شعر در مورد گل ، سرخ و رز قرمز و لاله و نرگس و شقایق و گل محمدی و زرد - پارسی زی
شعر در مورد خاله ، جان و خاله بودن و خاله زنک بازی

شعر در مورد خاله ، جان و خاله بودن و خاله زنک بازی

شعر در مورد خاله شاید بعد از مادر و مادر بزرگ هیچ زنی مانند خاله برای کودکان عزیز نباشد.با مجموعه شعر در مورد خاله بودن …

جملات مناسب برای تسلیت گفتن ، پیام تسلیت خودمونی در واتساپ

جملات مناسب برای تسلیت گفتن ، پیام تسلیت خودمونی در واتساپ

جملات مناسب برای تسلیت گفتن جملات مناسب برای تسلیت گفتن ، پیام تسلیت خودمونی در واتساپ همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

شعر مسبب معینی کرمانشاهی و مجموعه کامل اشعار مسبب معینی کرمانشاهی

شعر مسبب معینی کرمانشاهی و مجموعه کامل اشعار مسبب معینی کرمانشاهی

شعر مسبب معینی کرمانشاهی شعر مسبب معینی کرمانشاهی ؛ مجموعه کامل اشعار مسبب معینی کرمانشاهی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش …

شعر در مورد گل

شعر در مورد گل ، سرخ و رز قرمز و لاله و نرگس و شقایق و گل محمدی و زرد

شعر در مورد گل ، سرخ و رز قرمز و لاله و نرگس و شقایق و گل محمدی و زرد همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا

فصل بهاره، عزیز موقع کاره

شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید

بلبل سر داره؛ بلبل سر داره

بیا دل بیقراره، بیا فصل بهاره

گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا

فصل بهاره، عزیز موقع کاره

شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید

بلبل سر داره؛ بلبل سر داره

بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم

هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره

مهتاب شبان، مهتاب شبان

آیم و آیم، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر

مهتاب شبان، مهتاب شبان

آیم و آیم، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر

بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم

هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره

سروده ایرج دهقان

⇔⇔⇔⇔

در من باغبانی است

که شکفته شدن گل نگاه تو را

هر صبحدم، به تماشا می‌نشیند

⇔⇔⇔⇔

  خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله

ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله

در طرف چمن ساقی دوران می عشرت

در ساغر گل کرده و پیمانهٔ لاله

⇔⇔⇔⇔

بوی صلوات می‌دهد دستانم

از بس که گل محمدی کاشته(چیده)‌ام!

