و شب + جمله کوتاه در مورد آتش و خاکستر …

شعر گیلکی باران ، شعر گیلکی در مورد بهار و شرق گیلان

شعر گیلکی باران ، شعر گیلکی در مورد بهار و شرق گیلان

شعر گیلکی باران شعر گیلکی باران ، شعر گیلکی در مورد بهار و شرق گیلان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

متن برای دوست صمیمی و قدیمی ، متن طولانی برای دوست صمیمی

متن برای دوست صمیمی و قدیمی ، متن طولانی برای دوست صمیمی

متن برای دوست صمیمی و قدیمی متن برای دوست صمیمی و قدیمی ، متن طولانی برای دوست صمیمی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

شعر در مورد رودخانه

شعر در مورد رودخانه ، اشعار کوتاه و عاشقانه و کودکانه در مورد گذر از رودخانه

شعر در مورد رودخانه ، اشعار کوتاه و عاشقانه و کودکانه در مورد گذر از رودخانه همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد رودخانه

لحظه های زندگی

مثل چشمه مثل رود

گاه می جوشد ز سنگ

گاه می خواند سرود

سر به ساحل می زند

موج شط زندگی

لحظه ها چون نقطه ها

روی خط زندگی

می رود هر دم به پیش

کاروان لحظه ها

مقصد این کاروان

جاده ای بی انتها

لحظه های زندگی

چون قطاری در عبور

ایستگاه این قطار

بین تاریکی و نور

گاه در راهی سیاه

گاه روی خط نور

گاه نزدیک خدا

گاه از او دورِ دور

قیصر امین پور

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه زیبا

قصا کرد آن زمین را رودخانه

بماند آن بند بر شه جاودانه

به چشمش دربماند آن دلبر خویش

چو دینار کسان در چشم درویش

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه روان

دست‌های تو انگار

سیم‌های تارند

که ترانه‌های حرام را پنهانی

در آتش رودخانه‌های‌شان حفظ می‌کنند،

رودهایی روشن

که صورت سربازهای شکست‌خورده را

در آتش زخم‌ها می‌شویند

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه کارون

امروز را آغازی تازه بدان….

زندگی رودخانه ایست که مدام به سمت آینده در جریان است.

هیچ قطره ای از آن دو بار از زیر یک پل رد نمی شود.

برخیز و به سمت پیروزی حرکت کن.

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه

چشمانت

دو رودخانه ی تشنه اند

که از پس نیزارهایش

محموله ی ممنوعی حمل می شود

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه ها

فراموش نکن که :

انسان مانند رودخانه است؛

هر چه عمیق‌تر باشد آرامتر است.

انسان بزرگ بر خود سخت می‌گیرد

و انسان کوچک بر دیگران.

انسان قوی از خودش محافظت میکند،

و انسان قوی‌تر از دیگران.

و قطعاً این قدرت را فقط میتوان در پناه پروردگار داشت.

هرکس که به او نزدیک‌تر است، قدرتمندتر است،

آرامتر و متواضع تر است.

و تابش نور او را میتوان در تمامی جوانب زندگی‌اش دید…

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آزادی ، آزادگی و اختیار و پرنده + آزادی بیان و زندان

شعری در مورد رودخانه

بوسه هاى تو

زانوهایم را سست مى کند

شبیه درختى که خوشحال است

بعد در جنگل جادویى موهایت

تکیه مى دهم به یک آغوش همیشگى

مثل یک رودخانه ى عاشقِ ستاره

حالتى از یک رویاى کهنه

این بار

اما دیگر مى ایستم و مى بوسم ات

درست پیشِ چشمِ همه.

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رودخانه و چشمه

آهنگ های خدا همیشه زیبا هستند

گوش کن؛

صدای طبیعت..

صدای رودخانه..

صدای یک پرنده..

صدای طپش قلب یک عاشق.

چه دلنواز نواخته شده اند!

