شعر در مورد بیرجند ، شعر کوتاه و زیبا و طنز و محلی بیرجند به زبان محلی بیرجند
متن کوتاه روحت شاد یادت گرامی ، متن مادرم روحت شاد ویادت گرامی
متن کوتاه روحت شاد یادت گرامی متن کوتاه روحت شاد یادت گرامی ، متن مادرم روحت شاد ویادت گرامی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …
شعر در مورد سکوت شب ؛ گلچینی از بهترین اشعار درباره سکوت شب
شعر در مورد سکوت شب شعر در مورد سکوت شب ؛ گلچینی از بهترین اشعار درباره سکوت شب همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …
شعر برای تولدم مبارک ، شعر برای تولد خودم در اینستا + متن ادبی برای تولدم
شعر برای تولدم مبارک شعر برای تولدم مبارک ، شعر برای تولد خودم در اینستا + متن ادبی برای تولدم همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم …
شعر در مورد بیرجند
شعر در مورد بیرجند ، شعر کوتاه و زیبا و طنز و محلی بیرجند به زبان محلی بیرجند همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد بیرجند
شهرم دیار مردمانی ارجمند است
اقلیم اخلاص است و نامش بیرجند است
در ناى دل، صد نغمه ناساز دارم
بااهل معنا، صدهزاران راز دارم
با قمریان پیغام سروناز دارم
مرغ قفس را، قصه از پرواز دارم
در درج دل، صد گوهر ناسفته دارم
بااهل دل، صد صحبت ناگفته دارم
از شهر دل باعاشقان، صد قصه دارم
باعاشقان جانفشان، صد قصه دارم
از شهرخوبم، قصههاى ناب دارم
صد قصه روشنتر از، مهتاب دارم
شهرم، بهشت خرم قلب کویر است
شهرم،دیار مردمى، روشن ضمیراست
این سرزمین، مردان پاک اندیشه دارد
خلقِ مسلمانِ قناعت پیشه دارد
شهرم، جوانمردان صاف وساده دارد
شهرم، دلاور مردمى آزاده دارد
فرهنگ شهرم، قدمتى دیرینه دارد
صد گوهر فرهیخته، درسینه دارد
شهرم زحکمت چشمهاى سرشار دارد
عرفان شهرم ریشه در اعصار دارد
شهرم حکیمانى نزارى وار دارد
وارستگانى برتر از عطار دارد
شهرم چوفرزان مردمى فرزانه دارد
چون آیتى صد گوهر یکدانه دارد
شهرم محمد باقر گازار دارد
ابن حسام خوسفى بسیار دارد
شهرم سخندانان بىاندازه دارد
شهرم ادیبان بلند آوازه دارد
شهرم دبیرستان عِلم وحِلم و تقواست
دانشسراى همت عبدالعلى هاست
عبدالعلى نجم نجوم کشور ماست
اوافتخار مردم دانشور ماست
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حجاب ، اجباری زن + حجاب و عفاف زنان برای کودکان
صد مرددانشمند و دانا دارد این شهر
مرحوم دکتر آیتىها دارد این شهر
شهرم ز دانش گلشنى آباد دارد
چونان سعیدى عالِم نوزاد دارد
شهرم تهامىها به دامان پروراندهست
چون هادوى مردان ایمان پروراندهست
شهرم هزاران گلستان عشق دارد
صد عندلیب نغمه خوان عشق دارد
شهرم بهارستان سرسبز معانیست
سرچشمه جوشان آب زندگانیست
شهرم بلنداى غرور باغران است
شعر بلند کوه طور باغران است
شهرم بهاران نجیب آرزوهاست
درگلشن جان، عندلیب آرزوهاست
عطر بهاران از شمیم بیرجند است
تفسیر رضوان، در نسیم بیرجند است
شهرم بهشت خرم صاحبدلان است
بستان عناب وزرشک وزعفران است
سیماى شهرم بوستان سرو و کاج است
برفرق عالم شهر من زیبنده تاج است
تاجى که گوهرهاى آن آزادگانند