نرگس نخجوانی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل

بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران

بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله

وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو

بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله

⇔⇔⇔⇔

اوست

کسی که در کنارِ گل احساسِ نشاط ندارد

بویِ گل‌ها مستش نمی‌کند

زیبایی گل‌ها محوش نمی‌کند

رنگِ گل‌ها جذبش نمی‌کند

آری اوست؛ دخترکِ گُل فروش

هم او که دسته گل‌ها را باری می‌بیند

که خلاصی هر چه زودتر از آنها برایش شیرین است

دخترکِ گُل فروش

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل سرخ

ای دلبر گلچهره که مشاطهٔ صنعت

بالای گل از سنبل تر بسته کلاله

آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد

گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله

⇔⇔⇔⇔

دستانم بوی گل می‌داد

مرا به جرم چیدن گل

محاکمه کردند

اما هیچکس گمان نکرد

شاید گلی کاشته باشم

سینا به‌منش

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل لاله

عید است و به عیدی چه شود گر به من زار

یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله

گفتی چه بود کار تو هاتف همهٔ عمر

هر روز دعا گوی توام من همه ساله

⇔⇔⇔⇔

لبخند بزن

به شقایق‌ها

به نیلوفرِ آبی

و نرگس‌ها و قاصدک‌ زیبا

لبخند بزن

به همه گل‌های زیبای عالم

که از زمینی سخت می‌رویند

و جهانت را، زیبا می‌سازند

لبخند بزن

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل یاس

پای بند قفسم باز و پر بازم نیست

سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست

گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو

چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست

⇔⇔⇔⇔

پابرهنه، تا کجا دویده‌ای

که این همه

گل شکفته است؟!‏

کیکاوس یاکیده

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل رز قرمز

همان رنگ و همان روی

همان برگ و همان بار

همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز

همان شرم و همان ناز

همان برگ سپید به مثل ژاله ی ژاله به مثل اشک نگونسار

همان جلوه و رخسار

نه پژمرده شود هیچ

نه افسرده ، که افسردگی روی

خورد آب ز پژمردگی دل

ولی در پس این چهره دلی نیست

گرش برگ و بری هست

ز آب و ز گلی نیست

هم از دور ببینش

به منظر بنشان و به نظاره بنشینش

ولی قصه ز امید هبایی که در او بسته دلت ، هیچ مگویش

مبویش

که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند

مبر دست به سویش

که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند ، نماند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تولد ، خودم و مادر و پسر و خواهر و دوست

انصاف نیست این گل پژمرده شود

باید در کنار این آواز گل دهد

روشن است

این چراغ است

روشن است که عمر ما

پس از پژمردن این هزاران گل سرخ

به پایان می‌رسد

پس از جای برخیزیم

کلاه بر سر بگذاریم

در باران برویم

تا این شاخه گل سرخ گل دهد

احمدرضا احمدی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل نرگس

کسی می آید …

کسی از باران، از صدای شُرشُر باران، از میان پِچ و پِچ گل های اطلسی

⇔⇔⇔⇔

دارد بهار می‌شود

گل‌فروش‌های دوره‌گرد

بنفشه جار می‌زنند

کدام پرستو

بذر تو را هدیه خواهد آورد؟

گل فروش دوره گرد

رضا کاظمی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل شقایق

گویی از پنجره ها روح نسیم

دید اندوه من تنها را

ریخت بر گیسوی آشفتۀ من

عطر سوزان اقاقی ها را

اکنون تو اینجایی

گسترده چون عطر اقاقی ها

در کوچه های صبح

⇔⇔⇔⇔

به موسم آمدنت

تمام مسیر را

تمام راه قدومت را

گل باران خواهم کرد

تو فقط بگو از کدام راه می‌آیی و کی؟

نجوا رستگار

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل و گیاه

به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد

تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من

سکوتی تلخ پیچیده، در این میخانه ی ویران

از آن لب های گل ریزت، کلامت را نگیر از من

⇔⇔⇔⇔

از باغ پیراهنم

کمی گل برایت آورده ام

قول می‌دهم مستت کنند

این گل‌ها

این آغوش…‏

گل‌های باغ پیرهنم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل محمدی

ای صمیمی

هر ستاره

پسته ی خندان راه تو باد.

جفت من

سفری می کنیم اما

دست های خود را به بهاری بخشیم

که همه گل های تنها را

با صداقت

نوازش باشد

چشم خود را به راهی بخشیم

که برای طرح بکر

قدم ها ستایش باشد.

⇔⇔⇔⇔

دوستم نداری

و همین بهار

از تمام شاخه‌های درهمم

گل‌های هزار رنگ می‌روید

مهسا چراغعلی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل زرد

به انگشت هایت بگو

لب های مرا ببوسند ..

 به انگشت هایت بگو

راه بیفتند روی صورتم

توی موهام ..

قدم زدن در این شب گرم

حالت را خوب می کند ..

گل من!

گاهی نفس عمیق بکش و

نگذار تنم از حسودی بمیرد ..

⇔⇔⇔⇔

دیروز

یک سال تمام

در جست‌وجویت بودم

اما تو بر لب‌هایم خفته بودی

بعد، اشتباهاً

لب‌هایم را به بهار دوختم

چشم‌هایم را به باران

قلبم را به گل

و تو

با سپیده‌ صبح

شبنم شدی و به درونم غلتیدی

تا گلی که در اعماق قلبم بود

پژمرده نشود

واچاگان پاپویان

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل رز

بلبلان از بوی گل مستند و

ما از روی دوست

دیگران از ساغر و

ساقی و ما از یاد دوست.