تار دلت نزدخداست

میخواهم از خدا،که بزند بهترین پودها

را برتار وجودت،بسازد ترانه ای زیبا

از سرنوشت ..

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد رودخانه

و تو

می‌دانم

عوض نخواهی شد

همان‌گونه که بودی

گریزپا

پرطغیان و تغیّر

ویران‌گر

رودخانه‌ی آتش…!

⇔⇔⇔⇔

به برگ نگاه کن …

وقتی داخل جوی آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و می رود …

من تمام زندگی ام را با اطمینان ،

به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام …

چون میدانم در آغوش رودخانه ای هستم

که همه ذرات آن نشان از حضور حضرت دوست دارد …

پس از افت و خیزهایش هرگز دل نگران نمی شوم.

من ،

آرامش برگ را دوست دارم …

چون برایم ایمان و توکل راستین را یادآوری میکند

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گذر رودخانه

تنها گریستم و گریستم و او

بر رودخانه ی اشک‌هایم

قایقی به آب انداخت

و از هر آه تلخ و سردم

بادبانش را جانی دوباره بخشید

⇔⇔⇔⇔

دست های تو, پریشانی موهای من…

موهایم را میبافی…

رودخانه ای خروشان آرام میگیرد…

⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد رودخانه

به تصویر زیبای تو نگاه می کنم

و مهربانی ات …

که حتی از پشت قاب شیشه ای هم

به من لبخند می زند.

دلتنگی ات

رودخانه ای ست

که به دریا نمی رسد…!

⇔⇔⇔⇔

زبانِ تو را می فهمم

مثل گلوله ای که زبانِ تفنگ را می فهمد

مثل رودخانه ای که زبانِ ماهی را می فهمد

زبانِ سنگ را

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد رودخانه

اگر فقط چشم هایت آبی بود

آواز دریا

در رودخانه ی چشم هایم شنیدنی بود،

اگر و فقط اگر

اتاقم درخت اناری داشت

به فصل چیدن

جای دست هایت

بر دیوارها پنجره می رویید

کلمه اگر بودم

لابد

در دست های تو شعر می شدم

حتی اگر چشم هایم آبی نبود.

⇔⇔⇔⇔

موهایت

ادامه ی یک رودخانه است

و دستانت

ادامه ی یک درخت

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد رودخانه

بر فرو رفتگی های این سنگ

دست بکش

و قرن ها

عبور رودخانه را حس کن!

سنگ ها

سخت عاشق می شوند

اما فراموش نمی کنند!

⇔⇔⇔⇔

دو رودخانه ی عشق من و تو شط شده بود

ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد رودخانه

در آغوش تو

رودخانه ها جریانی عمیق داشتند

دریاها می خروشیدند

زمین می چرخید

در آغوش تو

همه چیز بود

اما عشق حرکتی نداشت.

⇔⇔⇔⇔

عطش من به تو را

همه رودخانه های جهان

فرو نتوانند

نشاند

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گذر رودخانه

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها

که ابر گریه می کند برای رودخانه ها

⇔⇔⇔⇔

اگر قلبم برای تو اشک نمی ریخت

زمین هرگز چشمه و دریا و رودخانه ای داشت اینک ؟

⇔⇔⇔⇔

دو بیت شعر در مورد رودخانه

دلتنگی

رودخانه ای ست

که به هیچ دریایی

 نمی ریزد.

