شعر در مورد قبر ، و قیامت و قبر مخفی حضرت زهرا و سنگ قبر - پارسی زی
غمگین ترین شعر مولانا ؛ اشعاری زیبا و غمگین از مولانا

غمگین ترین شعر مولانا ؛ اشعاری زیبا و غمگین از مولانا

غمگین ترین شعر مولانا غمگین ترین شعر مولانا ؛ اشعاری زیبا و غمگین از مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

متن در مورد سرعت ؛ جملاتی زیبا در رابطه با سرعت

متن در مورد سرعت ؛ جملاتی زیبا در رابطه با سرعت

متن در مورد سرعت متن در مورد سرعت ؛ جملاتی زیبا در رابطه با سرعت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

پیام تسلیت برای درگذشت خواهر ، متن غمگین در مورد سالگرد فوت خواهر

پیام تسلیت برای درگذشت خواهر ، متن غمگین در مورد سالگرد فوت خواهر

پیام تسلیت برای درگذشت خواهر پیام تسلیت برای درگذشت خواهر ، متن غمگین در مورد سالگرد فوت خواهر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

شعر در مورد قبر

شعر در مورد قبر

شعر در مورد قبر ، و قیامت و قبر مخفی حضرت زهرا و سنگ قبر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

مثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده است

خاطرم از مرگِ تلخِ جوجه ها آزرده است

هر زمان یادت می افتم مثل قبرستانم و…

سینه ام، سنگ مزار خاطرات مرده است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قبرستان

اگر روزی بمیرم

تمام کتاب هایی را که دوست دارم

با خودم خواهم برد

قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد

و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پشت سر حرف زدن ، دیگران و حرف مفت و مردم

شعر در مورد قبرستان بقیع

به این روزها بگو به احترام بودنت بایستند.

به این ساعت‌ها بگو آهسته‌تر بروند؛

می‌خواهم کنار دستهایت مقبره‌ای بسازم

و تمام ابرها را از تمام پاییزها،

تمام گنجشکها را از تمام درختها،

به صبح این خانه بیاورم،

ساعت را کوک کنم

و در انتظار «صبح ‌بخیر» تو دراز بکشم.

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قبر

مگسی را کشتم!

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می‌چرخید به خیالش قندم

یا که چون اغذیه‌ی مشهورش، تا به آن حد گَندَم

ای دو صد نور به قبرش بارد

مگس خوبی بود

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم!

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پسر ، بچه های خوب و خوشتیپ پسر عمو و پسر خاله کوچولو

شعر در مورد گورستان

دوستان ام می خواهند مرا بر سر عقل بیاورند

که از عشق فریاد نزنم

که نام تو را آهسته هجا کنم

دوستان من

گوش کنید

حریق سر تا پای مرا گرفته است

شما حرف از تسلی می زنید

من این حریق را باید تا قبرستان ببرم

دوستان من

دعا کنید دوباره متولد شوم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد سنگ قبر

این گیدی گبر از کجا پیدا شد

این صورت قبر از کجا پیدا شد

خورشید مرا ز دیده ام پنهان کرد

این لکه ابر از کجا پیدا شد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد سنگ قبر پدر

یا رب به علی بن ابی طالب و آل

آن شیر خدا و بر جهان جل جلال

کاندر سه مکان رسی به فریاد همه

اندر دم نزع و قبر هنگام سؤال

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد سنگ قبر مادر

ای تشنه فرات، یکی دیده بازکن

کز آب دیده بر سر قبر تو دجله هاست

آتش، عجب، که در دل گردون نیوفتاد!

در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پشتکار ، و تلاش و موفقیت و توانایی انسان

شعر درباره قبرستان

زنام جاه حذر کن مباد نقش نگینش

به نقب قبر کشد تا هوس بکندنش افتد

اراده شکوه دل نیست لیک ریشه الفت

زدانه ایست که آتش بساز خرمنش افتد

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره قبرستان بقیع

جانکنی در عجز وطاقت ناگزیر آدمیست

از نگین تا قبر این فرهاد کندن داشته است

تهمت عیش و الم بر دل مبندید از ثبات

هر چه دارد خانه آئینه رفتن داشته است

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد قبرستان

زبسکه الفت مردم عذاب روحانیست

فشار قبر چو آغوش یکدگر نبود

طلسم حیرت ما منظر تجلی اوست

غرور حسن زآئینه بیخبر نبود

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تنهایی ، مرد و زن و غم و غربت و شب و خدا از سهراب بهتر است

شعر در مورد قبر مخفی حضرت زهرا

وهم علائق از همه سو رهزن دل است

پا در گل خیال بصد قبر میرسم

بر نقش پای شمع تصور حنا مبند

من رنگها شکسته به تصویر میرسم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد قبر و قیامت

زندگانی با فشار قبر کردن مشکل است

پاک کن از صفحه خاطر غبار کینه را

دیده آیینه را جوهر بود موی زیاد

پاک کن چون صوفیان از علم رسمی سینه را

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره قبر من

برنمی دارد فشار قبر دست از دامنت

تا ز روی دل نیفشانی غبار کینه را

بر گرفت از خاک تا آیینه را عکس رخت

آب خضر از دور می بوسد زمین آیینه را

بیشتر بخوانید : شعر در مورد پروانه ، شدن و شمع و گل و بهار و پیله کودکانه از حافظ

شعر در باره سنگ قبر

دارد ترا همیشه معذب فشار قبر

از گرد کینه تا نکنی پاک سینه را

بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد

موج خطر بود پر و بال این سفینه را

⇔⇔⇔⇔

ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد

بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد

به حجله میروم شادان و زخمی در بدن دارم

به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم

آخرین بروز رسانی در : دوشنبه 17 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.