⇔⇔⇔⇔

به قمریان عاشق حسد می‌ورزم

که دانه برمی‌چینند

و به ستاره و باران

که بر نیمرخ مهتابی‌ات بوسه می‌زنند

و به گلی که با اشاره‌ تو می‌شکفد

علی باباچاهی

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تلاش و کوشش ، و موفقیت و پشتکار سعدی

شعر در مورد گل رز سفید

تنها در خلوت اتاق

با هر چیزی می شود حرف زد

با میز

با دفتر تلفن

با گل های شمعدانی

با هر چه که هست…

اما من دیوانه ام

میان این همه هست

با تو حرف می زنم که نیستی …

⇔⇔⇔⇔

من اگر رنگ بودم قرمز می‌شدم

با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید

یا اگر فصل بودم پاییز

اگر گل بودم جز مریم نمی‌شدم!

می‌دانم قرمز نیست

اما هر جای خانه که باشی

خودش را به مشامت می‌رساند

مریم قهرمانلو

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد گل سرخ

خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟

آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟

روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند

یارب آن یوسف گم‌گشته بزندان چون است؟

⇔⇔⇔⇔

غنچه با دل گرفته گفت:

«زندگی،لب ز خنده بستن است

گوشه‌ای درون خودنشستن است»

گل به خنده گفت:

«زندگی شکفتن است

با زبان سبز راز گفتن است»

گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه

باز هم به گوش می‌رسد

تو چه فکرمی‌کنی؟

راستی کدام یک درست گفته‌اند؟

من که فکر می‌کنم

گل به راز زندگی اشاره کرده است

هر چه باشد او گل است

گل یک دو پیرهن

بیشتر ز غنچه پاره کرده است

قیصر امین‌پور

⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد گل سرخ

از تو می گفتم

عطر گل، دنیا را می گرفت

پروانه ها دورم می گشتند!

خدا می خندید!

از تو می گفتم

عطر خاک باران خورده

زمین را مسخ می کرد

چتر ها دست آسمان را می بوسیدند

خدا می خندید!

⇔⇔⇔⇔

پدرم می‌گوید کتاب

مادرم می‌گوید دعا

و من خوب می‌دانم

که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گل‌ها شنید

حسین پناهی

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد گل سرخ

عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

دیر سالست که من بلبل این بستانم

⇔⇔⇔⇔

باز آید آن بهار و گل سرخ بشکفد

چندین مثال از نفس سرد و روی زرد

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره گل سرخ

این روزها

ساعت شماطه داری در سرم

مدام زنگ می زند

و خاطره ها را بیدار می کند

روزهای بارانی

کوچه های خاکی خیس

دستی که دری را باز می کند

پایی که دری را می بندد

ترکم کرده ای

بی آنکه پیراهنم فراموشی گرفته باشد

یا چترم

یا دستگیره درهای این خانه

هنوز در فکر گلدان روی این میز

دستی

رز قرمزی

عطر لطیف گلایولی

چرخ می زند

و دستی بر شیشه های بخارگرفته می نویسد

ای بی تو ماندن

حکایت ذره ذره مردن من

تو

تو ترکم کرده ای

⇔⇔⇔⇔

تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت

بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند.

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه درباره گل سرخ

به تو

به خاطر تمام شمعدانی هایی که در دلم کاشته ای

و پروانه هایی که از دشت آرامِ حنجره ات

روی انگشت هایم نشانده ای!

به باغبان مغروری

که شانه هایش شهامت من است

و دست‌هایش سرسبزی ام…

برای روزهایی که اگر نبودم

مرا با شکوفه های کوچک شعرهایم

به خاطر بیاوری!

⇔⇔⇔⇔

همیشه چشمانت

دو چشمه ‌اند در خواب‌ هایم

و همین است که

صبح که شعرم بیدار می‌ شود

می ‌بینم بسترم

سرشار از گل عشق توست

و نم ‌نم گیاه و سبزینه …

⇔⇔⇔⇔

شعری زیبا درباره گل سرخ

و هر صبح ابری

گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم

⇔⇔⇔⇔

لب‌هایت را

بیشتر از تمامی گل ها دوست می دارم

چرا که لب‌هایت لطیف تر و شکننده تر از تمامی آنهاست.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تجربه ، تلخ و زندگی و جدید به زبان عربی

شعر در مورد گل رز صورتی

گل های لاله عباسی صورتی

کوچه های بن بست

خیابان های خیس

ترانه های قدیمی

تو را بیاد چیزی

یا کسی نمی اندازد ؟

⇔⇔⇔⇔

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند

 تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند

تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گل لاله

مثل اینکه باید دست کشید

و عشق را

چون ظرفی عتیقه و نایاب

در پستوها پنهان کرد

ظرفی که هر بار تکه ای از آن را

ناخواسته  شکستیم! 

