متن در مورد بهار و زیبایی های آن ، متن کوتاه در مورد شکوفه های بهاری درختان
شعر سوگ پدر ، دوبیتی و مداحی و روضه در سوگ پدر + شعر پدر از دست رفته
شعر سوگ پدر شعر سوگ پدر ، دوبیتی و مداحی و روضه در سوگ پدر + شعر پدر از دست رفته همگی در سایت پارسی …
این عکس بماند به یادگار ، شعر و متن در مورد یادگاری از دوست
این عکس بماند به یادگار این عکس بماند به یادگار ، شعر و متن در مورد یادگاری از دوست همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …
شعر درباره مردم شهر ؛ اشعار زیبا درباره مردم شهر
شعر درباره مردم شهر شعر درباره مردم شهر ؛ اشعار زیبا درباره مردم شهر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
متن در مورد بهار و زیبایی های آن ، متن کوتاه در مورد شکوفه های بهاری درختان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
چه بهاریاست که آفتزده فروردینش
و لجن میچکداز چارقد چرکینش
چه بهاریاست که میآید و زهرابۀ مرگ
دمبهدم میچکد از داس شقایقچینش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی بهار و زیبایی های آن
بهار که آمدنی نمی شد،
اگر ِتو
این همه شکوفه
به لبخندت نمی بافتی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد گاو ، متن زیبا در مورد گاو برای کودکان + شعر نو و طنز درباره گاو
شعر درباره ی بهار و زیبایی های آن
خلاصه بهاری دیگر
بی حضور تو از راه می رسد
و آنچه زیبا نیست
زندگی نیست
روزگار است …..
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
تو بیا بیا و بنشین
چو شکوفه ای به جانم
گُلِ من اگر تو باشی،️
همه ی عُمر باغبانم…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی بهار و زیبایی های آن
بهار تویی که می آیی و دستهایم شکوفه می دهند ناغافل!
تویی که با تمامِ خستگی باز هم آرامشی!
باز هزار ستاره ی بی افول هزار پروانه ی بیقرار
هزار شوق بی دلیل را در خلوتِ آغوشِ من میریزی انگار بهار تویی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد مزاحمت ، شعر و متن در مورد مزاحم بودن و مزاحم نشو و ایجاد مزاحمت
شعر درباره ی بهار و زیبایی های آن
بهار؛
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
یک کهکشان شکوفه گیلاس
نقشی کشیده بود بر آن نیلگون پرند
شعری نوشته بود بر آن آبی بلند
موسیقی بهار
چون موجی از لطافت شادی نشاط نور
در صحنه فضا مترنم بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی بهار و زیبایی های آن
روز قشنگی ست؛
دوست داشتنت را مرور می کنم ..
گل واژه های عاشقانه ام شکوفه می زند ..
شعری زاده می شود در من از عشق تو …️
بیشتر بخوانید : شعر در مورد آه مظلوم ، متن و شعر زیبا درباره ظلم به مظلوم و ظلم ستیزی حافظ
شعر درباره ی بهار و زیبایی های آن
نه آمدن این شکوفه هاى بادام
و نه عطر تازه هوا،
پرستو ها هم بى خود شلوغش کرده اند ..!
بهار فقط عطر تن توست ..!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
فروردین را همه دوست دارند
برای عیدی که در دل دارد یا بهاری
که با خودش به خانه آورده است.
شاید هم برای فرزندانش که حال خوب دلشان
حال جهان را خوب می کند….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی بهار و زیبایی های آن
فاصله ساقه تا شکوفه
فاصله خیال تو با من
فریادی است
که با مرگ خاموش میشود.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد زلزله ، متن کوتاه غمگین و شعر کودکانه در مورد زلزله کرمانشاه
شعر درباره ی بهار و زیبایی های آن
می چسبد
در این بهار کنار این شکوفه ها
کنار باران های بی قرار و ناگهانی
یک فنجان چای بهار نارنج
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد بهار و زیبایی های آن
مدت آمدن و رفتن ایام بهار
آنقدر نیست که گل بر سر دستار زنم
من که آزار به ارباب هوس نپسندم
گل چرا بر قفس مرغ گرفتار زنم؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی بهار و زیبایی های آن
چگونه فریاد بزنم تو را؟
وقتی تمام گنجشگکان بی پناه خاطراتمان
روی بهار سینه ام
خواب دستان تو را می بینند
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خداحافظی ، دوبیتی و شعر خداحافظی غمگین کوتاه و رسمی از شاملو
شعر درباره ی بهار و زیبایی های آن
به تو فکر می کنم
و برگ های زرد
یکی یکی شکوفه می شوند
راستی آنجا هم
پاییز این همه زیباست؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهار که از راه میرسد
جوانه سر میزند، شکوفه می شکفد
باران نمنم می بارد آسمان نفس می کشد
بهار که از راه میرسد
زمین سبز میشود بلبل نغمه خوان میشود
روز نو میشود سال نکو میشود
اما… تو چطور؟
اگر شکوفه شکوفه بروید
و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟
اگر زمین زمین سبز شود
و هنوز برگهای پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟
اگر باران باران طراوت ببارد
و هنوز خاکستر غم و یاس بر شیشه دلت باشد چه؟
اگر روز روز نو شود
ولی چشمهایت به عادت و کهنگی گشوده شود چه؟
اگر گرما گرما مهربانی با طلوع خورشید
بتابد و تو همچنان دل به سرما سپرده باشی چه؟
اگر بهار بهار بیاید و تو زمستان باشی؟
بیا و وجودت را به دست مهربان بهار بسپار تا زندگی را در تو جاری کند
تا… بهار شوی
بیا و چون بهار طراوت و شکفتن و لبخند و مهربانی و زیبایی و سبزی و تازگی را به هر که دل به زمستان سپرده هدیه کن
که بهار میآید و میرود اما تو در تابستان و پاییز و زمستان هم که بمانی بهار آفرین خواهی شد
بیا و تو بهار آفرین باش
تا دشت دشت مهربانی بروید
هزار هزار خنده بشکفد
باران باران محبت ببارد
تـــــو بــــهار آفریـــن بـــــاش