برتر زگوهرهاى تاج آسمانند
زیبارخان شهر من زیباترینند
زیباتراز حوران فردوس برینند
حوران پیروزه قباى سبزه طارم
آیینهدار سبزه رویان دیارم
شهرم مجاور باامام هشتم ماست
او مردم امید چشم مردم ماست
هرکس اقامتگاه اواین سرزمین است
او درپناه پیشواى هشتمین است
در طول دوران شهرمن بس رنجدیده ست
از چرخ خلقم رابسى تلخى رسیده است
از بس که برمردان مابیدادرفته ست
تاعرش رب ازخلق من فریاد رفته ست
مردان شهرمراکسى حامى نبوده ست
اقبال شهرم غیرناکامى نبودهست
مردان شهرم مردمانى بردبارند
باجام غمهاى دل خود مىگسارند
باآنکه از غم، دیده چون یعقوب دارند
برجور گردون صبر چون ایوب دارند
در استقامت شهر من ورد زبانست
پرورده دامان کوه باغران است
من این گرامى خاک خود را دوست دارم
این سرزمین پاک خود رادوست دارم
باآنکه درشهرم به من سختىرسیده ست
برمن بسى سختى و بدبختى رسیده ست
باآنکه بر دل نقش رنج و درد دارم
صد داغ غم از گیتى نامرد دارم
باآنکه صد راز نهان در سینه دارم
دردفتر دل غصهاى دیرینه دارم
باآنکه بى مهرى فراوان دیدهام من
رنگ و ریا از این و ازآن دیدهام من
این سرزمین و آب و گل رادوست دارم
آزادگان شهر دل را دوست دارم
شاعر : سعید عندلیب بیرجندی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حال بد ، دل و حالم بد است مرگ برایم بیاورید
شعری در مورد بیرجند
الا ای بیرجند ؛ ای شهر خوبم * تو را با آب شورت ؛ دوست دارم
تو را با مردم عامی وفاضل * به تا ریکی و نورت ؛ دوست دارم
تو را با خشکی آب هوایت * کویر سوت و کورت ؛ دوست دارم
اگر چه نیستی نزدیکم ای شهر * ولی با راه دورت ؛ دوست دارم
تو را با کوچه های تنگ و تاریک * ولی با شر و شورت ؛ دوست دارم
تو را با سردی سخت زمستان * به دشت لخت و عورت ؛ دوست دارم
تو را با نا جو ؛ با کشک و گاورس * بنه با سیچ شورت ؛ دوست دارم
تو را با خشت خام و طاق ضربی * چو یک جام بلورت ؛ دوست دارم
منم موسی و تو وادی سینا * تو را چون کوه تورت ؛ دوست دارم
برای من تو مانند بهشتی * که با غلمان و حورت ؛ دوست دارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد بیرجند
زلزله رودبار و لار و بیرجند و طبس و ـ اخیرا بم – و خرابی هایشان را هرگزندیده ای
و باز می اندیشی که حصاری محکم در مقابل زلزله، دور خانه ات
و بستگان و آینده ات کشیده ای
درست مثل تخت جمشید
قبل از خراب شدن
با تو نیستم
با خودم هستم
******
شرح و تصویر سیل های سهمگین چین و ماچین در روزنامه ها
و اجساد باد کرده قربانیان را از یاد برده ای
حالا که صاحب ویلائی بزرگ تر از هزار متری
فکر می کنی که آسمان همیشه بهمین رنگ است
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حرص و طمع ، حرص خوردن و حرص مال دنیا
اما اگر بشود
رنگ دیوار خانه و شکل چلچراغ آویزان از سقف و نقوش زیبای
قالی زیر پایت را بخاطر بسپار
با تو نیستم
با خودم هستم
******
چقدر و چند بار باید
خورشید سر بر آورد و بجوشد و سر رود و فروکش کند
تا تو از این ندانستن بیرون آئی
که همیشه آسمان بهمین رنگ نیست
برای تو شاید باشد اما برای کودکان دوست داشتنی ات چه فکرمی کنی؟