⇔⇔⇔⇔

بیا با من زندگی کن

تا بنشینیم

روی صخره‌ها

کنار رودخانه‌های کم‌عمق

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره رودخانه

چطور باور کنم

که تنها یک گلوله تو را از من گرفت

تازه رودخانه می خواست شال کمرت باشد

و باران طوری می آمد

که درست روی دست راست تو بود

بهار می آمد تا از دست راست تو

نشانی روستا ها را بگیرد

⇔⇔⇔⇔

بر فرو رفتگی های این سنگ

دست بکش

و قرن ها

عبور رودخانه را

حس کن

سنگ ها سخت عاشق می شوند

اما

فراموش نمی کنند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد آسمان ، ابری و آبی و پرستاره شب و کویر و عشق و زمین و پرواز

شعر درباره گذر رودخانه

همه چیز کنار تو لطیف است

پونههای لب رودخانه

سنگی که در آب می اندازی

و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری

صدایت

شب آرامی ست

که جنگل را در بر می گیرد

و آخرین شعله های آتش را

در من خاموش می کند

⇔⇔⇔⇔

در آغوش تو باد می وزید

ستاره سوسو می زد

ماه می تابید

در آغوش تو

رودخانه ها جریانی عمیق داشتند

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد گذر رودخانه

بعد رفتنت

رودخانه ای از این اتاق گذشت

و من

نه سیبی سرخ بودم

که به دست های کسی برسم

نه برگی خشک

که جایی گیر کنم

قایقی کاغذی بودم

پر از کلماتی از تو.

⇔⇔⇔⇔

موج را که فرا بخوانی

دریا نزد تو می آید

با رودخانه ای بی پایان برای تو

⇔⇔⇔⇔

شعری زیبا در مورد گذر رودخانه

شب‌ها می شود از کنار رودخانه به آغوش تو آمد

می شود کنار رودخانه را بوسید

آغوش تو را جاری کرد

می شود حتی آنقدر درون آغوش تو ماند

تا رودخانه ای جاری شود

⇔⇔⇔⇔

احساس می کنم

جنگل

به طرف شهر می آید

احساس می کنم

نسیم در جانم می وزد

احساس می کنم

می شود

در رودخانه آسفالت پارو زد و

قایق راند

همه این احساس ها را

عشق تو به من بخشیده است

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه درباره گذر رودخانه

سال‌ها پیش

من و تو

در تمام کوچه‌های این شهر

با هم قدم زدیم

تو

بر لب جاری‌ترین رودخانه شهر

مرا بوسیدی

و من

زیر سایه درختان این شهر

غزل غزل عاشقت شدم

⇔⇔⇔⇔

فرصتی بخواهید

تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه

شانه بزنید

⇔⇔⇔⇔

شعری زیبا درباره گذر رودخانه

تو نیستی

این باران بیهوده می‌بارد

ما خیس نخواهیم شد

بیهوده این رودخانه‌ی بزرگ

موج بر می‌دارد و می‌درخشد

ما بر ساحل آن نخواهیم نشست

⇔⇔⇔⇔

آنقدر خلافِ موج

شنا خواهم کرد

تا رودخانه

مسیرش را عوض کند

یا غرق شوم

در خوابی

که برای تو دیده‌‌ام

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره رودخانه

مثل رودخانه ای که در دریا نیست می شود،

خودت را از هستی جدا نپندار، به آن بپیوند.

⇔⇔⇔⇔

در حالی که درب را به روی روز می بندیم

عشق من

از میان تاریکی با من عبور کن

چشمانم را در آسمانت جای ده

و خونم را چونان رودخانه ای عظیم گسترده کن

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه درباره رودخانه

سهم زنها از رودخانه ها

تنها پل هایی است

که پشت سر آدمها خراب شده اند!