گاه ترک خورد 

گاهی بر زمین افتاد

و رنگِ گل های زیبایش پرید

⇔⇔⇔⇔

باران که آمد

گلی در خانه ام رویید

آفتاب که تابید

آیینه ای تمام قد به خانه ام داد

درخت توی ایوان

شانه ای به موهایم بخشید

عزیزکم

تو که آمدی

گل و آینه و شانه را بردی و

شعری به من سپردی!

⇔⇔⇔⇔

شعر در باره گل لاله

گل، رنگ رخ تو دارد ارنه

رنگ رخش از پی چه زیباست؟

⇔⇔⇔⇔

نازنین!

زیر باران سرانگشتانت

بذر کوچک حروف

سطرهایی از گل های آفتابگردانند

که می رقصند با آفتاب نگاهت

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گل نرگس

و گل های شمعدانی

که ایستاده اند

چون جوجه گنجشک های گرسنه

برای سهمی که از دستان تو می گیرند

⇔⇔⇔⇔

بگذار

گل‌های دامنت مستم کند

آبشار نگاهت، غرقم

و من

در نامت شنا کنم

⇔⇔⇔⇔

متن بی قراری و دلتنگی

زندگی باید کرد گاه با گلی سرخ

گاه با یک دل بی قرار

گاه باید رویید در پس یک باران

گاه باید خندید با غمی بی پایان

⇔⇔⇔⇔

کی می رسی از راه؟

تا اطلسی ها زیر پاهایت سبز شوند

شمعدانی ها بخندند

عطر یاس تمام شهر را پر کند

و من

تبِ تندِ تنم را

میان سردی لب هایت بپاشم

و در آرامش آغوشت به خواب روم

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گل نرگس

محبوبم

امروز که در آغوشم بودی

چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی

چیزی به رایحه ی گل ها

به طعم های جهان

به فصل ها

ساعت ها

و برای شادی

تعریف تازه ای ساختی

⇔⇔⇔⇔

آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه در مورد گل نرگس

ز کویر ِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید

دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟

⇔⇔⇔⇔

پس بیا به خاطر یک گل سرخ،

یک لحظه‌ی درست،

یک یادِ ساده از همان سالِ بوسه ها،

برویم بالاى بالاى آسمان،

پشت پیراهنِ بى الفباى نور،

دست بر پرده خاطراتى از ماه دلنشین بپرسیم:

تو حاضرى باز آوازى از همان شب پر گریه بخوانى!؟

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد گل نرگس

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا خوار کرده است

⇔⇔⇔⇔

تماشای گل و گلزار کردن

می لعل از کف دلدار خوردن

⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد گل لاله

گل قشنگم !

اگر کنارت نباشم

بوی گل و طعم بوسه هات

یادم می رود

بودن یا نبودن

پلک زندگی ماست

در یکی تاب می خوریم

در یکی بی تاب می شویم

و من

در هر پلکی

یکبار دیدنت را می بازم

⇔⇔⇔⇔

بی گمان

سبدهایی از ماهیان دریا را

بر دوش دارم

به کنار تو می آیم

نام دریا را فراموش کرده ام

یاد جوانی و گل های پامچال

مرا کفایت می کند

به سوی دریا می روم

دوباره دریا را به یاد می آورم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تقدیر الهی ، خدا و تشکر و قسمت و سرنوشت