خدا زمین را و آسمانها را در یک هفته خلق کرد
تو تنها ده سال بعد را قاطعانه بیندیش تا چه پیش خواهد آمد
با تو نیستم
با خودم هستم
******
ای دوست
بروز زلزله ناممکن نیست
سنگ بنای خانه ات را بشکلی بگذار
“که از باد و باران نیابد گزند”
با تو نیستم
با خودم هستم
******
<<< چهار >>>
چقدر و چند بار
زباله دان دنیا را
برای یافتن سکه ای
ورق می زنی
با تو نیستم
با خودم هستم
******
زباله
سطح شهر را پوشانده و از پس هر غروب
توئی که مثل منی
– اشرف مخلوقات –
برای یافتن سکه ای
دریای زباله را شنا می کنی
با تو نیستم
با خودم هستم
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حرف مردم ، و حرف مفت و حرف بیهوده زدن
زباله زباله است
سکه
سکه
ما سکه را زباله می کنیم
تو سعی داری زباله را
به سکه مبدل کنی
با تو نیستم
با خودم هستم
******
و حالا
که شب تمام می شود
مثل اینکه ماشین زیرت گرفته باشد
له له می زنی برای یک ثانیه زنده بودن
با تو نیستم
با خودم هستم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد شهر بیرجند
بیرجند…
شهر زیبایی ها…
کوه های تو قشنگ…
باغ هایت همه سبز…
مردمانت همه خوب…
ساده و بی غل و غش…
عالم و عاقل و دریا دل و مهمان نواز…
قلعه تو زنده و بس پا برجا…
آسمانت آبی…
شب تو مهتابی…
آری پاک ترین شهر که گویند تویی…
گرچه پائیز بود فصل پریشانی و غم…
لیک همه میدانند…
همه فصلت زیباست…
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حق خوری ، حق مردم و حق الناس و ناحق
شعر در مورد سوغات بیرجند
انگشت به لب کنار ایوان تو باشد آن زائر دلخسته که مهمان تو باشد
از روی ادب بوسه زند کنج ضریحت شاد است که چندی به خراسان تو باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره بیرجند
دوباره دل ز کمند گناه می گیرم
در آسمان خراسان پناه می گیرم
جماعتی که از هر طرف ، به این دیار کوچ کرده اند
ساکنان شهر من ، دچار افسردگی اند
برای اینکه در هر گوشه شهر ،
کاجها سر به فلک کشیده اند.
.
همان شهری که نخست بود
در لوله کشی آب، اکنون
افسردَه یِ بی آبی است
و قلعه ای که تاریخ را ورق می زند
باغها و عمارتها، بندها و ارگ کلاه فرنگی اش.
در سه سوی شهر من ، سه پادگان بنا شده
و امنیت شده سبب ، برای کوچ مردمان به این دیار.
.
قناتها همه چه خشک ، قریه های بی نفس ،
زرشک و زعفران آن ، گشته قربانی علف
و میوه ای دارد این مکان ، که عناب خوانندش
چه سازشی کرده آن ، به خاک خشک و بی نفس
کوه باغران که در جنوب ، سرش به آسمان می خورد،
چه کوه پر صلابتی …
وباز در تمام شهر من، دهها دانشگاه روییده از دل فرهنگ
و بر تارک فرهنگ آن ، مدرسه شوکتیه است.
رونقی ندارد صنعتش، چونکه
در خشکسال تجربه ، صنعتگران آواره اند.
.
من قد کشیده ام ، در این دیار پر ز نظم
که پاکیزگی در کوی و برزنش ، زبانزد است.
مدیریت در این دیار ، بسیار سیاست زده و
مردمان آن سیاسی و مشارکت بالای صد در صد!
.
مهمان نوازی و ادب ، فرهنگ و دین باوری مان ،
شده دلیل شهرت این شهر فرهنگ پرورم.
و من با افتخار ، اندر تمام کشورم ،
گویم که از آن شرق دور،
گویم که ازبیرجند فرهنگ پرورم.