شعر در مورد کبک ، و کلاغ و شعر لری و زیبا در مورد کلاغ و کبک - پارسی زی
شعر در مورد بازی روزگار ؛ اشعاری زیبا و مفهومی درباره بازی روزگار

شعر در مورد بازی روزگار ؛ اشعاری زیبا و مفهومی درباره بازی روزگار

شعر در مورد بازی روزگار شعر در مورد بازی روزگار ؛ اشعاری زیبا و مفهومی درباره بازی روزگار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب …

متن درباره تسلیت ، به رفیق و مادر و پدر + یک پیام کوتاه برای تسلیت

متن درباره تسلیت ، به رفیق و مادر و پدر + یک پیام کوتاه برای تسلیت

متن درباره تسلیت متن درباره تسلیت ، به رفیق و مادر و پدر + یک پیام کوتاه برای تسلیت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

متن شعر سجده زیارت عاشورا و متن کامل اشعار زیبا درباره سجده زیارت عاشورا

متن شعر سجده زیارت عاشورا و متن کامل اشعار زیبا درباره سجده زیارت عاشورا

متن شعر سجده زیارت عاشورا متن شعر سجده زیارت عاشورا ؛ متن کامل اشعار زیبا درباره سجده زیارت عاشورا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این …

شعر در مورد کبک

شعر در مورد کبک ، و کلاغ و شعر لری و زیبا در مورد کلاغ و کبک

شعر در مورد کبک ، و کلاغ و شعر لری و زیبا در مورد کلاغ و کبک همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد کبک

کَو گُم اَی ! ( ای کبک من ! )

کوگم ای ! مخون مخون هیشکی دل نداره

مُلک نا آبادمون پُر ، خین و خارُه

کوگم اَی ! مخون مخون دل دی نمنده

مُلک ِ نا آبادمون خیلی زمنده

کوگم اَی ! وه عشق کی تیل کُنی چال

بُنگ شوپَر هی اِیا پُر تا پُرِ مال

کوگُم اَی ! وه یاد کِی غازه کشی سَرد

ایل احساسته ِکی هی ایزنه بَرد

کَوگُم اَی ! کم بال بزن ئی کُه وَر او کُه

کم بریز ز داغ دل خاک وُر سَر ِ خُه

کوگم اَی ! وه عشق کی بُنگ ایواری

بُنگ بزن بلکم خدا بی وا دیاری

بیشتر بخوانید : شعر در مورد چال گونه ، متن و عکس نوشته و تبریک روز جهانی چال گونه لپ

ای کبک من! دیگر آواز سر نده که دلِ شنیدنی نیست(شور و شوق شنیدن نیست)

زیرا که سرزمین ویرا ن ما مملو از خار و توامان خون است . ای کبک من دیگرنخوان

که برای کسی دلی باقی نمانده است زیراکه این سرزمین چه بسیار خسته است.

ای کبک من ! به کدامین عشق جوجه پرورش می دهی در حالی که آواز خفاش

سرتاسر آبادی را پُر کرده است. ای کبک من ! به یاد کی قهقه سردی را سرکشیده

ای؟ ایل احساس تورا چه کسی آماج سنگ پَرانی قرار داده است. ای کبک من کمتر

بال پروازت را بر این دامنه و آن دامنه ی کو به پرواز درآر و کمتر از داغ دلت بر سر

خودت خاک این سرزمین را بریز. ای کبک من به عشق چه کسی بانگ سر می

دهی؟ پس فریاد بزن بلکه خداوند خود را به تو ظاهر کند.

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کبک و سگ

کنون لوری از پاک گفتار اوی

همی گردد اندر جهان چاره‌جوی

سگ و کبک بفزود بر گفت شاه

شب و روز پویان به دزدی به راه

⇔⇔⇔⇔

ای خواجه چه مرغم من نی کبکم و نی بازم

نی خوبم و نی زشتم نی اینم و نی آنم

نی خواجه بازارم نی بلبل گلزارم

ای خواجه تو نامم نه تا خویش بدان خوانم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ثواب ، مجموعه اشعار درباره ثواب و شعر با کلمه ثواب

مرا می‌گفت دوش آن یار عیار

سگ عاشق به از شیران هشیار

جهان پر شد مگر گوشت گرفتست

سگ اصحاب کهف و صاحب غار

قرین شاه باشد آن سگی کو

برای شاه جوید کبک و کفتار

خصوصا آن سگی کو را به همت

نباشد صید او جز شاه مختار

⇔⇔⇔⇔

شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم

شمس دین در یتیم و شمس دین نقد عیار

من نه تنها می‌سرایم شمس دین و شمس دین

می‌سراید عندلیب از باغ و کبک از کوهسار

⇔⇔⇔⇔

چو باز چشم تو را بست دست اوست گشایش

ولی به هر سر کویی تو را چو کبک دواند

هر آنک بالش دارد ز آستان عنایت

غلام خفتن اویم که هیچ خفته نماند

بیشتر بخوانید : شعر در مورد چشم عسلی ؛ متن و جملات عاشقانه و زیبا و پروفایل چشم عسلی