⇔⇔⇔⇔

حالا که آمده ای

قبول کن

جاده ها به جایی نمی رسند

این بار از مسیر رودخانه می رویم

⇔⇔⇔⇔

شعری کوتاه درباره رودخانه

جاده های بی پایان را دوست دارم

دوست دارم باغ های بزرگ را

رودخانه های خروشان را

من تمام فیلم هایی که در آنها

زندانیان موفق به فرار می شوند

دوست دارم

⇔⇔⇔⇔

به یاد خواهی آورد

روزی پرنده ای را خیس از عشق

یا رایحه ای شیرین را

و بازی رودخانه ای که قطره قطره

با دستان تو عشق بازی می کند

⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه درباره رودخانه

رودخانه ها

به یادم می آورند

که

انشعاب دریا

بر تن برهنه زمین

یعنی چه

آن وقت

اگر روزی

من هم جاری شدم

تمام انشعاب تو را به جان خریده ام

⇔⇔⇔⇔

همچون رودخانه ها به جستجوی دریا

حتی ژرف تر از آنها

جان من به جستجوی توست

⇔⇔⇔⇔

شعری زیبا درباره رودخانه

زمانی که پدیدار می‌شوی

تمامی رودخانه‌ها به نغمه در‌می‌آیند

در تن من

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بهار ، شیراز برای کودکان و نوروز و عشق و طبیعت و دوبیتی کوتاه

آن گل زودرس چو چشم گشود

 به لب رودخانه تنها بود

 گفت دهقان سالخورده که :

حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

 لب گشادی کنون بدین هنگام

 که ز تو خاطری نیابد

سود

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره گذر رودخانه

تو می ایستادی و با دستهایت

تمام شکوفه ها را جمع می کردی

تو می خندیدی

و قایق ها به دنبال هم رودخانه را رنگی می کردند

چقدر همه چیزخوب بود

و من نمی فهمیدم تمام می شود

تمام می شود

⇔⇔⇔⇔

در کنار رودخانه من فقط هستم

خسته ی درد تمنا،

چشم در راه آفتابم را.

چشم من اما

لحظه ای او را نمی یابد.

⇔⇔⇔⇔

حالا به من بگویید

 کجای دریا ها جنگ است

که رودخانه ها باز

با آستین پر از سنگ می روند ؟

⇔⇔⇔⇔

آن ها که ریشه های رودخانه را می دانند و درخت هزار

شاخه ی دلتا را

 همیشه از کناره ی نیزاری می روند

که در میانه ی آن در نا مجسمه ی هجرت است

⇔⇔⇔⇔

شعر دو بیتی در مورد رودخانه

همه چیز را دوباره می سازیم

دوباره می رقصم میان دره ها و

رودخانه ادامه ی دامنم می شود.

⇔⇔⇔⇔

نیمه دیده نشده رویا

 خود را میان سایه و رنگ های گریزان جا می زند

 که به رودخانه گریزد

قطاری گذشته است به سرعت

و دست جدای عروسکی

 میان علف های حاشیه ریل

بازمانده به دنبالش

⇔⇔⇔⇔

شعر در وصف رودخانه

از شوق به هوا می پَرم، چون کودکی‌ ام

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری، از شوق به هوا می پرم

و خوب می دانم

سال هاست که مرده ام…!

⇔⇔⇔⇔

به آب رودخانه اگر بنگری

صدا و شکل دل بی قرار زمین بر تو عرضه می کند

⇔⇔⇔⇔

شعری در وصف رودخانه

وقتی که با تو به رقص برمی خیزم

پاهایم سنبله های گندم می شوند

و گیسوانم

طولانی ترین رودخانه ی جهان!

⇔⇔⇔⇔

آن قدر به این سو نیامدی

 تا از سیلاب بهاره ی عمر تو

 رودخانه عریض تر شد

⇔⇔⇔⇔

شعر رودخانه

از تمامی ِ رودهایی که به چشم دیده ام

رودخانه تویی 

از سراسر ِ جاده هایی که عبور کرده ام

جاده تویی

چرا که هیچ رودخانه‌ای از دور غرقم نکرد

چرا که هیچ جاده ندیده ام

نرفته در آفاقش گم شوم

⇔⇔⇔⇔

 شب

 رودخانه

 با کلماتی که گاه گاه

 آموخت از مکالمه ی ابر و دره ها

 آهنگ روستایی و سیال آب را

 پرداخت در ستایش گل

⇔⇔⇔⇔

شعر رودخانه و سنگ

یادت هست

گنجشکان در دست های ما

دانه می خوردند؟

و موهایت

در رودخانه های جهان می ریخت

⇔⇔⇔⇔

از تو دور شدم

مثل ابر از رودخانه

اما هر جا رفتم باریدم.

