شعر در مورد مسلمان واقعی و گلچینی از اشعار درباره مسلمان واقعی - پارسی زی
شعر در مورد زن غمگین ؛ اشعاری زیبا و غمگین در مورد زن

شعر در مورد زن غمگین ؛ اشعاری زیبا و غمگین در مورد زن

شعر در مورد زن غمگین شعر در مورد زن غمگین ؛ اشعاری زیبا و غمگین در مورد زن همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

متن تشکر بابت تسلیت فوت برادر ، تشکر از ابراز همدردی همکاران

متن تشکر بابت تسلیت فوت برادر ، تشکر از ابراز همدردی همکاران

متن تشکر بابت تسلیت فوت برادر متن تشکر بابت تسلیت فوت برادر ، تشکر از ابراز همدردی همکاران همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

متن در مورد غیبت و تهمت ؛ مجموعه ای از بهترین جملات درباره غیبت و تهمت

متن در مورد غیبت و تهمت ؛ مجموعه ای از بهترین جملات درباره غیبت و تهمت

متن در مورد غیبت و تهمت متن در مورد غیبت و تهمت ؛ مجموعه ای از بهترین جملات درباره غیبت و تهمت همگی در سایت …

شعر در مورد مسلمان واقعی

شعر در مورد مسلمان واقعی ؛ گلچینی از اشعار درباره مسلمان واقعی

شعر در مورد مسلمان واقعی ؛ گلچینی از اشعار درباره مسلمان واقعی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد مسلمان واقعی

آتش به سینه داری اگر،

شعله ور مباش

هیزم بیار

سوختن خشک و تر مباش

دامن مزن به آتش

این قیل و قال ها

از حق بگو، چنانکه علی

گفت سال ها

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان

از حق بگو ولی

نه به توهین و افترا

با منطق علی،

نه به توهین و افترا

القصه سیره ی علوی

این چنین نبود

تاریخ را بخوان

اخوی این چنین نبود

بادا که تا همیشه بمانیم با علی

سلمان شویم و مسلم این راه یا علی

بیشتر بخوانید : شعر انگشتر عشق ، متن عاشقانه در مورد انگشتر فروغ فرخزاد

شعر مسلمان واقعی

باز آمده ام

دست به دامان تو باشم

کافر شوم از غیر

و مسلمان تو باشم

سی روز جدا باشم

از آشفتگی خلق

تا معتکف

موی پریشان تو باشم

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان واقعی

مسلمانیم

امّا آه از اینگونه مسلمانی

نصیب ما نشد

غیر از پریشانی پریشانی

ندانستیم از اسلام

جز نفرین و جز نفرت

نفهمیدیم از دین خدا

غیر از رجزخوانی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان

چنان بیگانگان

از هم جدا افتاده اند امروز

-به مکر نابرادرها-

برادرهای ایمانی

برادرجان!

بدان یوسف عزیز مصر خواهد شد

اگرچه چند روزی هم شود

در چاه زندانی

بیشتر بخوانید : پیامک حلقه ازدواج ، متن و شعر فروغ در مورد حلقه ازدواج

شعر مسلمان واقعی

مبادا تا برادر را

درون چاه اندازیم

«یهودا» که ندارد

سرنوشتی جز پشیمانی

قدم بردار با ما

در صراط المستقیم اکنون

که از پایان این بیراهه ها

چیزی نمی دانی

صدایی از حرا می آید اینک،

گوش بسپارید:

«مسلمانان! مسلمانان!

مسلمانی! مسلمانی!» *

محمد میرزایی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان واقعی

این مهم نیست که

دل تازه مسلمان شده است

کـه بـــه عشق تو بشر

قاری قرآن شده است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان

رنگ دین رنگ حسین (ع) است

در انتخاب

دل زدنیا کَند بهر حفظ دین ،

شد شهادت را خریدار

بیشتر بخوانید : شعر در مورد انگشتر عقیق ، متن زیبا درباره انگشتر عقیق

شعر مسلمان واقعی

مست باید بود و لایعقل،

در این دنیای پست

چون که دائم می رسد،

بر عاقلان آزارها

رتبه هر کس در این عالم،

به انسان بودن است

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان واقعی

گریه کردم،

عطش آمد به سراغم، گفتم:

به فدای لب خشکت!

همه جا زمزم شد

روی سجاده ی خود

یاد لبت افتادم

تشنه ام بود،

ولی آب برایم سم شد

زنده ماندم

که سلامی به سلامی برسد

از محمد(ص)به محمد(ص)

که میسر هم شد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان

من مسلمان شده ی

مذهب چشمی هستم

که در آن عاطفه

با عشق و جنون توام شد

سال ها پیر شدم

در قفس آغوشت

شکر کردم، در و دیوار

قفس محکم شد

کاروان دل من،

بس که خراسان رفته است

تار و پود غزلم

جاده ی ابریشم شد

بیشتر بخوانید : متن حلقه ، متن عاشقانه برای عکس حلقه + شعر حلقه ازدواج

شعر مسلمان واقعی

سال ها شعر غریبانه

در ابیات خودش

خون دل خورد که با دشمن خود

همدم شد

داشتم کنج حرم

جامعه را می خواندم

برگ در برگ مفاتیح

پر از شبنم شد

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان واقعی

یازده پله زمین رفت

به سمت ملکوت

یک قدم مانده به او

کار جهان مبهم شد

بیت آخر نکند

قافیه غافلگیرت

آی برخیز!

که این قافیه یا «قائم» شد

سید حمیدرضا برقعی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مسلمان

گفت: در می زنند مهمان است

گفت: آیا صدای سلمان است؟

این صدا نه، صدای طوفان است

مزن این خانه ی مسلمان است

مادرم رفت پشت در، اما…

گفت: آرام، ما خدا داریم

ما کجا کار با شما داریم

و اگر روضه ای به پا داریم

پدرم رفته، ما عزا داریم

بیشتر بخوانید : متن عاشقانه برای عکس حلقه ، متن عاشقانه برای دسته گل خواستگاری

شعر مسلمان واقعی

پشت در سوخت بال و پر اما

آسمان را به ریسمان بردند

آسمان را کشان کشان بردند

پیش چشمان دیگران بردند

مادرم داد زد بمان، بردند

بازوی مادرم سپر، اما

بین آن کوچه چند بار افتاد

اشک از چشم روزگار افتاد

پدرم در دلش شرار افتاد

تا نگاهش به ذوالفقار افتاد

گفت: یک روز… یک نفر اما…

سید حمیدرضا برقعی

آخرین بروز رسانی در : چهارشنبه 11 آبان 1401
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.