من سر نخورم که سر گران‌ست

پاچه نخورم که استخوان‌ست

بریان نخورم که هم زیان‌ست

من نور خورم که قوت جان‌ست

من سر نخوهم که باکلاهند

من زر نخوهم که بازخواهند

من خر نخوهم که بند کاهند

من کبک خورم که صید شاهند

⇔⇔⇔⇔

چه کبکان و بازان ستان می‌پرند

میان هوای کهستان ما

میان هوایی که هفتم هواست

که بر اوج آنست ایوان ما

⇔⇔⇔⇔

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ

که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

بیشتر بخوانید : متن زیبا و جملات زیبا و عکس نوشته و حدیث و شعر در مورد چهل سالگی تولد و انقلاب

کبک در شعر حافظ

ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست

غره مشو که گربه زاهد نماز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل

ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد

حافظ

⇔⇔⇔⇔

دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران

پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

سوی من وحشی صفت عقل رمیده

آهوروشی کبک خرامی نفرستاد

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست

وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

⇔⇔⇔⇔

روان گشته به نقلان کبابی

گهی کبک دری گه مرغ آبی

ترنج و سیب لب بر لب نهاده

چو در زرین صراحی لعل باده

نظامی

بیشتر بخوانید : شعر در مورد تولد دختر ، عکس و متن و جمله زیبا در مورد تولد دخترم

باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری

واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند

سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو

کاو خیمه زد پهلوی تو فردای محشر برکند

سعدی

⇔⇔⇔⇔

تورا از دشت ها بر کوه راندند

ز کُه در در کام صد دامت کشاندند

کلاغ و کرگس و کلمرغ و کلخاد

همه گشتند با تو دشمن هاد

نوایت در گلو پیچید و خون گشت

و خونت چون سیاوش ریخت در تشت

چه تشتی که چو در خاکش نشاندند

ز لاله بر جهان آتش فشاندند

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

چو ساقی چشم مستِ مست داری

دو ابروی بهم پیوست داری

حنای پای تو دارد شهادت

شفق بودست سرخیل نژادت

سحرخیزان به تو اخلاص دارند

به یادت کوه ها را پاس دارند

تو و آهوی کوهی همتبارید

دو سرگردان ز یاران یادگارید

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

به فیض آباد و دشت کبکریزش

ببینی ریزش کبک و گریزش

به یاد آید تو را پهنای تاریخ

همایون اختری و نحس مریخ

گذر سازی به دشت جانورسوز

به یاد آید نواهای جگرسوز

به هر وادیست از تو یادگاری

چو سالک در طریقت استواری

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

نشانی از بُت فرخار داری

چو آهوی بخاری یار داری

تو را در کوه سُرخان دیده بودم

ز احوال دلت پرسیده بودم

تو با الحان فرغانی سرودی

بدانستم همان هستی که بودی

بسی بگذشت بر آن روزگاران

به تندی مثل تیر جان شکاران

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

تو از سنگ بدخشان رنگ بردی

بسا که جای گندم سنگ خوردی

ز بلخ بامیان آمد پیامت

که گردون تیر می بارد به بامت

تو را بیم عقاب تیز پر نیست

ز تیغ عصر کیهانت سپر نیست

نوایت لخت خون گردد عجب نی

که غم صد کوه و یک برگ طرب نی.

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

تورا در خون خود آغُشت خوهند

تو جان پاک و از تو گوشت خواهند

درای روزگاران ققبۀ توست

رهِ این کاروان از اقبۀ توست

چو یاد آرم ز “کبکان بی آزار”۱

منوچهری پدید آید به گفتار

تو در شعر دری نقش نگینی

به صورت هم به معنی دلنشینی

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

اگرچه پارسا و گوشه گیری

اگرچه ساده و روشن ضمیری

زبان تو زبان آشنایست

نوای تو به لحن آریا یست

اگرچه چون برادر با کبوتر

شدستی صلح را پیک و پیمبر

ولی همواره چرخ جنگ انداز

تورا بر جنگ وادارد به انباز

الا کبک دری فریاد داری؟

زبان مادری را یاد داری؟

چو بشنیدند کبکان این خطابم

صدا کردند از هر کو جوابم

ز بلخ و کابل و تبریز و کشمیر

کوهستان همالیا و پامیر

هرات و زابلستان و سیستان

ز هند و کاشغر، پهنای آلان

ز وخش و از حصار و از بدخشان

ز سغد و از قراتیگین و ختلان

بخارا و سمرقند و ز خوارزم…

فزون تر زان چه می آید در این نظم

که ما در پاس وحدت استواریم

امانت را همیشه پاس داریم

زهی کبک دری فریاد داری!

زبان مادری را یاد داری!

شعر کبک دری از استاد رستم وهاب نیا

آخرین بروز رسانی در : شنبه 22 آبان 1400
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام پارسی زی و لینک مستقیم بلا مانع است.