⇔⇔⇔⇔

شعر رودخانه ها

من حتی صدای کو ه ها را می شنوم

که روی کناره های آبی شان

بالا و پایین می پرند و قهقهه می زنند

و کمی پایین تر توی آب

ماهی ها گریه می کنند

و اشک شان رودخانه می شود

⇔⇔⇔⇔

کسی با سکوتش،

مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد

کسی با نگاهش،

مرا تا درندشت رودخانه ی خون برد

مرا باز گردان

مرا ای به پایان رسانیده

– آغاز گردان!

⇔⇔⇔⇔

شعر رودخانه نیما یوشیج

اشک های تو

شانه ام را خیس می کند

و زخم سال های پیش را می سوزاند

در تو کدام رودخانه می گرید

و ماهی در آستین کدام رود

⇔⇔⇔⇔

بگذار تو را میان خویشتن و خویش بگویم …

میان مژگانم و چشم بگذار اگر تو را به روشنای ماه اعتمادی نیست

تو را به رمز بگویم بگذار تو را به آذرخش بگویم یا با گل نم باران …

بگذار نشانی چشمانت را به دریا پیشکش کنم

اگر دعوتم را به مسافرت می پذیری …

شعر از “نزار قبانی”

بیشتر بخوانید : شعر در مورد امام زمان(عج) ، حضرت مهدی کودکانه و امام حسین از حافظ و سعدی

دانلود شعر رودخونه ها

از میلیون‌ها سنگ همرنگ

که در بستر رودخانه بر هم می‌غلتند

فقط سنگی که نگاه ما بر آن می‌افتد زیبا می‌شود

⇔⇔⇔⇔

 سخت جانی سد راه اتحاد سالک است

در صدف آب گهر چون واصل دریا شود؟

⇔⇔⇔⇔

رودخانه شعر نو

تصویرت را در آب دیدم

تو رفتی

من به دنبال رودخانه راه افتادم …

⇔⇔⇔⇔

کاش می‌توانست

به رود بیندازد خودش را

ماهی کوچکی که

د‌لش دریا بود و

خانه‌اش برکه

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره رودخانه

ماتیلده رودخانه ای است

جاری از سرزمین قلبم

و زورق ها

چه با شکوه در می نوردند

مرا در بی کرانگی نام شکوهمند تو

ماتیلده!

⇔⇔⇔⇔

دلتنگی

رودخانه ای ست

که به هیچ دریایی

 نمی ریزد.

⇔⇔⇔⇔

شعر گذر رودخانه

از لحظه ای که با شب هم بستر شدم

از میان تمامی ستارگان

چشمان تو را

تنها چشمان تو را برگزیدم

و از تمامی رودخانه ها

اشکت را.

⇔⇔⇔⇔

نمی بارد بارانی که گفتند :

از بخشش آسمان لبریز است.

نمی تابد آفتابی که گفتند : از کرانه لطف دربا می وزد .

آی، چادرنشین قبیله احساس، نمی بینی مرا؟

کویری که تشنگی به تن دارد .

