شعر تواضع از حافظ ؛ اشعار زیبا از حافظ درباره تواضع و فروتنی - پارسی زی
شعر تسلیت جوان ناکام ، متن و شعر دوبیتی برای جوان ناکام

شعر تسلیت جوان ناکام ، متن و شعر دوبیتی برای جوان ناکام

شعر تسلیت جوان ناکام شعر تسلیت جوان ناکام ، متن و شعر دوبیتی برای جوان ناکام همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل …

شعر درباره مبعث ، حضرت رسول محمد (ص) و پیامبر اکرم + رباعیات مبعث

شعر درباره مبعث ، حضرت رسول محمد (ص) و پیامبر اکرم + رباعیات مبعث

شعر درباره مبعث شعر درباره مبعث ، حضرت رسول محمد (ص) و پیامبر اکرم + رباعیات مبعث همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که …

شعر حضرت علی اصغر لطیفیان ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار لطیفیان درباره حضرت علی اصغر

شعر حضرت علی اصغر لطیفیان ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار لطیفیان درباره حضرت علی اصغر

شعر حضرت علی اصغر لطیفیان شعر حضرت علی اصغر لطیفیان ؛ مجموعه ای از بهترین اشعار لطیفیان درباره حضرت علی اصغر همگی در سایت پارسی …

شعر تواضع از حافظ

شعر تواضع از حافظ ؛ اشعار زیبا از حافظ درباره تواضع و فروتنی

شعر تواضع از حافظ ؛ اشعار زیبا از حافظ درباره تواضع و فروتنی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر تواضع از حافظ

تو را که هر چه مراد است در جهان داری

چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

بخواه جان و دل از بنده و روان بستان

که حکم بر سر آزادگان روان داری

میان نداری و دارم عجب که هر ساعت

میان مجمع خوبان کنی میانداری

بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک

سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری

بنوش می که سبکروحی و لطیف مدام

علی الخصوص در آن دم که سر گران داری

مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما

مکن هر آن چه توانی که جای آن داری

به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست

به قصد جان من خسته در کمان داری

بکش جفای رقیبان مدام و جور حسود

که سهل باشد اگر یار مهربان داری

به وصل دوست گرت دست می‌دهد یک دم

برو که هر چه مراد است در جهان داری

چو گل به دامن از این باغ می‌بری حافظ

چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری

⇔⇔⇔⇔

متن کوتاه در مورد ادب و تواضع

سهل باشد گر کنند افتادگان افتادگی
مهربانی و تواضع از بزرگان خوش نماست

حتما بخوانید: شعر در مورد تواضع و ادب ، اشعاری زیبا در مورد تواضع و فروتنی ، زیباترین شعر در مورد تواضع برای کودکان

شعر تواضع از حافظ

به جان او که گرم دسترس به جان بودی

کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را

اگر حیات گران مایه جاودان بودی

به بندگی قدش سرو معترف گشتی

گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی

به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال

چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی

اگر دلم نشدی پایبند طره او

کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی

به رخ چو مهر فلک بی‌نظیر آفاق است

به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی

درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور

که بر دو دیده ما حکم او روان بودی

ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی

اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد تواضع و ادب

لذت فقر چو باده ست که پستی جوید
که همه عاشق سجده ست و تواضع سرمست

تا بدانی که تکبر همه از بی مزگیست
پس سزای متکبر سر بی ذوق بس است

گریه شمع همه شب نه کی از درد سرست
چون ز سر رست همه نور شد از گریه برست

حتما بخوانید:  شعر در مورد ادب و تواضع و احترام ، اشعاری زیبا در مورد ادب و مهرورزی و اخلاق ، زیباترین شعر در مورد ادب و معرفت و تربیت

شعر تواضع از حافظ

چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی

که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی

بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست

گرم به هر سر مویی هزار جان بودی

برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب

گرش نشان امان از بد زمان بودی

گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز

سریر عزتم آن خاک آستان بودی

ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک

که بر دو دیده ما حکم او روان بودی

اگر نه دایره عشق راه بربستی

چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی

⇔⇔⇔⇔

تواضع در شعر صائب

تواضع پایه اقبال مندیست
به قدر خاکساری سر بلندیست

در او شاه جهان مسند نشین است
کدامین سربلندی بیش ازین است

⇔⇔⇔⇔

شعر تواضع از حافظ

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام

پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار

کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس

من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب

گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق

شبروان را آشنایی‌هاست با میر عسس

عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز

زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار

گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند

و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس

نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست

از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

 حتما بخوانید: شعر در مورد محبت ، و دوستی و مهربانی بیش از حد و زیادی به دوست و دیگران

شعر تواضع و فروتنی

گر همی خواهی قبول خاص و عام
پیشه خود کن تواضع، والسلام

خویشتن را از همه کمتر شمار
سر زجیب فقر و درویشی برآر

نخوت و کبر و ریا را دور دار
جان به عجز و مسکنت مسرور دار

باش همچون خاک ره خوار و ذلیل
زیر پای هر ضعیف و هر جلیل

⇔⇔⇔⇔

شعر تواضع از حافظ

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را

کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است

چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود

که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه

که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود به دست آور

که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر

که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ

که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

 حتما بخوانید: شعر در مورد افتادگی ؛ گلچینی از اشعار زیبا درباره افتادگی

شعر درباره تواضع از سعدی

دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را
خاکساری می کند جاروب گرد کینه را

نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان
هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را

⇔⇔⇔⇔

شعر تواضع از حافظ

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند

کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش

از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

⇔⇔⇔⇔

شعر درباره غرور از حافظ

بیابی از تواضع هر چه خواهی
که خاک پا شدن خاک مراد است

کشد تیغ زبان طعن بر خویش
جگر داری که با خود در جهاد است

⇔⇔⇔⇔

شعر تواضع از حافظ

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ

که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

 حتما بخوانید: شعر در مورد ادب و تواضع برای کودکان ؛ اشعار زیبا کودکانه در مورد ادب و تواضع 

شعر تواضع مولانا

سگ پی لقمه چو دم جنباند

عاقل آن را نه تواضع خواند

بهتر از سبلت آن کس دم سگ

که بر او بهر طمع جنبد

رگ هر تواضع که پی منفعت است

از خسان آن نه تواضع صفت است

طمع از خلق گدایی باشد

گر همه حاتم طایی باشد

⇔⇔⇔⇔

شعر فروتنی از سعدی

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت

یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من

سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من

کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

آخرین بروز رسانی در : سه شنبه 9 آذر 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.