شعر زیبای مولانا در مورد گل

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد

چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل

کسی که ساقی باقی ماه رو دارد

هزار جان مقدس فدای آن جانی

که او به مجلس ما امر اشربوا دارد

سؤال کردم گل را که بر کی می‌خندی

جواب داد بر آن زشت کو دو شو دارد

هزار بار خزان کرد نوبهار تو را

چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد

پیاله‌ای به من آورد گل که باده خوری

خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد

چه حاجتیست گلو باده خدایی را

که ذره ذره همه نقل و می از او دارد

عجب که خار چه بدمست و تیز و روترشست

ز رشک آنک گل و لاله صد عدو دارد

به طور موسی بنگر که از شراب گزاف

دهان ندارد و اشکم چهارسو دارد

به مستیان درختان نگر به فصل بهار

شکوفه کرده که در شرب می غلو دارد

⇔⇔⇔⇔

وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد

خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه در مورد گل لاله

چه شب بدی است امشب، که ستاره سو ندارد

گل کاغذی است شب بو، که بهار و بو ندارد

⇔⇔⇔⇔

کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو

به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل یاسمن

گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی

گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی

⇔⇔⇔⇔

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم

خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی‌ست

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گل یاس

چو نسیم ِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی؟

تو که بی قرار کردی، همه لاله زار ما را

⇔⇔⇔⇔

می و معشوق و گلزار و جوانی

ازین خوشتر نباشد زندگانی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گل یاس

آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست

به تماشای گل و لاله و ریحان نرود.

⇔⇔⇔⇔

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره گل یاس

جوانه زده

گلدان کوچکم

دلم کمی بهار می خواهد

نمی آیی؟

⇔⇔⇔⇔

صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن

گر میوه‌ی یک باغ نچیدیم، نچیدیم

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره گل یاسمن

فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ

غیرت باد بهار اگر بگذار

⇔⇔⇔⇔

گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو

ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من

⇔⇔⇔⇔

شعری در باره گل یاس

ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟

که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را

⇔⇔⇔⇔

بوسه های پر دوامت، مایه ی حیات من

ناکامم بگذار تا بمیرم با بهار

از وقتی که رفته ای، گل من، دوست دارم که باز آیی

تا آرام کنی معبد اندیشه را

که با نور ازلی‌اش نابود می کند مرا

⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد گل یاس

دل برگذر قافله لاله و گل داشت

این دشت که پامال سواران خزان است

⇔⇔⇔⇔

تا به وقت سحرم چون گل خورشید برویی

دیده صد چشمه فرو ریخت به دامن شب دوشم

⇔⇔⇔⇔

شعری زیبا در مورد گل یاس

چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند

برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت

⇔⇔⇔⇔

می‌دانم قاریانِ کور حتا

در پشتِ عینک‌های سیاهشان 

از زیبایی تو باخبرند

و کودکان گل‌فروش

بی‌خیال شکم‌های گرسنه‌ی خود

آرزو دارند تمام گل‌های سرخشان را بر سرت بریزند

⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا درباره گل یاس

نمی دانم

تاثیر خنده های توست

یا ور رفتن با گل های باغچه

که آینه مدتی است

جوان تر از

پارسال نشانم می دهد

⇔⇔⇔⇔

تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه

تو بودی که گفتی چمن می دود

تو گفتی که از نقطه چین ها اگر بگذری

به اَسرار خواهی رسید

تو را نام بردم

و ظاهر شدی

تو از شعله‌ی گیسوانت

رسیدی به من

من از نام تو

رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد

تو گفتی سلام

گل و سنگ برخاستند.

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره گل نرگس

در باغ همه رخ تو بیند

از هر ورق گل، آن که بیناست

⇔⇔⇔⇔

هر آنگاه نام تو را می طلبم

و درباره ی تو می‌نویسم

قلم در دستم

به گلی سرخ بدل می‌شود

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره گل نرگس

به هوا نیازمندم

به کمی هوای تازه

به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا

به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد

به کمی قدم زدن کنار این دل

و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان

به کرانه های آبی

به کمی غزال وحشی

به شما نیاز مندم.

⇔⇔⇔⇔

تو

لیوان آبت را با خیال راحت می نوشی

من

حسودی می کنم به لبه ی لیوان

که لب های تو به آن می خورد

لیوان

به چشم های من، که به تو خیره شده

و گلدانِ روی میز، به من و لیوان!