ما ساده نشین بیابان باوریم

آسمان می گذرد، دریا تبخیر می شود و جنگل انبوه …

کویر ، اما، کویر مانده است

⇔⇔⇔⇔

شعر برای رودخانه

ما با همیم

کاملیم، چون یک رودخانه

چون تک دانه ای شن

⇔⇔⇔⇔

ز هجرت می کشم بار جهانی

که گویی من جهانی را ستونم

به صورت کمترم از نیم ذره

ز روی عشق از عالم فزونم

یکی قطره که هم قطره‌ست و دریا

من این اشکال‌ها را آزمونم

نمی‌گویم من این این گفت عشق است

در این نکته من از لایعلمونم

که این قصه هزاران سالگان است

چه دانم من که من طفل از کنونم

ولی طفلم طفیل آن قدیم است

که می دارد قرانش در قرونم

سخن مقلوب می گویم که کرده‌ست

جهان بازگونه بازگونم

⇔⇔⇔⇔

متن شعر رودخونه ها

نقشه‌های جهان به چه درد می‌خورند

نقشه‌های تو را دوست دارم

که برای من می‌کشی

خطوط مرزی و رودخانه‌ها … متروها … خانه‌ها

نقشه‌ی کوچک‌ات را دوست دارم

که دیده‌بانان چهار سویش

از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت می‌کنند

و من این‌سو تا آن‌سویش را

با غلتی طی می‌کنم .

⇔⇔⇔⇔

برای ماهی

با سه ثانیه حافظه

تُنگ و دریا یکی ست!

دست من و شما درد نکند

که دل ِ تنگ آدم ها را

با یک عمر حافظه

توی تُنگ می اندازیم

و برای ماهی ها دل می سوزانیم

⇔⇔⇔⇔

دانلود شعر رودخانه ها رامش

ما، در همان رودخانه، دیگربار

آب‌بازی خواهیم کرد در بند کردن لحظه‌ی هراسها

⇔⇔⇔⇔

از تهران که می‌گویم به رودخانه می‌رسم

از خودم از تو

از آسمان که می‌گویم به دریا می‌رسم

از دریا که فاصله می‌گیرم

که فراموش می‌کنم

که دوباره شروع می‌کنم

به دریا می‌رسم

کجای دریا نشتی دارد

که تمام رابطه‌های من عاشقانه می‌شوند

خیس می‌شوند و به دریا می‌رسند.

⇔⇔⇔⇔

شعر در کنار رودخانه نیما یوشیج

چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را

چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،

آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،

چه می شد اگر او، حتی به شوخی

مرا و تو را عوض می کرد

مرا کمتر شیفته

تو را زیبا کمتر

⇔⇔⇔⇔

دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست،

اما برای ماهی زندگی‌ست

برای کسی که دوستت دارد

زندگی باش نه تفریح!!

⇔⇔⇔⇔

شعر در کنار رودخانه از نیما یوشیج

 جای نخجیر و رودخانه آب

خیل و صحرا نشینش از هر باب

⇔⇔⇔⇔

پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر

نیست در دین و دنیا همچو تو یار دیگر

کفر دان در طریقت جهل دان در حقیقت

جز تماشای رویت پیشه و کار دیگر

تا تو آن رخ نمودی عقل و ایمان ربودی

هست منصور جان را هر طرف دار دیگر

جان ز تو گشت شیدا دل ز تو گشت دریا

کی کند التفاتی دل به دلدار دیگر

جز به بغداد کویت یا خوش آباد رویت

نیست هر دم فلک را جز که پیکار دیگر

در خرابات مردان جام جانست گردان

نیست مانند ایشان هیچ خمار دیگر

شعر از مولانا

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ایران ، باستان و کوتاه من کودکانه برای کودکان وطن از سعدی

دانلود آهنگ رودخونه ها

ای آنکه خانه در ره سیلاب می‌کنی

بر خاک رودخانه نباشد معولی

⇔⇔⇔⇔

دولت به سوی شاه رود، یا به سوی تو

باران، به رودخانه رود، یا به آبگیر

از نفس تو نیاید، فعل خسیس دون

آواز سگ نیاید، از موضع زئیر

⇔⇔⇔⇔

دانلود آهنگ رودخونه ها آوا

 قضا کرد آن زمین را رودخانه

بماند آن بند بر شه جاودانه

⇔⇔⇔⇔

نمک و هیزم و گچ و گل سر

بیشه و کوه و راه اشتر و خر

جای نخجیر و رودخانهٔ آب

خیل و صحرا نشینش از هر باب

⇔⇔⇔⇔

دانلود آهنگ رودخونه ها از مرجان

 دل خانه درین عالم بیگانه نگیرد

قاصد بدیاری که رودخانه نگیرد

⇔⇔⇔⇔

پسرم جان منی از این عزیزتر نمی شود

جان منی و خوش به حالت که مادرت

تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار رودخانه کشف کرده دوست دارد

