شعر در مورد اکنون

شعر در مورد اکنون ؛ اشعار کوتاه در مورد اکنون و زمان حال همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد اکنون

شیرین زمان تویی به تحقیق

من بنده خسرو زمانم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو درباره زمان

ز دست ، گوهر پر قیمت جوانی رفت

چو برق ، فرصت کوتاه زندگانی رفت

بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست

پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت

 حتما بخوانید: متن در مورد زمان ، از دست رفته کودکی و زمان قدیم و گذشته + زمان و ساعت زندگی

شعر در مورد اکنون

هر کس به زمان خویشتن بود

من سعدی آخرالزمانم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فرصت طلبی

گر عمر من از شصت فزون شد،شده باشد

ور طالع فرخنده زبون شد،شده باشد

این جان که به تنگ آمده است از قفس تن

روزی اگر از سینه برون شد،شده باشد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اکنون

خدیو زمین پادشاه زمان

مه برج دولت شه کامران

 حتما بخوانید: شعر در مورد زمان ، حال و کودکی و ازدست رفته و وقت و قدیم و ساعت از مولانا 

شعر در مورد گذر عمر از شهریار

جهد کن جهد که وقت من و تو در گذر است

سعی کن سعی که این عمر بسی مختصر است

عیش و راحت طلبیدن ز جهان بی خبریست

هـــر کـــه بینی در آن جا کنــــد و محتضر است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اکنون

نشاط این زمان بهجت افزا

به جوش آورد خون نوبهاران

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گذر عمر

یک عمر به کودکی به استاد شدیم

یک عمر زاستادی خود شاد شدیم

افسوس ندانیم که ما را چه رسید

از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام

 حتما بخوانید: متن زمان میگذرد ، متن سرعت گذر عمر و چه زود میگذرد زندگی و عمر میگذرد 

شعر در مورد اکنون

سرآید چون زمان ناامیدی

به خواب یوسف از زندان برآید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد زمان از مولانا

افسوس که عمر خود تباهی کردیم

صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم

در دفتر ما نماند یک نکته سفید

از بس به شب و روز سیاهی کردیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اکنون

مکان و زمان هر دو از بهر صنع است

ازین نیست حدی زمین و زمان را

 حتما بخوانید: متن در مورد ساعت زندگی ، متن زیبا درباره سرعت گذر عمر و جوانی و تولد و زمان

شعر در مورد زمان و وقت

یک روز رسد غمی به اندازه کوه

یک روز رسد نشاط اندازه دشت

افسانه زندگی چنین است گلم

در سایه کوه باید از دشت گذشت

گروهی زندگی را خواب کردند

بنای کفر و دین را باب کردند

خدا را شُکر گر راندند از خویش

به سوی عاشقی پرتاب کردند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اکنون

روزی که او بزاد زمین و زمان نبود

بالاتر از زمین و زمان است آن یکی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد زندگی در زمان حال

روز بگذشته خیالست که از نو آید
فرصت رفته محالست که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد

 حتما بخوانید: شعر در مورد ثانیه ها ، و گذر ثانیه ها و دقیقه های زندگی و انتظار و ساعت

شعر در مورد وقت

زمان چو حاکم تست و مکان چو معبر

تو مکان نیک گزین و زمان نکو بنگر