تو

لیوان آبت را با خیال راحت می خوری

و همه چیز از تو آب می خورد

⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره گل نرگس

هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود

هر که درد تو کشد از پی درمان نرود

⇔⇔⇔⇔

مثل گل

که گذر می کند از پرده‌ی خاک

مثل چیزی که نمی دانم

من دلم می خواهد

بگذرم از تو

من تو را کشف کنم

سرزمین تو، مرا کشف کند!

بیشتر بخوانید : شعر در مورد یلدا ، کوتاه و عاشقانه و کودکانه از شاعران بزرگ و حافظ

شعر عاشقانه درباره گل نرگس

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت

کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی

⇔⇔⇔⇔

من شکوفایی گل‌های امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من می‌گوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است.

⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد گل نرگس

از عکس رخت دل عراقی

گلزار و بهار و باغ و صحراست.‏

⇔⇔⇔⇔

بیا و به این‌ها بگو

کم خودشان را

به پنجره اتاقم بکوبند!

بگو آن طرف پنجره

شمع نیست

دل من است که آتش گرفته!

اصلا

آن روز که روسری گلدارت را سرت کردی

فکر بی‌تابی این همه پروانه نبودی!؟

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گل شقایق

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل

تا یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

⇔⇔⇔⇔

چه‌قدر خوب بود

تو، گُل من بودی

هر روز به تو آب می‌دادم

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره گل شقایق

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

⇔⇔⇔⇔

انگار

سال‌ها طول کشید

که دسته ای بوسه

از دهانش بچینم

و در گلدانی به رنگ سپید

در قلبم بکارم.

اما انتظار

ارزشش را داشت

چون عاشق بودم. 

⇔⇔⇔⇔

شعری درباره گل شقایق

چشم های تو …

گل من! روزی خواهد رسید

روزی خواهد رسید که

انسان های برادر

با چشم های تو همدیگر را خواهند نگریست

با چشم های تو خواهند نگریست …

⇔⇔⇔⇔

دیروز

یک سال تمام

در جست‌وجویت بودم

اما تو بر لب‌هایم خفته بودی

بعد، اشتباهاً

لب‌هایم را به بهار دوختم

چشم‌هایم را به باران

قلبم را به گل

و تو

با سپیده‌ی صبح

شبنم شدی و به درونم غلتیدی

تا گلی که در اعماق قلبم بود

پژمرده نشود

⇔⇔⇔⇔

گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی ای دوست

دور از رخ نازنین تو

امروز پژمرد

همه لطف و زیبایی اش را

که حسرت به روی تو می خورد و

هوش از سر ما به تاراج می برد

گرمای شب برد

صفای تو اما ، گلی پایدار است

بهشتی همیشه بهار است

گل مهر تو در دل و جان

گل بی خزان

گل، تا که من زنده ام ماندگار است

شعر در مورد گل ، سرخ و رز قرمز و لاله و نرگس و شقایق و گل محمدی و زرد

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد

 چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل

کسی که ساقی باقی ماه رو دارد

.

هزار جان مقدس فدای آن جانی

که او به مجلس ما امر اشربوا دارد

سؤال کردم گل را که بر کی می‌خندی

جواب داد بر آن زشت کو دو شو دارد

هزار بار خزان کرد نوبهار تو را

چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد

پیاله‌ای به من آورد گل که باده خوری

خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد

 .

چه حاجتیست گلو باده خدایی را

که ذره ذره همه نقل و می از او دارد

عجب که خار چه بدمست و تیز و روترشست

ز رشک آنک گل و لاله صد عدو دارد

به طور موسی بنگر که از شراب گزاف

دهان ندارد و اشکم چهارسو دارد

به مستیان درختان نگر به فصل بهار

شکوفه کرده که در شرب می غلو دارد

.

شعر بلند در مورد گل زیبا

دوست داشتن

فقط گفتن “دوستت دارم” نیست

بگذار دوست داشتنت

مثل نشانی خانه ای باشد

که نه از کوچه اش معلوم است

نه از رنگ درش

و نه از پلاکش

و فقط  آن را

از عطر گل های باغچه اش میشناسی.

.

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا

خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا

التفاتی به اسیران بلا نیست ترا

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا

با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا

آخرین بروز رسانی در : سه شنبه 14 دی 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.