برایت یک مشت بوسه میفرستم

باز هم هست

از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام

⇔⇔⇔⇔

دانلود ترانه رودخونه ها

چون سنگ کوچکی ته یک رودخانه ام

اینگونه است در غم تو روزگار من

⇔⇔⇔⇔

زیر برفم ،

نگاه کن !

مثل روزهای تعطیل ،

آن‌قدر باریده‌ای ، که بابای مدرسه پیر شد …

زیر برفم ، آن‌قدر که

سراغم را از هر آدم برفی که بگیری

خواهد گفت …

زیر برفم ،

خودت را برسان !

فردای آفتاب

به دریا ریخته‌ام ،

از همان رودخانه که می‌دانی …

{ کامران رسول زاده }

⇔⇔⇔⇔

دانلود آهنگ رودخونه ها از آوا

با غمزه ای کشیده به جریان جزرو مد

دریــا و رودخانـــه و جــــوی وسراب را

⇔⇔⇔⇔

نگران هیچ چیز

نیستم

مثل رودخانه ای خشک

که از سد عبور میکند

و هیچ کس نمیداند

که میرود یا باز میگردد..

⇔⇔⇔⇔

دانلود اهنگ رودخونه ها با صدای آوا

وقتی عاشقم احساس می‌کنم

دنیا وطن من است

می‌توانم از روی دریا بگذرم و هزاران رودخانه را رد کنم

می‌توانم بدون گذرنامه این طرف و آن طرف بروم

مثل کلمات مثل افکار

⇔⇔⇔⇔

رودخانه دل صخره را میشکافد

نه بخاطر قدرتـــــــــــــــــش

بلکه بخاطر پایداریــــــــــــش

⇔⇔⇔⇔

زیبایی

همچون پراکندگی یک ایل در کوهستان

همچون گذر یک رودخانه ..

زیبایی

همچون قطاری در عمق سبز یک دره

همچون قایقی قدیمی در غروب دریا ..

زیبایی

همچون رقص دود سیگار ..

در زیبایی ات

رفتنی

نهفته است ..

{ علیرضا قاسمیان خمسه }

شعر در مورد رودخانه ، اشعار کوتاه و عاشقانه و کودکانه در مورد گذر از رودخانه

رودها هرگز برعکس نمیشوند

پس مانند رودخانه زندگی کن

گذشته ات را فراموش کن

و روی آینده ات تمرکز کن

همیشه مثبت فکر کن

.

بر فرو رفتگی‌های این سنگ

دست بکش…

و قرن‌ها

عبور رودخانه را حس کن…

سنگ‌ها سخت عاشق می‌شوند!…

اما فراموش نمی‌کنند.

.

برای دیدن تو

اگر رودخانه بودم، برمی‌گشتم

اگر کوه بودم، می‌دویدم

اگر باد بودم، می‌ایستادم

اما انسانم

و بارها برای دیدنت

برگشته، دویده، ایستاده ام….

.

عزیز جانم

من از همین فاصله هم حالت را میفهمم.

دیشب در رویایم،

دشتی بود و رودخانه ای و چند درخت سبز،

و تو شقایقی میان موهایم گذاشتی.

به گمانم تعبیرش عمری زندگیست.

عزیز جانم

من بی تو هرگز پا به آن دشت نخواهم گذاشت و

تو بی من شقایقی نخواهی چید.

عزیز جانم

مگر شانه برای خستگی هایت نمیخواهی؟!

.

– با این آتشی

که به پا کرده ای

از میانِ من

ای کاش رودخانه ای می گذشت!

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 12 دی 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.